اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  فارس

پرواز دلها در حریم امام رئوف

حالا رسیده بود، حس بی‌پناه‌ترین زائر را داشت که به بال‌هایی قدسی پیوسته بود و تا پرواز چند قدمی بیشتر فاصله نداشت، دانه‌های دلش را نذر کبوتران حرم کرده بود تا اندکی به قرارگاه دلدادگان تکیه کند.

پرواز دلها در حریم امام رئوف

خبرگزاری فارس شیراز ؛ سمیه انصاری‌فرد: هر سال راهی میشد، امسال اما نه. ورزشکاری که در حین تمرین مسابقات، مصدوم شده بود، به جبرِ وضعیت موجود باید چند هفته‌ای خانه‌نشین میشد.

صبر بی‌طاقتش می‌کرد و ماندنش را به اما و اگر گره زده بود. دل‌زده از اتفاق‌های ریز و درشتی که او را از آن واقعه سترگ دور می‌کرد، با خود فکر کرد که : امام رئوف، عاشقانش را به حضور می‌طلبد و در آستانش هم کسی را دست خالی برنمی‌گرداند. حتما تو درست و حسابی استغاثه نکرده‌ای...

باید کاری می‌کرد کارستان برای پیوستن به صفای گلستان؛ به روزهایی که دیگر تکرار نمی‌شدند.

هر سال این روزها عازم زیباترین جای ایران‌زمین بود و امسال حادثه‌ای بی خبر، تمام دل‌‌خوشی اش را به یغما برده برد.

مسیر شیراز-مشهد فقط یک سفر تفریحی و زیارتی نبود، طی طریق بود برای رسیدن به ناگفته‌ها و ناشنیده‌ها.

چیزی درونش می‌شکست و دوباره پاره‌های دل را بند میزد اما بی‌قرار بود و توان ماندن نداشت. با خود گفت: با تن مصدوم هم می‌شود پر و بال زد و به آستان رسید.

بالاخره دل به دریا زد و با ویلچر راهی شد، برای ورزشکاری مانند او سخت بود که ویلچر و عصا را داخل خودرو گذاشته و در انظار عموم این‌گونه دیده شود اما با دل ناآرامش هم نمی‌توانست کنار بیاید.

حالا رسیده بود، حس بی‌پناه‌ترین زائر را داشت که به بال‌هایی قدسی پیوسته بود و تا پرواز چند قدمی بیشتر فاصله نداشت.

دانه‌های دلش را نذر کبوتران حرم کرده بود تا اندکی به قرارگاه دلدادگان تکیه کند. دلدادگان پرواز در حریمِ امام رئوف.

به آستان قدس که رسید، چشمش که به گنبد طلایی حضرت رضا که افتاد، واگویه‌ها یک به یک سرازیر شد.

زخمه‌هایی که دل بی‌قرارش را به آنجا کشانده بود، از گوشه و کنار خودنمایی کرد.

سقاخانه نماد پاکی و طهارت بود و او به نیابت از همه جا ماندگان، در روزی که متعلق به امام هشتم شیعیان است، قطره قطره آب را نظاره می‌کرد و با آن به تطهیر روح و جان می‌پرداخت.

و ضریح مقدس، چنان در  حصار عاشقان بود که تصویر زیباترین تابلو را از یک تجمع شیعی نمایان می‌نمود.

زائران به شکوه ضریح آویخته، او هم دل از هر چه هست و نیست گریخته و به این مأمن گرانقدر تکیه زده بود.

به جایی رسیده بود که چشمان بی‌قرار هر رهگذر دل‌باخته‌ای، از قصه درونش فرمان می‌گرفت و می‌بارید.

با دلش نجوا کرد: ببار و دردت را بگو... بگو که اینجا خانه آخر است و بهتر از آن، جایی برای باریدن نمی‌یابی.

به حریم حرمی آمده بود که قرن‌ها و سال‌ها است شادی و اندوه انسان‌ها را در بر گرفته و خواسته‌های ریز و درشت آنها را اجابت کرده است.

قصه اجابت را شنیده بود و ماجراهای بسیار دیده بود، امروز باز هم آمده بود برای تکرارِ اعجاز  و کراماتِ امامش که او را در همین شرایط خاص هم فرا خوانده بود.

به دلش چنگ میزد تا هر چه او را به تعلقات مادی و دنیا آویخته بتکاند و برود... هر چه بین او و امامش را فاصله می‌اندازد.

آمده بود در میان ازدحام جمعیت مشتاق، در روزی متعلق به امام رضا(ع)، مثل ذره‌ای از کائنات و قطره‌ای از دریا، به طریق حقیقت پیوسته شود.

انتهای پیام/ن/م

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول