به گزارش خبرنگار سلامت خبرگزاری فارس، فریبرز درتاج، استاد دانشگاه علامه طباطبایی و رئیس انجمن روانشناسی تربیتی ایران در یادداشتی که در اختیار این خبرگزاری گذاشته است به اهمیت مشارکت مردم و ضرورت اصلح از منظر روانشناسی پرداخته است.
در این یادداشت آمده است: تجربه نشان داده که مشارکت مردم و رفتار انتخاباتی آنها در انتخابات ریاست جمهوری، هم تحت تأثیر عوامل پهن دامنه همچون هویت حزبی، وابستگیهای جناحی و حزبی و دلبستگیهای روانشناختی به احزاب و هم عوامل سطح خُرد و موضوعی قرار دارد.
لکن به نظر میرسد در شرایط فعلی مشارکت مردم عمیقاً تحت تأثیر تجربه شرکت در انتخابات قبلی و احساسی که از نتیجه این مشارکتها حاصل شده و همچنین ارزیابی نگرشی مردم درباره نخبگان سیاسی در رأس امور اجرایی و به عبارتی دولتمردان بوده، قرار دارد.
لذا، مشارکت مردم در سیزدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری گره خوردگی عمیقی با ویژگیهای روانی افراد به عنوان عامل تعیین کننده سطح مشارکت آنان در فعالیتها دارد و نه دلبستگیهای روانشناختیِ حزبی.
مردم در زمان و شرایط فعلی، کمتر به مسائل کلانی همچون وابستگی حزبی و گروهی کاندیداها توجه خواهند داشت و عموماً به دنبال فردی خواهند بود که با ارائه برنامه عملیاتی مسیر تغییر شرایط اسف بار فعلی که متاثر از سوء مدیریت، تحریمهای ظالمانه و مسائلی از این دست است، را برای آنها تبیین کند.
در شرایط فعلی و به خاطر عدم تحقق بسیاری از وعدههای دولت مستقر، انگیزههای شخصی مردم برای مشارکت در انتخابات به دلیل احساس ضعف در اثر بخشی سیاسی و تضعیف عزت نفس آنها که معتقدم ترویج این احساسات کاملاً سیاسی و آگاهانه توسط دشمنان داخلی و خارجی در حال پیگیری است، تحت تأثیر قرار خواهد گرفت.
اما راه شکست این پروژه سیاه و کثیف آن هم در آستانه تشکیل دولتی که پیچ تاریخی انقلاب و گام دوم انقلاب را ریل گذاری خواهد کرد، چیست؟
معتقدم در این بین، هم مردم و هم کاندیداها میتوانند نقش آفرینی کنند. کاندیداهای تأیید صلاحیت شده باید به دور از ایجاد فضای تخریبگری و سرزنش فرد یا گروه و جریان خاص، نسبت به ترمیم این احساسات جریحه دار شدۀ مردم اقدام کنند و مردم را به صورت واقعی قانع کنند که آنها از طریق مشارکت در انتخابات میتوانند بر فرآیندهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کشور، کنترل و نظارت اثربخش داشته باشند و به عبارتی حس اثربخشی مشارکت مردم بر سرنوشت خود و کشور را ارتقا دهند.
از طرفی عزت نفس تضعیف شده مردم باید از طریق تمرکز بر نیازهای اکثریت آحاد جامعه و تزریق این حس که برنامههایی با هدف راهبردی رفع دغدغهمندی مردم تدوین شده قابل ارتقاء است. بدیهی است که هرچه مردم از میزان بالایی از عزت نفس برخوردار باشند، تمایل بیشتری نیز به مشارکت در مسائل اجتماعی و سیاسی که رای دادن نیز یکی از نمودهای اصلی آن است، نشان خواهند داد.
در غیر این صورت، سیاست گوشهگیری و بی تفاوتی نسبت به مسائل سیاسی و اجتماعی، به عنوان سیاست مطلوب دشمنان داخلی و خارجی به بار خواهد نشست.
لذا میتوان میزان مشارکت مردم در انتخابات را تابعی از نحوه قرار گرفتن و دیده شدن مردم در سلسله مراتب نیازها، توسط کاندیداها تلقی کرد. به این ترتیب، احتمالاً قشرهای مرفه باید به کاندیدای دارای اهداف فرهنگی و طبقات پایین و متوسط جامعه که فاصله طبقاتی آننیز در حال کمرنگ شدن است، باید به کاندیداهای با اهداف اقتصادی رأی دهند.
به نظر بنده فارغ از نام و آوازه کاندیداها و یا جریان تفکری و حزبی آنها، چنانچه کاندیداها بتوانند مسأله اقتصاد و معیشت مردم و برون رفت از شرایط فعلی را با ارائه برنامههای عملیاتی و نه صرفاً وعدههای ناشدنی و بی ارتباط با واقعیت، تبیین نمایند میزان مشارکت مردم در این دوره از انتخابات به مراتب از دورههای گذشته بالاتر نیز خواهد رفت؛ انشاءالله.
از سوی دیگر مردم باید بدانند که نفس مشارکت آگاهانه و فعالانه آنها در انتخابات، نوعی تعهد و قبول مسئولیت فردی و اجتماعی برای آنهاست که حضور خودشان را در عرصههای مختلف تداوم خواهد بخشید و به نوعی احساس قدرتمندی را در آنها تقویت و احساس بی قدرتی را تضعیف خواهد کرد.
لذا نباید به این انتخابات به شکل عادتگونه و بی تفاوت نگاه کنند؛ در هر صورت کاندیداها نقش زیادی در اعتماد پذیری مردم دارند.
انتهای پیام/