اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

مرکزی

روایتی از فروش طلا برای مردم بشاگرد تا زیارت رایگان کربلا/ وقتی لبخند عروسک‌ها بانی خیر می‌شود

سوژه خبری‌ام، دریافت تندیس ملی فداکاری بود، اما به ارزانی محبت تغییر کرد! از او پرسیدم خاله سمیه چرا چوب حراج به محبت زدی؟ پاسخ داد: از سفر حج که برگشتم، آرزو کردم سبک‌بال بمانم، خدا آرزویم را برآورده کرد و مامور برآورده کردن آرزوهای مردمانی شدم که محرومیت و فقر رنجشان می‌دهد.

روایتی از فروش طلا برای مردم بشاگرد تا زیارت رایگان کربلا/ وقتی لبخند عروسک‌ها بانی خیر می‌شود

خبرگزاری فارس  ریحانه جلالی؛ اینجا «محبت ارزان» است، نه بهتر است بگویم اینجا محبت و مهربانی را حراج زده‌اند.

بوی محبت همچون نم باران، مشامم را مست از خنده کودکانی می‌کند که تصویرشان در مقابل چشمانم می‌رقصد.

اینجا رنج سفر را به جان می‌خرند تا لبخند بر لبان مردمان کپرنشین بوسه زند و مهربانی در عضلات خسته از رنج محرومیت‌ها و نداری‌ها تزریق شود.

قصه، قصه بانویی است که نفسش بوی مهربانی می‌دهد، دستانش عشق می‌بخشد و نگاهش همچون شعله‌ای محرومیت‌ها را در خود می‌سوزاند.

آنجا در آن سوی کپرها، قصه «خاله سمیه» لالایی دخترکان و پسرکانی است که لبخندشان هدیه کسی جز قهرمان قصه‌شان نیست، قصه همسری مهربان، مادری دلسوز، معلمی وظیفه شناس و از همه مهمتر فرشته مهربانی که همگان به حالش غبطه می‌خورند.

منتظر بودم تا از سفر محبت بازگردد، رسیدن همزمانمان بهم، با تراوش عطر خنده از چمدان آرزوها توامان شد، از دیدنش عرق سردی بر بدنم نشست، آنگاه که به یادآوردم در وصفش گفته بودند: «نذر کرده بود پلاک طلایش که پیدا شد آن را فروخته و با هزینه‌اش به سفر کربلا برود، اما طلا را فروخت و هزینه رفع محرومیت کپرنشین‌ها کرد و سید الشهدا (ع)هم او را رایگان طلبید، آنهم از طریق یک برنامه تلویزیونی!»

چه زیبا لبخند را هم، حراجی زد به نگاهم! طنین صدایش از جنس مهربانی بود، آنگاه که دعوت به نشستم کرد، در میان هیاهوی لرزش افکارم!

سوژه خبری‌ام، دریافت تندیس ملی فداکاری بود، اما به ارزانی محبت تغییر کرد! از او پرسیدم خاله سمیه چرا چوب حراج به محبت زدی؟ پاسخم داد: از سفر حج که برگشتم، آرزو کردم سبک‌بال بمانم، خدا آرزویم را برآورده کرد و از من خواست تا برآورده کننده آرزوهای مردمانی باشم که محرومیت و فقر رنجشان می‌دهد.

 

سمیه نعمتی معاون آموزشی دبستان امام حسین(ع) ساوه است که علاوه بر کسب عنوان معلم پژوهنده برتر کشور در سال ۹۲ و معلم برتر استانی در سال ۹۸، اخیرا موفق به دریافت تندیس ملی فداکاری شد و برگی بر دفتر افتخارات خود افزود.

راه‌اندازی پویش لبخند عروسک‌ها

 او می‌گوید: از سال 86 به عنوان معلم وارد آموزش و پرورش شده و در این عرصه خطیر مشغول به خدمت‌رسانی به آینده‌سازان مملکت شدم، یک دختر به نام آتنا و دو پسر به نام‌های محمدرضا و محمدحسین دارم.

دخترم آتنا ۱۷ ساله است، با شیوع کرونا تصمیم گرفت برای خوشحالی و سرگرمی کودکانی مناطق محروم پویش هدیه عروسک راه‌اندازی کند، این مسئله باعث شد پیجی به نام «لبخند عروسک‌ها» را راه‌اندازی و از مردم بخواهد عروسک‌ها و اسباب‌بازی‌های غیرقابل استفاده خود را هدیه ببخشند، که با این اقدام تعداد بسیاری عروسک و اسباب بازی جمع ‌آوری و ما بعد از شستن، ضدعفونی و بسته‌بندی کردن، آنها را در اختیار کودکان محروم  سیستان و بلوچستان قرار دادیم، این حرکت دخترم جرقه‌ای شد تا با حمایت‌‌های همسرم و کمک‌های خیرین حرکت‌های جهادی را رقم زده و در راستای حمایت از مردم محروم سیستان و بلوچستان عازم این مناطق شویم.

 بعد از راه‌اندازی پویش لبخند عروسک‌ها، تامین جهیزیه برای زوجین نیازمند را کلید زده و موفق به تامین 6 سری جهیزیه با کمک خیرین شدیم

دارنده تندیس ملی فداکاری می‌‌افزاید: بعد از راه‌اندازی پویش لبخند عروسک‌ها، تامین جهیزیه برای زوجین نیازمند را کلید زده و موفق به تامین 6 سری جهیزیه با کمک خیرین شدیم، بعد از آن میوه‌های نوبرانه را خریداری و بین کودکان محروم منطقه بشاگرد هرمزگان توزیع کردیم، با اطلاع رسانی و دعوت از خیرین زمینه کار را توسعه بخشیده و اقدام به ساخت خانه محرومین کردیم، به طوری که با کمک‌های مالی خیرین مصالح و ابرازآلات مورد نیاز را تامین و در ساخت خانه‌ها مورد استفاده قرار می‌دادیم، در سفر به مناطق محروم هرمزگان و سیستان و بلوچستان متوجه شدیم یکی از نیازهای جدی مردم این مناطق حمام و سرویس بهداشتی است، پنج باب سرویس بهداشتی و حمام در مناطق کپرنشین احداث کردیم تا مردم ناچار نباشند مسافت طولانی را برای استفاده از سرویس بهداشتی طی کنند.

 

او می‌گوید: در ادامه کار با خانمی آشنا شدم که مردم محروم بشاگرد به او خاله آرزو می‌گفتند و او را به نام خاله آرزو می‌شناختند، بعد از اینکه با نیت خیرخواهانه خاله آرزو آشنا شدم از او برای انجام کارهای جهادی کمک خواستم و از همانجا کار را با هم شروع کردیم، خاله آرزو کارآفرین نمونه استان مرکزی بود که تصمیم گرفتیم با توجه به استعدادبالایی که در هنر سوزن‌دوزی در بین دختران این مناطق محروم وجود داشت، نخ و کاموای مورد نیاز سوزن‌دوزی آنان را تهیه و برای آنان اشتغالزایی کنیم، هر ماه کامواهای مخصوص سوزن‌دوزی را خریداری و به صورت رایگان در اختیار دختران مناطق بشاگرد و سیستان و بلوچستان قرار می‌دهیم تا با آن برای خود اشتغالزایی کرده و درآمدی کسب کنند.

 فاصله ساوه تا بشاگرد را به عشق کمک به مردم محروم چندین بار در ماه طی می‌کنم 

او ادامه می‌دهد: از ساوه تا بشاگرد حدود 15 ساعت فاصله زمانی است، اما من این فاصله را به عشق کمک به مردم محروم چندین بار در ماه طی می‌کنم تا یاری‌دهنده این نیازمندان باشم.

 

اولین بار که به این منطقه رفتم با خودم کمی آب‌نبات چوبی بردم، وقتی دیدم کودکان آنجا تا به حال آبنبات چوبی ندیده‌ بودند، تا ساعت‌ها می‌گریستم و با خودم عهد کردم هرچه در توان دارم برای آنها انجام دهم

اولین بار که به این منطقه رفتم با خودم کمی آب‌نبات چوبی بردم، وقتی دیدم کودکان آنجا تا به حال آبنبات چوبی ندیده‌ بودند، تا ساعت‌ها می‌گریستم و با خودم عهد کردم هرچه در توان دارم برای آنها انجام دهم.

در مناطق محروم سیستان و بلوچستان و اطراف هرمزگان مردم به شدت با چالش جدی آب آشامیدنی مواجه هستند و آرزویم این است بتوانم با کمک خیرین آب مورد نیاز آنان را تامین کنم.

یادم هست پلاک طلایی داشتم که آن را گم کرده بودم، نذر کردم اگر پیدا شد با آن به سفر کربلا بروم،  روزی که پلاکم پیدا شد بدون درنگ آن را فروختم و 7 میلیون تومان آن را برای محرومین بشاگرد هزینه کردم، مدتی از آن نگذشته بود که یک روز از برنامه «مخاطب خاص» با من تماس گرفتند و گفتم اسم شما به عنوان زائر کربلا در قرعه‌کشی در آمده است و امام حسین (ع) شما را مهمان کرده است، و من رایگان به سفر کربلا رفتم، مردم بشاگرد بسیار قدرشناس و ولایی هستند، همه آنها عکس «عبدالله والی» موسس اردوهای جهادی را در کپرهایشان نگهداری می‌کنند، و قطعا از دعای آنها بود که من به زیارت مرقد سیدالشهدا (ع) دعوت شدم.

 

او می‌گوید: در یکی از مناطق کپرنشین بشاگرد از 25 خانوار ساکن در آنجا تنها 3 خانواده تلویزیون دارند و در باقی خانه‌ها به دلیل فقر تلویزیونی وجود ندارد.

در یکی از سفرهایی که به بشاگرد رفتم با کمک خیرین 300 جفت کفش خریداری کرده و بین آنها توزیع کردم، چندین دستگاه آبگرمکن با کمک خیرین تامین و در اختیار اهالی بشاگرد قرار دادم.

همسرم همواره مشوق من است و مرا به دستگیری از فقرا و نیازمندان تشویق می‌کند

معلم نمونه کشوری با بیان اینکه همسر، دختر و دامادش هم پیشتاز حرکت‌های جهادی هستند و همسرش مشوق اصلی اوست، می‌گوید: همسرم همواره مشوق من است و مرا به دستگیری از فقرا و نیازمندان تشویق می‌کند، کمک به نیازمندان تنها منوط به کمک مردم هرمزگان و سیستان و بلوچستان نیست، بلکه در شهرستان ساوه نیز اقدامات جهادی زیادی انجام می‌دهیم و با کمک معلمان و دبیران جهادی کار تدریس رایگان به بچه‌های بی‌بضاعت را انجام می‌دهیم.

در یکی از مدارس ساوه دانش آموز بی‌بضاعتی بود که به دلیل لب شکری بودن همیشه مورد تمسخر دیگران قرار می‌گرفت و کاملا گوشه‌نشین شده بود، دیدن این شرایط بسیار رنجم می‌داد تصمیم گرفتم هزینه عمل این دانش آموز را تهیه کنم و او را از این رنج بی‌امان نجاتش دهم، که با یاری خدا این کار انجام و هم اکنون این دانش آموز یکی از دانش آموزان برتر مدرسه است.

او می‌گوید: حس کمک کردن به مردم محرومی که سادگی و پاکی‌شان جان آدمی را صف می‌دهد زیباترین حسی است که تا به حال تجربه کرده‌ام  و این حس زیبا را به هیچ چیز دیگری عوض نخواهم کرد و بسیار خوشحالم که این توفیق بزرگ را خدا نصیبم کرده است که دستگیر محرومان باشم.

انتهای پیام/ 

 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول