خبرگزاری فارس از شهرری؛ نیاز گلی: تقویم ورق میخورد و روزها سپری میشوند، قصهای تلخ را مرور میکنیم، ۳۶۵ روز که عقبتر برویم میرسیم به آن بامداد شوم، به آن شبی که ما خواب بودیم و سردارمان پر کشید، آن صبحی که آفتاب ما غریبانه غروب کرد، همان روزی که دلها در غم دلدار داغدار شدند و آتش هجران بر قلبها شعله افکند.
قصه تلخ است اما واقعی؛ قصه آسمانی شدن سردار دلها به همراه یاران باوفایش. قصه پردرد است، قصه یک مرد، مردی در میان میدان؛ و آنقدر در میان میدان بود که با تیر ناجوانمردانه اهریمنان در میان میدان پر کشید و عاشقانه به سوی معبود شتافت.
یک سال از آن حادثه تلخ میگذرد، در این یک سال که پر از دلتنگی بود ناباورانه روزها را گذراندیم، روزهای سختی که داغ سردار و همراهانش بر دلهایمان سنگینی میکند، روزهای تلخ و شیرینی که بدون حضور حاج قاسم سپری شد و امروز در یک سالگی هجران، روزهای سخت فراق را مرور میکنیم، روزهایی که شهادت مظلومانه سردار دلها و همراهانش در دیار غربت، دل هر آزادهای را به درد میآورد.
افتخاری دیگر برای قبله تهران/ وحید همراه سردار پر کشید
در حمله بالگردهای آمریکایی به فرودگاه بغداد و ترور ناجوانمردانه سردار دلها، عزیزان دیگری نیز به شهادت رسیدند که جوانترین آنها و امین حاج قاسم، پهلوانی به نام «وحید زمانینیا» اهل شهرری بود که در کنار سردار بزرگ ایران و اسلام به سوی آسمان پر کشید و برگ زرین دیگری به تاریخ سراسر افتخار قبله تهران اضافه کرد.
پاسدار شهید «وحید زمانینیا» فرزند دهه هفتادی ری در روز سیزدهم دی ماه سال ۱۳۹۹ قصه دردناک دیگری در کربلای ایران رقم زد و اهالی ری در کنار داغ حاج قاسم که ایران و جهانی در فراق او سوخت باید برای فرزند قهرمان خود که یار و همراه سردار دلها بود نیز بسوزند و البته سر غرور و افتخار را بالا بگیرند که بار دیگر شهرری در عرصه شهادت و ایثار افتخار آفرید و جوانی شجاع و دلاور را تقدیم نظام و انقلاب کرد.
وحید زمانینیا سال ۱۳۷۱ در محله اتابک به دنیا آمد و شش سال بعد همراه خانوادهاش به شهرری آمد و تا لحظه شهادت در محله گلبرگ زندگی کرد. شهید زمانینیا تازه دامادی بود که با ۲۷ سال سن، چهار سال مدافع حرم بود و دو سال هم در معیت حاج قاسم حضور داشت.
وحید هفدهم آبانماه ۱۳۹۸ مراسم عقد خود را برگزار کرد و قرار بود به زودی رخت دامادی بر تن کند اما حجله شهادت را بیشتر از هر چیزی پسندید و هفدهم دیماه با بدرقه باشکوه و بینظیر مردم غیور ری در کربلای ایران و در جوار حرم حضرت عبدالعظیم حسنی(ع) آرام گرفت.
شهید زمانینیا به قدری به حاج قاسم نزدیک بود که خانوادهاش معتقد بودند حتی اگر یک نفر همراه سردار به شهادت رسیده باشد مطمئناً آن فرد وحید خواهد بود و به همین دلیل وقتی صبح روز سیزدهم خبر شهادت سردار سلیمانی از شبکه خبر اعلام شد، خانواده آقا وحید فهمیدند که فرزند دلاورشان نیز همراه حاج قاسم آسمانی شده است چون لحظهای از فرماندهاش جدا نمیشد و ای کاش این مصاف رودررو بود تا وحید با شجاعت و قهرمانانه از سردار دفاع میکرد.
نگرانیهای مادر برای تازه عروس
مادر وحید زمانینیا که فرزند عزیزش را قربانی اهل بیت(ع) میداند و کوچکترین تأسف و پشیمانی در نگاهش مشاهده نمیشود، تنها از یک چیز نگران است؛ مادر تازه داماد، نگران نوعروس خویش است. عروسی که با هزاران امید و آرزو پا به این خانه گذاشته و اکنون این مادر صبور و داغدار، غصهدار تنهایی عروسش است.
زهرا غفاری همسر شهید «وحید زمانینیا» که سایه پدر بر بالای سر نداشته و در دامن مادری مؤمن و فرهنگی پرورش یافته است، از بین خواستگاران متعدد آقا وحید را به عنوان تکیهگاه زندگی خود انتخاب میکند و چه آرزوها که برای آیندهشان نداشته است اما دوران عقد آنها بیشتر از دو ماه طول نکشید و عروس خانم یک سال است که رخت عزا بر تن دارد.
پس از یک سال فراق یار پای درد دل همسر شهید «وحید زمانینیا» که مینشینیم، میبینیم هنوز چیزی از دلتنگیهایش کم نشده؛ زهرا خانم هنوز آرام و قرار ندارد و سفر آقا وحید را باور نکرده اما صبور و مقاوم است و از اینکه مدتی هر چند کوتاه در کنار یک انسان بهشتی زندگی کرده، افتخار میکند و خوشحال است.
زهرا غفاری که در ۲۴ سالگی تکیهگاهش و امید و آرزوهایش را از دست داده و با کوهی از درد و غم تنها مانده است، آنقدر عاشق آقا وحید بوده که هنوز هم خاطرات باهم بودنشان را با چنان شور و شیرینی تعریف میکند که گویا قرار است وحید برگردد و عاشقانههایشان را ادامه دهند اما ناگهان بغضی راه گلویش را میبندد و سخن گفتن را سخت میکند.
اولین دیدار در محل آرامگاه ابدی/ احترام به مادر دلیل انتخاب همسر
همسر شهید زمانینیا در مورد نحوه آشنایی و شرایط انتخاب همسرش میگوید: از طریق یکی از آشنایان به هم معرفی شدیم و برای اولین دیدار هر دو به همراه مادرانمان در شبستان آستان حضرت عبدالعظیم(ع) و محلی که اکنون آرامگاه وحید است، با هم ملاقات کردیم. در این دیدار شاهد احترام و ارادت خاص آقا وحید به مادرش بودم و این اخلاقش خیلی مرا جذب خود کرد چون با خودم گفتم کسی که به مادر احترام بگذارد حتماً رفتارش با همسر نیز به همین شکل است.
زهرا غفاری با اشاره به سختیهای شغل شهید زمانینیا میگوید: آقا وحید شغلش را خیلی دوست داشت و برایش خیلی مهم بود برای همین در اولین دیدار تنها خواستهاش این بود که شرایط کارش را بپذیرم و من با اینکه دوست داشتم همسرم همیشه کنارم باشد اما به دلیل تمام خوبیهایی که داشت و از لحاظ اعتقادی، اخلاقی، متانت، ادب، مرتب بودن و قیافه ظاهریاش همه آنچه من میخواستم را داشت همچنین به خاطر علاقه زیادی که به سپاه و پاسداری داشتم، پس از چند نوبت دیدار و گفتوگو او را به عنوان همسر آینده انتخاب کردم.
وی با بیان اینکه هیچ وقت فکر نمیکردم همسرم شهید شود و اصلاً به موضوع ترور و امثال آن فکر نکرده بودم، میافزاید: از زمان آشنایی تا موقع شهادت حدود شش ماه طول کشید و در این مدت خاطرات بسیار شیرین و فراموش نشدنی داریم، زمانی که مأموریت بود دلتنگش بودم اما به محض اینکه میدیدمش تمام دلتنگیها را فراموش میکردم، باهم حرم سیدالکریم میرفتیم، گلزار شهدا و هیأت میرفتیم، همیشه با گل میآمد، با شوخ طبعیهایی که داشت وقتی کنارش بودم دائم در حال خنده بودم و وقتی کوچکترین غصهای داشتم با حرفهایش آرامم میکرد.
به وقت آخرین دیدار
وقتی از خاطرات آخرین دیدارشان میپرسم، با اشاره به شب یلدای سال ۱۳۹۸ که خانواده همسرش برای دادن هدیه شب یلدا به منزلشان آمده بودند، میگوید: در آن شب وحید حال دیگری داشت، نمیدانم روحش کجا بود که حتی حرفهایم را نمیشنید، صورتش میدرخشید و با ابهت مردانهاش فقط لبخند میزد، افسوس که نفهمیدم آخرین باری بود که گرمای صدایش وجودم را غرق در آرامش میکند، نمیدانم من در آن شب جا ماندهام یا که آن شب آنقدر طولانی شده است که تاکنون برایم تمام نشده و هنوز سپیده سحر را ندیدهام.
زهرا غفاری با بیان اینکه رفتار، کردار و تمام زندگی آقا وحید برگرفته از مکتب امام حسین(ع) بود، ادامه میدهد: تمام زندگیاش حسینی بود و مانند پروانه آنقدر دور حسین(ع) چرخید تا پر و بال سوزاند و فدای سیدالشهدا(ع) شد و من همانند زینب(س) راهش را ادامه خواهم داد؛ من هم جز زیبایی در این راه چیزی ندیدم، راه زینبی این است اما زینب(س) کجا و من کجا.
وی اضافه میکند: همسرم که شهید شد اطرافم شلوغ شد همه دلداریم میدادند و اشکهایم را پاک میکردند، بخدا قسم که کسی کمتر از گل به من نگفت، کسی مرا نزد، بر سرم فریاد نکشید، چادرم را نسوزاند، به صورتم سیلی نزد، مرا به اسارت نبرد، نگاه نامحرمی به من نیفتاد، معجر از سرم نکشید. وحید همه زندگی من بود اما تمام زندگی من قربانی کوچکی است در راه اباعبدالله حسین(ع).
عاشق سیدالکریم(ع)
وی در ادامه به عشق و ارادت خاص شهید زمانینیا به سیدالکریم(ع) اشاره میکند و میگوید: زیارت شبهای جمعهاش ترک نمیشد، هر بار که از مأموریت برمیگشت به زیارت میرفتیم و عشق و ارادتش تا جایی بود که وصیت کرد در جوار حرم حضرت عبدالعظیم(ع) به خاک سپرده شود و اکنون نزدیکتر از همیشه به سیدالکریم(ع) است.
همسر شهید وحید زمانی نیا با بیان اینکه شهید هیچ کاری را جز برای رضایت خداوند انجام نمیداد، ادامه میدهد: شهید سن کمی داشت و از نسل جوانان امروزی بود اما با همه جوانان فرق داشت و کاری را انجام نمیداد مگر اینکه رضایت خداوند در آن کار اولویت داشته باشد و دوستان خود را نصحیت میکرد و به آنها درس اخلاق میداد.
آقا وحید تو رفتی و یک سال است که نگاههای خانوادهات در انتظار دیدار تو بارانی از اشکهای حسرت جاری میکنند. به آنچه آرزو میکردی رسیدی، تو قبل از شهادت شهید شدی، گوارایت باد که لیاقتت جز شهادت نبود. شبیه علی اکبر نزد ارباب رفتن شیرینتر است.
انتهای پیام/۶۷۰۶۲/گ/س