اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

خانواده

گفت و گو با دو جهادگر درباره داغدیدگان کرونا/ زیارت عاشورا خواندم مثل بچه ها خوابید

تابلوفرش حرم رضوی را بین دستان دختر جوان گذاشتیم لبخند می زد و اشک امانش نمی داد: «کرونا مادرم را آرزو به دل گذاشت. نتوانست به زیارت امام رضا(ع) برود. حالا می بینم آقا مادرم را از قلم نیانداخته.» این تنها یک خاطره از حضور جهادگران سلامت بین خانواده داغدار کروناست.

گفت و گو با دو جهادگر درباره داغدیدگان کرونا/ زیارت عاشورا خواندم مثل بچه ها خوابید

گروه خانواده؛ نعیمه جاویدی: وقتی خواست برای خدمت به بیماران و کمک به کادر درمان به بیمارستان برود به عزیزانش که نگران بودند، گفت: «همیشه حسرت خدمت در جبهه را داشتم، حالا قسمت شده است.» «اکرم خانمحمدی» بانوی جهادگر سلامت در طرح «گریه های بی صدا»؛ طرحی برای التیام و فرصت سورگواری برای خانواده های داغ دیده کرونایی همراه جهادگران قرارگاه جهادی نرجس خاتون(س) بود. قرارگاهی که اسفند 1398 در موج اول کرونا با هدف «خدمت در پیک های کرونایی» تشکیل شد. حجت الاسلام «سلمان حسینی مقدم» یکی از فعالان این طرح می گوید: «جهادی ها طوری به میدان می آمدند که انگار می خواهند به خانواده و عزیزان خودشان خدمت کنند.» این دو نیروی جهادی از خاطرات خدمت به خانواده های کرونایی می گویند: «ما از نزدیک دیدیم، کرونا چه بلایی بر سر خانواده ها می آورد؟ رعایت اصول بهداشتی و فاصله اجتماعی، بهترین راه حفظ عزیزان ماست.»

مربای هویج با چاشنی اشک و دعا

بانوی جهادگر مدتی در بیمارستان رسول اکرم (ص) در خدمت بیماران کرونایی بوده است، درباره آن روزها می گوید: «بهترین روزهای عمرم بود...» خاطرات جذابی دارد از پیرزنی بدخلق که تنهایی اوقاتش را تلخ کرده بود که باورش نمی شد، خدا وسط دردناک ترین و سخت ترین روزهای عمرش یک دختر مهربان برایش بفرستد تا همدم لحظه های سخت زندگی اش باشد. خودش اما از این تعابیر فراری است و می گوید: «وظیفه ام را انجام دادم، فقط همین!»

ماجرای بانوی سالمند خُلق تنگ را این طور روایت می کند: «خیلی حوصله نداشت. پرستارها را شاکی کرده بود. بداخلاقی می کرد. رسیدگی به او سخت شده بود. با عصبانیت و کلمات آزار دهنده حرف می زد. حس کردم باید صبرم را محک بزنم. رفتم سراغش، نازش را خریدم و گفتم: مامان جان! بیا غذایت را بخور. اولین لقمه را که در دهانش گذاشتم، حس کردم در دهان عزیزترین بنده خدا غذا گذاشته ام، خودم حسابی آرام شدم. کم کم سرِ درد دلش باز شد. از تنهایی و دوری از بچه هایش می ترسید: خبری از آن ها ندارم. تنهایی، آدم را عصبانی هم می کند. وقتی سراغش می رفتم، صلوات می فرستادم، ذکر می گفتم و دعای فرج می خواندم. یکبار گفتم: دوست داری زیارت عاشورا بخوانیم؟ وسط آن بی حالی، چشمهایش برق زد از خوشحالی و گفت: خیلی، خیلی. همین که دعا را می خواندم زنِ بینوا که خواب درستی نداشت با همان چشم های تر خوابش برد، مثل یک نوزاد، آرامِ آرام.» از دعاهای مادرانه بیماران و آن بانو می گوید: «خیلی درد داشت. به زحمت پهلو به پهلو می شد. کمکش می کردم و نوازش. غذا نمی خورد از شدت درد و غم تنهایی. گفتم: مادرجان می آیی صبحانه بخوریم؟ مربای هویج داریم ها! سر ذوق و اشتها آمد. قربان اشکش بشوم. با هر لقمه اشک می ریخت و دعا می کرد برایم. نگاهش پر از دعاهای مادرانه بود.» از شنیدن جمله ای از یکی از اعضای کادر درمان خوشحال است: «خدا را شکر شما جهادی ها آمدید، بدون شما نمی دانیم دوام می آوردیم یا نه؟!»

افطار پیش ما بمانید، تنهاییم!

روزهای اول کرونا که وحشت از بیماری ناشناخته ما را خانه نشین کرده بود، مهمانی نمی رفتیم، در خانه نان می پختیم و کارهایی از این قبیل، خانمحمدی، همسرش و هم قرارگاهی­ هایش دغدغه دیگری داشتند. قرارگاه نرجس خاتون(س) در پیک های کرونایی وارد میدان می شود بنابراین تا کنون سه دوره اوج فعالیت داشته و آخری همزمان با موج سوم در آذرماه سال جاری. مثل بقیه اعضا تشنه خدمت است اما دعا می کند، مردم رعایت کنند تا موج چهارم در کار نباشد: «از نزدیک می دیدیم کسی که روی تخت بیمارستان افتاده چقدر رنج می کشد و یک نفس کشیدن راحت می شود، آرزویش. از نزدیک دیدیم کرونا پدر خانواده ای را گرفته و حالا خانواده نمی دانست عزاداری کند یا نگران آینده باشد؟» جمله و دعای جالبی دارد: «به چه کسی خدمت کنیم بهتر از مردم و کادر درمان اما انشاءالله خادم شادی های مردم باشیم.»

 

در طرح گریه های بی صدا در روزهای موج اول کرونا که اموات کرونایی غریبانه دفن می شدند و گاه اعضای خانواده هم اجازه حضور در تدفین را نداشتند، شرکت کرده تا به خانواده های داغدار تسلیت بگوید: «بغضی دردناک و چنان غم غریبی داشتند که فقط خدا می داند! ما را که می دیدند، دلی سبک می کردند. قشنگ یادم هست، ماه رمضان بود. اصرار می کردند افطاری پیش آن ها بمانیم. در هر خانه 20 دقیقه نهایت نیم ساعت توقف داشتیم. باور نمی کردند چند نفر غریبه بیایند به دیدنشان تا مراسم ختم برای عزیزشان بگیرند آن هم در چنان روزهایی.»

دیشب خواب دیدم، امروز تعبیر شد

دست خالی سراغ خانواده ها نمی رفتند. سعی می کردند با هدیه مادی و معنوی به داغداران دلگرمی بدهند: «بهترین هدیه ما «قالیچه سلیمان» تکه فرش متبرک و قاب شده حرم رضوی بود. می بوسیدند و می گذاشتند روی قلب و چشمشان. یک کارت هدیه هم بود تا کمی از دغدغه های مالی شان کم شود.» از اشک هایی که روی قالیچه سلیمان ریخته می شد، می گوید: «یک دختر جوان که مادرش فوت کرده بود، می گفت که مادرش آرزو به دل مانده و بدون زیارت امام رضا(ع) از دنیا رفته است. دختر جوان می گفت: به خدا مادرم حاجت روا شد؛ آقا ما را از قلم نیانداخت و ما هم زائر شدیم. در یک خانواده دیگر هم مادرِ خانه همین که تکه فرش را دید، زد زیر گریه: من خواب دیده بودم امام رضاجان، مهمان خانه ما شده پس تعبیرش همین بود!»

از بغض های فروخورده و گریه های حبس شده داغداران کرونایی می گوید: «یک روحانی همراه ما بود. سخنرانی و مداحی کوتاه داشتیم. مثل یک مجلس ختم ساده و جمع و جور. بغض و شوک بعضی از اعضای خانواده ها بالاخره می شکست، گریه می کردند و دلشان آرام می شد. گریه برای آدم داغدار، تسکین و آرامش است. وقتی گریه می کنند، سبک می شوند. کم کم با غم و دوری عزیزشان کنار می آیند و به زندگی بر می گردند. خدا را شکر می کنم، لیاقت داد بتوانم درغم بنده های عزیز و غریب خودش شریک باشم. دعای خیر آن ها خیلی راه های بسته را در زندگی ام باز کرد. آرامش عجیبی پیدا و معنویتی دوست داشتنی را تجربه کردم. دعای خیرشان، یارِ روزهای سخت زندگی ام شد.»

معجزه روزهای سخت زندگی من

مادری جوان و داغدیده است، پسر 17 ساله خود را در یک تصادف، چند سال قبل از دست داده، پس وقتی می گوید که گریه و حضور عزیزان، دورِ آدم داغدیده تسکین است از روی تجربه می گوید. کنجکاومان کرده یعنی چه مشکلاتی را تجربه کرده که دعای خیر آن خانواده ها یارِ روزهای سخت زندگی اش بوده است؟ خانمحمدی می گوید: «خواهرم مشکل ذهنی دارد. بیماری سختی برایش پیش آمد. طفلک معصوم از درد به خود می پیچید. از رفتن به بیمارستان بیزارم اما به برکت یک ماه خدمت به بیماران کرونایی و حضور در خانه داغدیدگان کرونایی خدا روحیه عجیبی به من داد. خودم در بیمارستان بستری، پرستاری و ترخیصش کردم.» از ماجرایی دیگر هم می گوید: «خانواده ما هم به کرونا مبتلا شد. من در خانه با استراحت حالم خوب اما ریه های همسرم درگیر و در بیمارستان «فیروزگر» تهران بستری شد. هر روز می رفتم ملاقات، غذا می پختم، کنارش می ماندم تا غذایش را بخورد و روحیه بگیرد بعد بر می گشتم به خانه. آن روزهای سخت به مدد دعای خیر این عزیزان و عنایت امیرالمومنین(ع) به خیر گذشت. حس می کردم به خدا دلبسته تر و نزدیک تر شده ام. این حس بین جهادگرها مشترک است، یک جور رقّت قلبی دوست داشتنی.»

حرف هایش جالب است؛ بانویی که حسرت جنگیدن و جهاد در 8 سال دفاع مقدس به دلش مانده بود حالا کامروا شده. ترجمه حسِ پنهان پشت حرف هایش این است: جهاد در راه خدا دل آدم را لطیف می کند. از سخت ترین لحظه جهادش می گوید: «پدر یک خانواده فوت کرده بود. سرمایه ای نداشتند. تمام مدت مادر خانواده دعا می کرد، کاری پیدا کند تا بتواند خانواده اش را آبرومندانه اداره کند. داغ، داغ است و فرقی نمی کند. ما به دیدن خانواده های مختلف رفتیم از حاشیه تهران تا ونک و ازگل. جنس غم خانواده ها اما فرق داشت. در ونک، مهمان خانمی بودیم که همسرش پزشک و بر اثر کرونا فوت کرده بود شکرخدا اوضاع مالی شان بد نبود اما بعضی خانواده ها علاوه بر غم و تنهایی، ترس معاش و آینده هم داشتند. کاش بشود برای این خانواده ها کاری انجام داد.»

ما اصلاً کار پزشکی نمی کنیم

حجت الاسلام «سلمان حسینی مقدم» از مسئولان این قرارگاه است و نیروهای جهادی با هماهنگی او در بیمارستان های مختلفی مانند «بهارلو»، «رسول اکرم(ص)»، «امام حسین(ع)» و نقاهتگاه های نگه داری  از بیماران کرونایی فعالیت می کردند. درباره این قرارگاه و جهادگرانش می گوید: «ما در پیک ها به میدان می آییم. من یکی از خادمان این مجموعه هستم و مسئولان اصلی افراد دیگری هستند. در فضای مجازی، فراخوانی برای جذب همیار و جهادگران سلامت منتشر کردیم. خوشبختانه با استقبال روبه رو شد. بانوان و آقایانی که درست در روزهایی که وحشت از کرونا وجود داشت، آمدند تا به خانواده کادر درمان و بیماران کرونایی کمک کنند. گزینش داشتیم، افرادی که قرار بود داخل بخش ها بروند، نباید بیماری زمینه ای می داشتند. حفظ سلامت جهادگرها برایمان اهمیت داشت. یک سری اصول بهداشتی نحوه مراقبت از بیمار و شیوه های رفتار با آن ها را هم آموزش می دیدند. قبل از اعزام بیماران به بخش، یک جلسه برگزار و نکات مهم یادآوری می شد. بعد از برگشتن آن ها هم جلسه داشیم و گزارش کار و عملکرد ثبت.»

نحوه تعامل با کادر درمان را این طور توضیح می دهد: «ما گفتیم آمده ایم نوکری کادر درمان را بکنیم و کمک حالشان باشیم تا بدانند در روزهای سخت تنها نمی مانند اما یک شعار مهم داشتیم که اوایل کمی برایشان عجیب اما به مرور همان حُسن و ضامن ادامه همکاری ما شد: «اصلاً کار پزشکی نمی کنیم.» کارهایی مثل ضدعفونی بخش ها، نظافت بیمار و غذا دادن به او را انجام می دادیم تا پرستاران و پزشک ها بتوانند با انرژی بیشتر کارهای تخصصی تر را انجام دهند اما کار پزشکی نه! انجام همزمان کارهای درمانی و رسیدگی به خواب، خوراک و نظافت بیماران آن هم در آن لباس های مخصوص و داشتن مداوم ماسک روی صورت واقعاً سخت است. شکرخدا حضور بچه ها موثر بود و کادر درمان استقبال کرد. حالا حتی وقتی سری به آن بیمارستان ها می زنیم در بخش اورژانس همه ما را می شناسند، محبت دارند و احترام می گذارند.»

یادگاری که می گوید تنها نیستید

این روحانی جوان از مقرّ جهادی ها، یک کانکس گوشه بیمارستان رسول اکرم(ص) می گوید که بعدها با همکاری مسئولان بیمارستان توسعه پیدا کرده و نمازخانه ای برای حضور و استراحت خواهران و برادران جهادگر در اختیارشان قرار داده اند. برکت خدمت در سنگر سلامت را روایت می کند: «تمام مدت معمم بودم. وقتی وارد بخش می شدم، لباس مخصوص می پوشیدم. حس خوبی بین ما و بیماران بود. مثل ملاقات کننده ای بودیم که سعی می کرد، کارهایشان را انجام دهد و در روزهای دردناک کرونایی تنهایشان نگذارد. به فکر کادر درمان هم بودیم. در مناسبت های مختلف برنامه هایی اجرا می کردیم تا روحیه شان تقویت شود. یکبار حتی توی همان کانکس با کمک رفقای جهادی 20 میلیون تومان پول جمع شد، برای کادر درمان یک پکیج هدیه با بسته بندی شکیل آماده کردیم تا هر وقت آن را دیدند یادشان بیاید در روزهای سخت زندگی، خواهران و برادرانی دارند که حاضرند هر کاری می توانند انجام دهند تا آن ها حس نکنند تنها مانده اند و در این جنگ سلامت همرزم آن ها هستیم.»

درباره دیدار با خانواده متوفیان هم می گوید: «بغضی که نشکند در گلو خفه شود و اشکی که ریخته نشود خطرناک تر از کرونا نیست؟ در این دیدارها خانواده های داغ دیده سوگواری می کردند. کمی سبک می شدند و حس نمی کردند تنها مانده اند. خانواده هایی که کرونا امکان یک عزاداری ساده را هم از آن ها گرفته بود حالا بار غمشان را زمین می گذاشتند.»

/انتهای پیام

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول