اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  مسجد و هیئت

فلاطوري به روايت فلاطوري

خبرگزاري فارس: مرحوم عبدالجواد فلاطوري، استاد دانشگاه‌هاي كلن و هامبورگ آلمان كه نامش با فرهنگ ايراني و اسلامي گره خورده است، با نوشتن زندگي‌نامه خودنوشت، به شرح احوال خود پرداخته است.

فلاطوري به روايت فلاطوري
به گزارش خبرگزاري فارس، فلاطوري اين زندگي‌نامه را به زبان آلماني در تاريخ 1980/2/19 در هامبورگ نوشته است كه ترجمه آن در پي مي‌آيد: من عبدالجواد فلاطوري در روز 19 ژانويه 1926 در خانواده حسين فلاطوري و رقيه خدابخشيان در اصفهان (ايران) متولد شدم. بين سال‌هاي 1931 تا 1937 دوره شش ساله دبستان و بعد از آن تا 1943 دوره دبيرستان آلماني - ايراني، كه در آنجا در سال 1943 ديپلم (مدرك متوسط فني) را به پايان رساندم و اين اولين مدرك متوسطه‌ام بود. از سال 1941 در كنار كلاس‌هاي تحت طرح‌هاي آموزشي اروپايي دبيرستان، تحصيل در دانشگاه (مدرسه) اسلامي سنتي را آغاز كردم. علوم اسلامي (شامل زبان عربي و ادبيات، حقوق اسلامي، تاريخ اسلامي، منطق و فلسفه) را ابتدا دو سال در اصفهان، بعد از آن در تهران (2 سال)، در مشهد (6 سال) و مجدداً در تهران (3 سال) تحصيل نمودم. متناسب سيستم تحصيلي اسلامي از 1943 به تدريس مشغول گرديدم. بعد از تحصيل كافي و آموزش مُكفي، اجازه تعليم را دريافت كردم. فيلسوف ميرزا مهدي آشتياني در سال 1951 براي تدريس فلسفه اجازه‌اي به من دادند. تحصيل علوم اسلامي را من در مشهد با بالاترين درجه (درجه اجتهاد) به پايان رسانيدم، كه در سيستم تربيتي اسلامي عملاً با Habilitaion مقايسه مي‌شود. در واقع با قاضي اسلامي (Kadi) قابل مقايسه است. در كنار تحصيل در مدرسه، دومين مدرك تحصيلات دولتي را دريافت كردم، كه تحصيل دولتي مطابق الگوهاي اروپايي را در دانشگاههاي تأسيس شده امكان‌پذير مي‌كرد. از سال‌هاي 54-1951 در دانشكده فلسفه و الاهيات دانشگاه تهران تحصيل كردم. در 1954 رشته فلسفه و الاهيات را با كار ترجمه كتاب المشاعر ملاصدرا و با درجه ليسانس فلسفه به پايان بردم. اين رساله به عنوان بهترين اثر سال، نائل به درجه عالي علمي شد. در اكتبر 1954 به آلمان آمدم و در دانشكده فلسفه تحصيلاتم را ادامه دادم. تحصيلات من در ماينس در تِرم زمستاني 55- 1954 تا ترم زمستاني 56- 1955 ادامه يافت. از ترم تابستاني 1954 تا ترم تابستاني 1957 من در دانشگاه كُلن بوده، و ترم زمستاني 58 - 1957 را مجدداً در ماينس و از 1958 در بُن تحصيل كردم. در آگوست 1960 در كَُلن به اخذ مدرك در امتحان بزرگ لايتن نائل گرديدم. از آغاز ترم زمستاني 61-1960 در دانشگاه هامبورگ به عنوان استاديار (Lektorenstelle) مشغول گرديدم، در اينجا من به آموزش زبان فارسي، ادبيات فارسي مبادرت كردم و از طرف رئيس دانشكده، كلاس‌هاي دانشگاهي درباره فلسفه اسلامي گرفتم. اين‌ها مشخصات كلاس‌ها در دانشگاه هامبورگ هستند. رشته‌هاي تحصيلي من اغلب، فلسفه به عنوان رشته اصلي و روان‌شناسي به عنوان رشته فرعي بودند. به عنوان دومين رشته فرعي مدتي تعليم و تربيت، جامعه‌شناسي، شرق‌شناسي، فلسفه حقوق و علوم مقايسه‌اي الاهيات خواندم، اما بالاخره علم مقايسه‌اي الاهيات را به عنوان دومين رشته فرعي انتخاب كردم. در سال 1962 در رشته فلسفه با نگارش پايان‌نامه‌ام با عنوان «تفسير اخلاق كانت در پرتو احترام» با پيوست مقدمه‌اي در تحصيل لغت‌نامه عمومي كانت دكتري خود را گرفتم. فعاليت‌هاي آموزشي خود را در دانشگاه هامبورگ ادامه دادم، تا اينكه از آغاز سال 1965 به اجازه مرحوم پروفسور دكتر اروين گرف و با حمايت مرحوم استاد (پروفسور) دكتر پاول و هيپرت به كُلن آمدم. با حمايت مرحوم پروفسور دكتر گرف و رئيس دانشگاه، آقاي دكتر ولفگانگ واگنر از سال 1968 كتابخانه‌اي براي تحقيق شيعه تأسيس نمودم، كه در اروپا در نوع خود نمونه است و ضمناً از يك شهرت بين‌المللي بهره‌مند است. در سال‌هاي 72- 1971 ترجمه فارسي من از كار آقاي پروفسور دكتر ب. اشپولر با عنوان ايران در زمان پيش از اسلام به عنوان بهترين ترجمه سال انتخاب گرديد و براي دومين بار نائل به اخذ نشان علمي دولتي گرديدم. در سال 1973 در دانشكده فلسفه دانشگاه كُلن (رشته اسلام‌شناسي) پيرامون موضوع تغيير جريان فلسفه يواني از طريق تفكرات اسلامي تحقيق كردم. در تاريخ 24/10/1974 به عنوان «پروفسور» لقب يافتم كه در تاريخ 26/8/1975 نامم در كميسيون علمي به عنان پروفسور گنجانده شد. در نوزدهمين كنگره شرق‌شناسان آلماني در فرايبورگ، برنامه‌‌اي را براي تحقيق شيعه ارائه دادم، كه اساس آن بررسي تفكرات شرق (به صورتي كه در مورد قبول علماي مغرب‌زمين باشد) بود. بعد از اين سخنراني تقاضاي دانشگاه توبينگن براي «تهيه و تكميل اطلس مذهبي» و از طرف دانشگاه بُن «براي طرح اقليت‌هاي اسلامي» واصل گرديد. در سال‌هاي 1968 و 69 دو پيشنهاد براي رشته فلسفه، يكي از دانشگاه تهران و ديگري از دانشگاه مشهد رسيد، كه در آن مقام رياست دانشكده الاهيات پيشنهاد شد، همين‌طور پيشنهادهايي از طرف دانشگاه شيراز و اصفهان و همين‌طور رياست دانشكده فلسفه دانشگاه اصفهان بود. اما بعد از جايگزيني من در كميسيون علمي و انتخاب پروفسوري من تمام اين پيشنهادات را رد كردم. در نامه‌اي در تاريخ 2/9/1354 مطابق نوامبر 1975 رياست دانشكده الاهيات دانشگاه مشهد رسماًَ دعوت به هم كاري شدم، كه در ترم زمستاني (آغاز فوريه و تا پايان آوريل) را به عهده بگيرم، كه بلافاصله تعهد خود را به ايشان اطلاع دادم. اما اين قول من به علت مرگ ناگهاني رياست سمينارها علمي نگرديد. رياست دانشكده الاهيات دانشگاه نامبرده كُپي نامه رسمي او را تاريخ 31/1/1976 __ 11/11/1354 به مدير دانشگاه مشهد برايم فرستاد. نيز در اين نامه، رياست و مقام پروفسوري رسمي از اكتبر 1976 در دانشكده الاهيات را مرقوم داشته‌اند. در اين تقاضا، با قرارداد رسمي براي حقوق، مسكن و بليت پرواز براي من و خانواده‌ام در بودجه سال 77- 1976/ 1355 لحاظ كرده بودند. انتهاي پيام/ش
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول