خبرگزاری فارس – کرمان؛ زهرا بمی: ساعت ۸ و ۲۳ دقیقه صبح است، به سه راه شهید مقیمی میرسم، چراغ قرمز میشود، میایستم کودکی با منقل کوچک اسپند کنار شیشه میایستد. کودک دیگری هم چند بسته دستمال کاغذی در دست دارد، یک شلوار خاکستری و بلوز راهراه قهوهای بر تن دارد.آدامس هم میجود. به سمتم میآید.«پول بده». دستمال کاغذی لازم ندارم. دوباره تکرار میکند «پول بده».
این کودک در واقع یک متکدی است که احتمالا یک نفر مانند شکیب هم او را هدایت میکند...شکیب سریال آوای باران...
همکارم میگوید: یک روز صبح ساعت ۱۰ سر یکی از چهارراهها در بلوار شهید مطهری با یکی از کودکان کار صحبت کردم. از او پرسیدم چند ساعت اینجایی، جواب داد از ساعت ۸ آمدم. پرسیدم تا حالا چقدر پول جمع کردی، که جواب داد ۱۸۵ هزار تومان!
یاد جمله محسن اسماعیلی مدیرعامل خیریه کوثر میافتم؛ «گداپروری نکنیم».
چراغ سبز میشود و به راهم ادامه میدهم. چهارراه بعدی، تقاطع بلوار صاحبالزمان(عج)، پیرمرد مسنی ایستاده و دستش به سمت شیشههای خودروها دراز است. او را که برانداز میکنم، سالم است و حتی تمارض هم نمیکند.هر خودرویی که عبور میکند مبلغی به او میدهد. شاید اگر همینگونه هر ماشینی که میایستد به او پولی بدهد تا شب درآمد خوبی داشته باشد.
چهارراه بعدی یک زن و یک پیرمرد با دخترک حدود هفت، هشتسالهای ایستادهاند. چند ظرف یکبار مصرف غذا در کنارشان است. صحنه خوبی نیست. و چهارراهها را یکی پس از دیگری در سطح شهر پشت سر میگذارم بدون استثنا سر همه این چهارراهها متکدیان به کاسبی میپردازند.
به یک محله در شهر میروم که یک پیرمرد لاغراندام با کلاهی مشکی سر این چهارراه ایستاده. چهارراه خطرناکیست، خطکشی ندارد و از یک طرف هم دید خوبی ندارد. فقط یک چراغ راهنما دارد و پیرمرد تقریبا وسط خیابان جلوی ماشینها را میگیرد و توجهی به چراغ راهنما هم ندارد.
سه راهی که پاتوق خانوادگی متکدیان شده است
سهراه پست رفسنجان هم دیگر به پاتوق یک خانواده متکدی تبدیل شده و هربار که عبور میکنم، آنها را میبینم، خانم گاهی روی ویلچر و گاهی روی سطح بلوار اینطرف، همسر و فرزندانش هم آن طرف چهارراه. بساط فلاسک چای و سفره و... هم دارند و با توجه به دقایقی که پشت چراغ قرمز میایستم و مهر و محبتی که از مردمان این شهر میبینم، درآمد خیلی خوبی هم دارند و بهنظر نمیرسد نیازمند باشند. بلکه به این روش کسب درآمد عادت کردهاند و فقط به فکر خالی کردن جیب مردم هستند.
جمعیت متکدیان و بهاصطلاح کودکان کار در رفسنجان رو به افزایش است و هربار یک طرح اجرا میشود اما موقتی بوده و بعد از چند روز رها میشود. یک روز قرار بود این شهر مانند تبریز به شهر بدون گدا تبدیل شود کارهای زیادی هم انجام شد، اما طرحهایی که ابتر میمانند به نتیجه هم نمیرسند.
در بین متکدیان که اکثرا غیربومی هم هستند، اتباع زیادی وجود دارد و در واقع اکثریت قریب به اتفاق کودکان خیابانی، از اتباع هستند.
چهره شهر فرهنگی رفسنجان با وجود متکدیان و معتادان متجاهر خدشهدار شده و چارهای جز اجرای یک طرح دائمی و برخورد قاطع با اینگونه افراد نیست.
امیدواریم فرمانداری، شهرداری، نیروی انتظامی، بهزیستی و سایر نهادهای مربوطه نسبت به پاکسازی چهره شهر رفسنجان از وجود متکدیان برنامه قاطعی داشته باشند و دیگر شاهد حضور متکدیان در شهر نباشیم.
پایان پیام/۸۰۰۱۶/ب