اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

خشت آخر

كالبد شكافي چند شايعه درباره‏ي شيخ فضل الله نوري(2)؛

داستان رشوه‏هايي كه شيخ از محمدعلي‏شاه و امين‏السلطان گرفت

خبرگزاري فارس: برخي شيخ را متهم به دريافت رشوه از امين السلطان كرده‏اند. چنان‏چه احمد كسروي مي‏نويسد:شريعت خواهي شيخ‏فضل‏الله و دشمنيش با مشروطه، خواه ناخواه، او را به دربار نزديك مي‏گردانيد... چنين گفته مي‏شد كه هفت هزار تومان از دربار پول گرفته كه در آن راه به كار برد ...


داستان رشوه‏هايي كه شيخ از محمدعلي‏شاه و امين‏السلطان گرفت
برخي از مخالفان شيخ، وي را متهم به دريافت رشوه از امين السلطان (يا شاه و ديگران) كردهاند. اتهام شيخ به رشوهگيري از اتابك امين السلطان، به اشكال گوناگون در نوشته ي كساني چون "والتر اسمارت"[1] (گزارشگر سفارت انگليس در صدر مشروطه، دوست تقي زاده و دخيل در كودتاي اسفند 1299)، "حاج زين العابدين مراغه اي" (مؤلف سياحتنامه ي ابراهيم بيك)[2]، "فرصت الدوله ي شيرازي"[3]، "محمدعلي تهراني" (كاتوزيان)[4]، "احمد كسروي"[5] ،"رحيم رضازاده ملك"[6] ، "ملكزاده"[7] و "ژانت آفاري"[8] تكرار شده است. "احمد كسروي"، از جمله كساني است كه بيش از ديگران در اين عرصه تركتازي كرده ‏است. گفتار زير به بررسي و كالبد شكافي اين شايعه (بر پايه ي اظهارنظرهاي كسروي) مي‏پردازد و با اين بررسي، طبعاً صحت و سقم كلام ديگر شايعه پردازان نيز معلوم مي‏گردد. كسروي مدعي است كه حاج شيخ فضل الله نوري هنگام تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم(عليهاسلام) (11 جمادي الاول - 8 شعبان 1325 ق) از اتابك امين السلطان پول مي‏گرفت بنابراين زماني كه اتابك به دست عناصر تندرو در برابر مجلس شورا ترور شد، شيخ نيز به تحصن خود پايان داد.[9] تكذيب اتهام توسط برخي شاهدان عيني كسروي خود، حوادث تهران در صدر مشروطه را درك نكرده و مطلب ياد شده را دهها سال پس از وقوع ماجرا، به استناد گفته ي اين و آن - و احياناً با افزود و كاسته ايي از خويش- نوشته است و اين در حالي است كه پاره‏هاي كلام وي، گه گاه در تضاد با اظهارنظر شاهدان عيني قرار دارد. براي نمونه، "حسن اعظام قدسي" (اعظام الوزاره)، شاهد و مطلع عصر واقعه كه در جرگه ي مخالفان سياسي شيخ نيز قرار داشته، با اشاره به تحصن شيخ در حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) مي‏نويسد: "با قبول" شرايط شيخ مبني بر رعايت جهات شرعي توسط مجلس، تحصن "خاتمه" يافت و "حاج شيخ‏فضل‏الله با احترامات شايسته وارد تهران" گرديد.[10]به هر روي، گفتار كسروي از جهات مختلف مخدوش و در خور ايراد مي‏نمايد. نقض هاي چندگانه بر سخنان كسروي 1. كسروي براي اثبات اتهام، هيچ نوع سندي ارايه نمي‏كند. او مي‏گويد: "چنانكه پس از مرگ اتابك دانسته شد در رفت آنان را در عبدالعظيم اتابك از كيسه ي خود مي‏داد"، ولي معلوم نمي‏سازد كه چگونه اين نكته دانسته شد و بر چه كساني و از چه راهي اين راز مكشوف گرديد؟! 2. شايعه ي كمك مالي امين السلطان به شيخ فضلالله نوري در هنگام تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) و پايان يافتن تحصن ياد شده به علت قتل امين السلطان، به هر ترتيب با شايعه ي پول گرفتن شيخ از "محمدعلي شاه"، در تعارض آشكار قرار دارد. اگر شيخ از كمك شاه بهرهمند بود، دليلي نداشت كه به علت قتل امين السلطان و به اصطلاح قطع كمكهاي وي، ناچار از پايان دادن به تحصن گردد! چون با خشك شدن جويبار كمكهاي صدراعظم، به زعم شايعه پردازان، رودخانه ي كمك دربار، كشتزار متحصنين را سيراب مي‏ساخت! بنابراين، ادعاي كساني (چون كسروي) كه شيخ را متهم به پول گرفتن از امين السلطان كرده و ختم تحصن را با مرگ اتباك مرتبط شمرده اند، به وسيله ي ادعاي افراد ديگري (همچون ونسا مارتين) كه شيخ را متهم به رشوت ستاني از شاه و دربار ميكنند و علت پايان يافتن تحصن شيخ را "كم رنگ شدن حمايتهاي دربار" از وي قلمداد كرده‏اند،[11] نقض مي‏گردد.[12] 3. در تحصن حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) كه در بحبوحه ي مشروطه ي اول روي داد، گذشته از شيخ فضل الله، شخصيتهاي بزرگي ديگري از علماي تهران، تبريز و شهرستانها حضور داشتند[13] همچون "حاج ميرزا حسن آقا مجتهد تبريزي"، "حاجي آخوند رستم آبادي"، "حاجي آقا احمد عراقي"، "سيدعلي سادات اخوي" و "شيخ جعفر گلپايگاني" كه هر يك در شهر و ديار خود داراي نفوذ و مريدان بسيار بودند و قاعدتاً بار تمامي مخارج خويش را، در آن شرايط خطير و حساس، بر دوش شيخ نمي‏نهادند ... ضمن اينكه، تاريخ از كمك مادي برخي كسان همچون "مرحوم آيتالله حاج آقا محسن عراقي" به شيخ ياد مي‏كند[14] بنابراين، اين سخن كسروي كه با اشاره به متحصنين مي‏نويسد: "در رفت همه را حاجي شيخ فضل الله مي‏داد"[15]، قابل بحث و خدشه مي‏نمايد. 4. قتل اتابك در شام 21 رجب 1325 [16] كه به دست مشروطه خواهان تندرو و افراطي صورت گرفت، وحشت سنگيني در دل مخالفان مشروطه افكند[17] و كفه ي قدرت را به سود عناصر تندرو سنگين كرد. در چنان فضاي رعب انگيزي كه اوضاع كاملاً به نفع مشروطه خواهان بود، چنانچه (به ادعاي كسروي) شيخ و همراهانش به كمكهاي امين السلطان متكي بودند، چرا و چگونه مجلس شورا به جاي آنكه "طلبهاي سوخته ي خود را از آنان وصول كند"، در برابر شيخ و ياراش سر تسليم فرود آورد و با پاسخ مثبت به پرسش نامه‏اي كه مطابق با آمال متحصنين تنظيم شده بود، برخواستهاي آنان مهر تأييد زد و (طبق گفته ي خود كسروي) به آنان "دستآويز" داد كه مدعي شوند "مجلس درخواستهاي ما را پذيرفت و ما سخن خود را پيش برديم"؟![18] عبارت ژانت آفاري، "بي وجهي" اين به اصطلاح ارفاق سيدين در حق شيخ را در آن تاريخ، بيشتر نشان مي‏دهد: قتل امين السلطان، مشروطه خواهان ليبرال و راديكال را چه در درون مجلس و چه در بيرون براي مدتي تقويت كرد ... نوري كه از امين‏السلطان حمايت مالي و سياسي دريافت مي‏كرد، به تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) پايان داد. "طباطبايي" و "بهبهاني" براي آنكه بازگشت نوري چندان خفت‏بار نباشد، اعلاميه‏اي را امضا كردند مبني بر اينكه مجلس به مسايل عرفي خواهد پرداخت و نه امور شرعي. مشروطه يا مشروعه.[19] 5. شيخ فضل الله نوري در مبارزه هاي خويش به روزگار مشروطه، از همدلي و حمايت جمع كثيري از علما و مردم برخوردار بود و اين امر، در دوران تحصن وي در حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام)، پشتوانه ي مردمي نيرومندي را براي او تشكيل مي‏داد كه تأثير شاياني در پيشبرد اهداف اصلاحي وي و همرزمانش داشت. كسروي، از جلسات مستمر شيخ نوري با "ملا محمد آملي"، "مجتهد تبريزي"، "آخوند خمامي" و نزديك به هزار تن از علما و طلاب در تهران (پيش از شروع تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام)) خبر مي‏دهند.[20] به يمن همين نفوذ و محبوبيت گسترده ي اجتماعي، زماني كه شيخ، اصل پيشنهادي خود (نظارت مجتهدين بر مصوبات مجلس شورا) را مطرح ساخت، غالب نمايندگان با آن روي موافق نشان دادند. 6. اسناد و مدارك تاريخي، تحصن معترضانه ي شيخ و يارانش در حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) را به طور نسبي، حركتي موفق و پيروز نشان مي‏دهد. "دكتر رضواني" معتقد است: انتشار اولين شماره از لوايح متحصنين "در ميان مشروطه خواهان ولوله اي افكند .... و از اين به بعد، قسمت عمده ي نيروي" آنان "صرف پاسخ‏گويي به نوشته‏هاي مرحوم شيخ شد و با اينكه مشروطه‏خواهان سعي داشتند نسبت به متحصنين حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) بياعتنايي نشان دهند اما از خلال مقالاتي كه در جرايد آن عهد به چاپ رسيده، وحشت و اضطراب مشروطه خواهان هويدا است... به هر صورت، روزنامه ي شيخ فضل‏الله چنان هلهله، ولوله و آشوبي برپا كرد كه مزيدي بر آن متصور نيست."[21] افشاگري هاي شيخ در تحصن، به سرعت زمينه ي بيداري مردم را فراهم ساخت. افزون بر اين، تلگراف شيخ و يارانش به شهرهاي مختلف در ايام تحصن، در نقاط مختلف كشور نظير زنجان (به رهبري ملا قربانعلي)، سبزوار (حاج ميرزا حسين علوي) و اراك (حاج آقا محسن عراقي)[22] و نيز تا حدودي شهرهاي يزد (شيخ جعفر سبزواري)،[23] قم[24] و اصفهان[25]، موجي از اعتراض بر ضد روند جاري مشروطه برپا ساخت. بازگشت شيخ از تحصن حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام)، برخلاف ادعاي كسروي، آبرومندانه بود. ميثاقي كه توسط "ميرسيدمحمد بهبهاني" (فرزند بزرگ سيدعبدالله بهبهاني و داماد شيخ فضلالله) براي تأمين دادن به شيخ نوري و همراهان او و بازگرداندن محترمانه ي ايشان به تهران نوشته شد، كاملاً گوياي پيروزي (نسبي) شيخ در اين مرحله از مبارزه هايش بود: "آقايان تهران حاضر شوند براي اين كه به نوع احترام و تجليلي شرف شوند به زاويه ي مقدسه ي حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) و همان جا در مجلسي محلي با قرآن مجيد عقد اتحاد را بين خود محكم نمايند و به قرآن عظيم كه حبل الله در بين الخالق و الخلق است قسم ياد نمايند كه با استظهار، اتحاد و توافق با يكديگر جد و جهد نمايند و در حفظ اساس مقدس شرع شريف؛ و مانع بشوند از اينكه در مجلس، قانوني مخالف با شريعت طاهره وضع شود."[26] 7. بررسي مناسبات شيخ و اتابك امين‏السلطان (از دوران ناصرالدين شاه تا بحبوحه ي مشروطه و تحصن وي در حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام)) به وضوح نشان مي‏دهد كه شيخ و اتابك همواره با يكديگر مخالف و درگير بوده‏اند: "شيخ، در جنبش تحريم تنباكو، به عنوان چشم رهبر نهضت: ميرزاي شيرازي، در پايتخت، در صف مقابل امين السلطان (صدراعظم عاقد رژي) قرار گرفت و به لغو قرارداد (كه شكست سياسي شاه و امين السلطان را در برداشت) كمك داد؛ در زمان مظفرالدين شاه، جلودار قيام بر ضد صدارات امين السلطان گرديد و به كمك برخي از علماي تهران و شهرستانها او را از مسند قدرت به زير كشيد؛ و در صدر مشروطيت نيز، در مكتوبات ايام تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) با تندي از امين السلطان سخن گفت و حتي به وي نسبت خيانت داد؛ و اين امور به هيچ روي با شايعه "كمك مالي اتابك به شيخ در عصر مشروطيت" نمي‏سازد!" 8. قروض هنگفتي كه شيخ پس از تحصن حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) از خود بر جاي گذارد، دليلي ديگر بر عدم پول گرفتن او از امين السلطان و ديگران در آن ماجرا است. توضيح اين مطلب در بخش آينده (شيخ و رشوه گير از محمدعلي شاه؟) خواهد آمد. دلايل و ملاحظه هاي چندگانه ي ياد شده در كل به نحوي ترديد ناپذير، نشان از دوري بلكه تضاد جدي ميان شيخ و امين السلطان در عصر مشروطه دارد و بر اين اساس، بايد قاطعانه خاطر نشان ساخت كه اتهام كسروي و ديگران به شيخ (مبني بر پول گرفتن وي از امين السطلان در تحصن حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) يا پيش از آن) نسبتي مخدوش و تهمتي ناروا است و اين اتهام، همچون ديگر شايعه هاي تواريخ مشروطه نسبت به شيخ، برساخته ي دشمنان و مخالفان سياسي او است. آيا شيخ از محمدعلي شاه پول گرفت؟! كسروي، در تاريخ خود نسبت ديگري را نيز به شيخ روا داشته است: "رشوه‏گيري از شاه در مخالفت با مشروطه": "شريعت خواهي حاجي شيخ‏فضل‏الله و دشمنيش با مشروطه، خواه ناخواه، او را به دربار نزديك مي‏گردانيد و پس از آن خيزش تهران بود كه به خشم و دلتنگي افزوده، يكسره با دربار بستگي يافت. چنين گفته مي‏شد كه هفت هزار تومان از دربار پول گرفته كه در آن راه به كار برد و آن چه راستي اين گفته را مي‏رسانيد آن بود كه روزي هشتاد تن كمابيش از طلبه‏ها را به خانه ي خود خواند و براي ايشان سفره گسترد و سپس بدگويي‏هايي از مشروطه كرد و به هر يكي دو قران پول داده روانه شان گردانيد."[27] نقد سخن كسروي كسروي سخن ياد شده را در بخش مربوط به حوادث ابتداي مشروطه ي اول مي‏نويسد، يعني زماني كه شيخ هنوز به تحصن در حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) نرفته بود. وي در اينجا نيز، به شيوه ي معمول خود، تنها به پخش شايعه پرداخته و هيچ مدركي در اثبات آن ارايه نمي‏كند. كسروي، ضيافت شيخ از 80 تن طلبه و پرداخت دو قران به هريك از آنان را، مويد شايعه ي گرفتن 7 هزار تومان از دربار مي‏شمارد و اين در حالي است كه اگر موضوع مهماني اشاره شده و پول دادن به طلاب درست باشد، كل مبلغ اعطايي به طلاب 160 قران (16تومان) مي‏شود! كه با احتساب غذاي آن نيز باز رقم قابل ملاحظه اي از آب در نمي‏آيد. اين نوع مخارج، زماني دليل بر- مثلاً- پول گرفتن شيخ از دربار مي‏شود، كه شيخ منبع درآمدي كه مخارج اشاره شده را (شخصاً يا از راه هواداران انبوه خود) تأمين كند نداشته باشد و پس از مرگ نيز قروض هنگفتي از خود باقي نگذارد. در حاليكه: اولا؛حاج شيخ‏فضل‏الله نوري، گذشته از داشتن مقداري "مستغلات" آبا و اجدادي در زاد شهر خويش، درآمد خوبي از راه "محكمه ي شرع" معتبر و پر مراجعه‏اش در تهران داشت كه مي‏توانست در پرداخت هزينه‏هاي جاري از آن بهره گيرد. دكتر "تندركيا" به عنوان "منبع عايدي" عمده ي شيخ، به "محضر پر درآمد" او اشاره مي‏كند "كه تمام عقود و معامله هاي عمده ي شهر در آن صورت مي‏گرفته" و سپس مي‏افزايد: "شيخ هرچه از اين دست از مردم مي‏گرفت، از آن دست به مردم مي‏داد ... قصه‏هايي از سخاوت، بزرگواري و گذشت هاي مالي او شنيدهام كه محل ذكر آنها نيست."[28] دوم؛قروض هنگفتي پس از مرگ، از خود باقي گذاشت. دلايل سه گانه بر نادرستي اتهام 1. اگر ادعاي پول گرفتن شيخ از دربار درست باشد، بايد گفت كه شيخ در ماجراي تحصن به كمك مادي و معنوي شاه، متكي بوده است. حال آنكه، چنانكه در مكتوب پيش گفته ي شيخ به علماي بلاد و اظهارنظرهاي شيخ "ابراهيم زنجاني" ديديم، شيخ در زمان تحصن نسبت به شاه نيز (همچون امين‏السلطان) موضعي تند داشته است. گذشته از لحن تند شيخ (در مكتوب ياد شده) نسبت به شاه و دولت، قراين و شواهد ديگري نيز بر تفاوت آشكار ميان موضع شيخ و شاه در ايام تحصن حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) وجود دارد. يكي از اين شواهد، اظهار موافقت شاه با مجلس و مشروطيت در دوران تحصن شيخ است. به گزارش "مستوفي تفرشي": در اواسط زمان تحصن شيخ، ماه رجب 1325 قمري، طي گفتوگوهاي زيادي كه در مجلس براي رفع اين مشكل انجام گرفت، مقرر شد كه شش تن از نمايندگان نزد شاه رفته و ضمن تقديم عريضه ي مجلس در اين باره، "مراتب انقلاب داخله را" به وي معروض دارند. هيأت اشاره شده در ديدار با شاه، "مورد نوازش و تفقدات" وي قرار گرفت و شاه "كمال همراهي و مساعدت را نسبت به مجلس" ابراز داشت. "كراهت شديد" شيخ‏فضل‏الله نوري از شركت در تظاهرات توپخانه نيز كه چند روز قبل از تحصن مروي، با غليان احساسات مردم و "تحريك و تحرك دربار" انجام شد، مويد جدايي شيخ از شاه در اين تاريخ است. 2. گفتني است كه شاه خود نيز در گفتوگو با سفير انگليس "سر اسپرينگ رايس" (در ايام تحصن شيخ در حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) شايعه ي اشاره شده را نفي كرد. رايس در گزارش به لندن (تاريخ 10 ژوئيه ي 1907، يعني در اوايل تحصن شيخ در حضرت عبدالعظيم(عليه السلام)) مي‏نويسد: "در ديداري كه با شاه داشتم، وي را از شكستن سوگند خود به رعايت قانون اساسي مشروطه و حفظ مجلس، برحذر داشتم و او پاسخ داد "فضا مملو است از اخبار دروغ كه دشمنان ملت جعل و منتشر مي‏كنند. چنانچه به تهمت مي‏گويند من شيخ‏فضل‏الله را تشجيع و تشويق به مخالفت مي‏نمايم، در صورتي كه به كلي دروغ است. شيخ، به واسطه ي مناقشه با ملاهاي هم افق خويش تحصن اختيار كرده و بست نشستن او ربطي به شاه" ندارد."[29] 3. شيخ در طول دوران مشروطه- پيش و پس از تحصن حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) مكرر از قرضهاي سنگيني كه بر عهده داشته، ناليده است. اين قروض هنگفت كه تا هنگام مرگ شيخ دست از سر وي برنداشت، به گفته ي خود او: "ناشي از مخارجي بود كه او در طول دوران ممتد مبارزه- از جنبش عدالتخواهي صدر مشروطه تا نهضت مشروطه ي مشروعه و حوادث به دنبال آن- شخصاً هزينه كرده بود." تحصن شيخ در حرم حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) روز 8 شعبان 1325 پايان يافت و او به تهران بازگشت. حدود سه ماه و نيم بعد از آن تاريخ، شيخ مجدد (براي پيشبرد اهداف اصلاحي خود) با جمعي از ياران خويش در مدرسه ي مروي تهران تحصن جست (20-25 ذي‏القعده 1325). از نامه‏اي كه شيخ به عضدالملك (شخصيت برجسته، متدين و نيكنام قاجار) نوشته است[30] بر مي‏آيد كه قروض وي از 4000تومان (در جريان نهضت عدالتخانه) به 35000تومان (در آن تاريخ) افزايش يافته بود.[31] آقاي "محمد تركمان" نيز كه اسناد قروض شيخ از بانك شاهنشاهي و خواسته هاي رييس بانك از ايشان در آستانه ي شهادت، را بررسي و منتشر كرده است، مي‏نويسد:[32] "اسناد نام برده شده ... نشان دهنده ي اوضاع مالي شيخ قبل و در آستانه ي شهادت مي‏باشد."(*) ادامه دارد... ________________________________________ 1] "اسمارت" در يادداشت ژوئيه ي 1907 (مقارن با اوايل تحصن شيخ در حضرت عبدالعظيم عليه السلام) مي‏نويسد: " ... شيخ فضل الله ... با دريافت رشوه از دولت، مبارزه ي خود را عليه مجلس آغاز و نمايندگان را لامذهب ناميد..." (تاريخ استقرار مشروطيت در ايران، ترجمه ي حسن معاصر، ص 379). [2] سياحتنامه ي ابراهيم بيك، 2/299. [3 ديوان فرصت شيرازي، مقدمه، ص 111. [4 مشاهدات و تحليل اجتماعي و سياسي ...، صص 724-725. [5 تاريخ مشروطه ي ايران، ص 456. [6 چكيده ي انقلاب ...، 63. [7 تاريخ انقلاب مشروطيت ايران، 3/570. [8 انقلاب مشروطه ي ايران، ترجمه ي رضا رضايي، صص 153-154. [9 تاريخ مشروطه ي ايران، كسروي، ص 456. [10 خاطرات من يا تاريخ صد ساله ايران، 1/197. [11 انقلاب مشروطيت، مجموعه مقالات، ترجمه ي پيمان متين، فصل دوم: حوادث و رخدادها، ونسا مارتين، ص 77. [12] مويد اين نقض، برخورد حاج سياح محلاتي با موضوع است. وي، كه در زمان تحصن شيخ در حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) شخصاً با امين السطلان ديدار و گفتوگو داشته و مي‏دانسته است امين السلطان با شاه برضد مشروطه تباني ندارد (ر. ك، خاطرات حاج سياح، صص 582-583)، شايعه ي مربوط به حمايت امين‏السلطان از شيخ نوري را واگو نكرده، در عوض، به نقل شايعه ي كمك مالي شاه به شيخ پرداخته است: "از قرار معروف به قدر سي هزار تومان از محمدعلي شاه گرفته و اين دستگاه را داير كرده بودند." (خاطرات حاج سياح، صص 581-582). مخبرالسلطنه نيز (كه با ايمن السلطان از نزديك ارتباط داشته و از تغير موضع وي با شيخ مطلع بوده) شيخ را تنها به "بست و بن با شاه" متهم ساخته است. (ر.كف خاطرات و خطرات، ص 204) [13] آنگونه كه از اسناد مربوط به ليست مخارج متحصنين حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) (موجود در آلبوم اسناد آقا ضياءالدين نوري "فرزند شيخ شهيد") بر مي‏آيد، اشخاص زير در تحصن مزبور همراه شيخ فضل الله نوري بوده ( و در تامين مخارج روزانه اين تحصن، شركت داشته‏اند): 1- آخوند ملا محمد آملي. 2- آقا جلال الدين بروجردي 3- آقا حسن كرمانشاهي 4- آقا زاده آقا سيد علي تبريزي 5- احتشام پيشنماز و ... [14 داستان آن را مرحوم حجه الالسلام فلسفي، واعظ مشهور، در خاطرات خود آورده است. (ر.ك، خاطرات ... حجه الاسلام فلسفي، صص 363-364) [15] تاريخ مشروطه ي ايران، ص 376. [16] خاطرات و خطرات، مخبرالسلطنه، ص 157. [17] خاطرات حاج سياح، ص 584. كسروي نيز مي‏نويسد: "كشتن اتابك ... دلهاي درباريان را پر از بيم و ترس گردانيد." (تاريخ مشروطه ي ايران، ص 451). [18] علاوه، تحصن در حضرت عبدالعظيم(عليه السلام)، آخرين تحصن شيخ و يارانش نبود. آنها چندي بعد نيز (در ذي القعده 1325) با انگيزه اي مشابه، در مدرسه ي مروي تهران تحصن جستند و اتفاقاً از جهاتي وضعيتشان (به علت همراهي دولت با مشروطه چيان تندرو) سخت تر و ناگوارتر از دوران تحصن در حضرت عبدالعظيم(عليه السلام) بود، چندانكه گزمه هاي دولتي آب را بر روي آنان بستند و فرياد يا حسين آن جماعت را برآوردند (ر. ك، روزنامه ي خاطرات عين السلطنه، 3/1887 و 1885. نيز: روزنامه ي خاطرات غلامعلي خان عزيزالسلطان ...، 2/1091؛ خاطرات من ...، اعظام الوزاره، /168). طبعاً اگر ادعاي كسروي درست باشد، آن جماعت نبايد در چنان شرايط دشواري مجدد به تحصن بپردازند و مقاصد خويش را از اين راه دنبال كنند. [19] انقلاب مشروطه ي ايران، ترجمه ي رضا رضايي، صص 153-154. [20 تاريخ مشروطه ي ايران، كسروي، ص 360. [21] روزنامه ي شيخ‏فضل الله نوري، مندرج در: مجله ي تاريخ، نشريه ي دانشكده ي ادبيات و علوم انساني، ش 2، جلد1، 1356 ش، صص 159-164. [22] ر.ك، مكتوبات، اعلاميه‏ها ...، محمد تركمان، 2/113-123؛ تاريخ مشروطه ي ايران، كسروي، ص 380 و 381؛ مشاهدات و تحليل ...، محمدعلي تهراني، ص 739. [23] ر.ك، مكتوبات، اعلاميه‏ها ...، محمد تركمان، 128-129. [24] همان: ص 128 و 130. [25] همان: صص 130-131. [26] براي متن ميثاق ر. ك، تاريخ معاصر ايران، كتاب ششم، پاييز 73، ص 255. [27] تاريخ مشروطه ي ايران، كسروي، 358. [28 . نهيب جنبش ادبي-شاهين،تندر كيا،ص282و284. [29] كتاب آبي، 1/58، و نيز: تاريخ استقرار مشروطيت در ايران، ص 368. [30] براي متن نامه و توضيح پيرامون تاريخ و مناسبت نگارش آن ر. ك، خانه، بردامنه آتشفشان، صص 139-142. [31 مجموعه خاطرات، شامل گوشه هايي از تاريخ معاصر، به مديريت سيف الله وحيدنيا، ش 3 بهار 1359 ش، صص 89-90. [32] مكتوبات، اعلاميه‏ها ...، تركمان، صص 19-20. نويسنده:علي ابوالحسني (منذر)؛ محقق و استاد دانشگاه منبع :سايت برهان انتهاي پيام/
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول