به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، دو ساعت تا زمان حضور رئیس جمهور در مصلی امام خمینی اهواز باقی مانده بود، حضور مسوولان کشوری آنهم در سطح رئیس جمهور همیشه برای مردم روزنه امیدی برای کارهای نکرده و نشده مسوولان است، شاید دورترین منطقه اهواز به این نقطه(مصلی) یک ساعت فاصله داشته باشد، اما خیلیها زودتر از موعد خود را از همه جای استان به اینجا رسانده بودند از ایذه، رامهرمز، شادگان، هویزه، سوسنگرد، شادگان، حمیدیه، و...
هوا در اهواز همینقدر پیشبینی ناپذیر است که آدم ناگهان از نسیم دلپذیر بهاری پرت میشود وسط تابستان، اردیبهشت از راه نرسیده گرما به اوج میگیرد و آفتاب با پنجههای خود مغز آدم ها را چنگ میزند، دو طرف خیابان اصلی مصلی پر شده بود از ایستگاههای صلواتی و جوانان و نوجوانانی که خود جوش قالبهای یخ را داخل بشکههای بزرگ آب، خرد میکردند تا جان حاضرین را خنک کنند.
ایستگاههای صلواتی نزدیکِ مصلی بطریهای آبلیمو را دست به دست میکنند و داخل دیگهای بزرگی خالی میکردند تا شربت خنکی درست کنند.
یکی از جوانان ایستگاههای صلواتی حس و حال و هوای اربعینی به خودش میگیرد و بین جمعیت داد میزند «اشرب مای بارد یه زایر» (آب خنک بخور زائر)، دانههای عرق از سر و روی مردم چکه میکند، یکی با شال، یکی با گوشه چادر و یکی با برگهای که در دست دارد صورت خود را باد میزند، تعداد به تدریج بیشتر میشد و جمعیت پشت درهای بسته مصلی منتظر اِذن ورود هستند، یک نفر بیسیم به دست با لباس فرم نظامی میان جمعیت میخزد و میگوید: درهای مصلی ساعت پنج باز میشوند.
برخی ایستاده پشت در ماندند اما عدهای از خستگی روی جدول کنار خیابان نشستند، و بعضیها برای فرار از گرما و آفتاب به سایه درختانِ پارکِ روی بروی مصلی پناه آوردند.
بیشتر مردم دنبال کاغذ و خودکار و پاکنامه بودند، بعضیها نامههای خود را در خانه نوشته و مانند نامه اعمال، دست خود گرفته و با خود آورده اند، درد دل اکثر قریب به اتفاق مردم با رئیسجمهور در مورد کار و بیکاری است اما ظرف دو، سه ساعتی که منتظر حضورش بودند عریضه نویسها، فروشندههای پاکتنامه، خودکار و کاغذ آچار! موقتاً کاسب شدند. هر چند عریضه نویسی داوطلبانه چند طلبه جوان بازار آنها را کساد کرد.
تا چشم کار میکرد پلاکاردهای رنگارنگ با محتواهای متنوع بالای سر جمعیت خودنمایی میکرد که نشان از مطالبات بر زمین مانده مردم اهواز و استان بود، پلاکارد به دستها گاهی شعارهایی از نارضایتی خود میدادند و گاهی خود را مقابل لنز دوربینها قرار میدادند تا فرصت دیده شدن مشکلاتشان را از دست ندهند.
در امتداد بلوار خودروهای اورژانس و هلال احمر پَهلو به پهلوی هم برای خدمات رسانی به مردم ایستادهاند.
عَلَمهای طوایف عرب هر دقیقه به نشان استقبال از رئیس جمهور توسط جوانان به رقص درمیآیند و بزرگان در مقدمه گروه طایفه خود گام برمیدارند.
دخترکان نوجوان با چادر و سربند "یا زهرا" و "یا زینب" جمع شده بودند، دستههای گروه سرود، تواشیح و ورزشی برای اجرای برنامههای قبل از سخنرانی رئیس جمهور به ترتیب وارد جمعیت شدند، زمان از وقت مقرر سخنرانی و دیدار رئیس جمهور گذشته بود اما همچنان مردم منتظر و جمعیت زیادی به سمت مصلی در حال حرکت بود.
همهمهای به جان جمع افتاد، بچههای بسیجی و انتظامات مردم را به نظم دعوت کردند آن سوی دیوارهای مصلی همه یکصدا صلی علی محمد یاور رهبر آمد را سر میدادند و این یعنی سرانجام رئیس جمهور از راه رسید و طیبه خانم که کیلومترها راه را گذرانده تا به اهواز بیاید تا با دست خود نامه پسر ۴۰ سالهاش را به رئیس جمهور برساند بلکه فرجی شد و محمود شاغل شود و ازدواج کند، به مراد دلش رسیده است.
پایان پیام/