به گزارش خبرگزاری فارس از سمنان، ارتش عراق در 31 شهریور 1359 هجوم وسیع و از پیش سازماندهی شدهای را به داخل خاک جمهوری اسلامی ایران آغاز کرد.
هجومی که منجر به یکی از طولانیترین، خونبارترین و ویرانگرترین جنگهای دنیا پس از پایان جنگ جهانی دوم و همچنین یکی از دردناکترین، غمانگیزترین و در عین حال افتخارآمیزترین حماسههای تاریخ میهن عزیز ما شد.
جنگ تحمیلی زمانی آغاز شد که میهن اسلامی ایران به دلیل وقوع انقلاب، حوادث و مشکلات داخلی و بینالمللی، به هیچ وجه آمادگی درگیر شدن در یک جنگ گسترده را نداشت.
در چنین شرایطی بود که حزب بعث به سرکردگی صدام حسین، دیکتاتور عراق با تحریک دشمنان انقلاب اسلامی به ویژه آمریکا و دیگر کشورهای غربی و عربی تصمیم گرفت تا با تمام قوا به کشور اسلامی ما حمله و به خیال خام خویش در مدت زمان کوتاهی ایران را تصاحب و انقلاب نوپای آن را سرنگون کند.
او میخواست بدین ترتیب هم به اهداف توسعهطلبی خویش دست یابد و هم خوشخدمتی و سرسپردگی خویش را به اربابان خود ثابت کند و آنان را از وحشت انقلاب اسلامی و بیداری امت اسلامی و در خطر قرار گرفتن منابع ابرقدرتها در منطقه برهاند.
در این صورت تنها راه منطقی، دفاع با قدرت علیه متجاوز و بیرون راندن و تنبیه آنان و حصول اطمینان از عدم تجاوز مجدد بود.
این مبنای استراتژی ایران در طول جنگ تحمیلی بود و با وجود هزینههای زیاد جنگ تا آخرین روز تعقیب شد.
* هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد
اما اینکه چرا پس از فتح خرمشهر، صلح محقق نشد توجه به نکات و دلایل ذیل ضروری است که اگر صلح را مجموعهای از آتشبس، عقبنشینی، تعیین متجاوز، تأمین خسارتهای وارده و... بدانیم، باید بگوییم که در آن زمان، هیچ گونه پیشنهاد صلحی ارائه نشد.
شورای امنیت و دیگران، تنها آتشبس و در واقع حالت "نه جنگ، نه صلح" را توصیه میکردند و در آن زمان هیچ طرحی که متضمّن صلح واقعی باشد و شناسایی متجاوز و پرداخت غرامت را نیز شامل شود و تضمین برای عدم تعرّض مجدد داشته باشد، وجود نداشت.
حضرت آیتالله خامنهای، ریاست جمهوری وقت در روز یکم تیرماه سال 1361 در دیدار با گروهی از روحانیان و مبلّغان گفتند که «به مردم باید گفته شود که با فتح خرمشهر و حتی فتح دیگر شهرها، جنگ تمام نخواهد شد، زیرا تا زمانی که متجاوز تنبیه نشده است، مبارزه ادامه خواهد داشت.» [1]
بنابراین ایران، دلایل منطقی و عقلانی برای ادامه جنگ داشت.
پس از فتح خرمشهر اساساً پیشنهاد صلحی به ایران نشد و سخنانی هم که از سوی برخی غیر مسئولان طرح شده است، سندیت ندارد.
هاشمیرفسنجانی به عنوان فرمانده عالی جنگ از این موضوع به عنوان شایعات نام برده و میگوید که «وقتی خرمشهر فتح شد، شایعاتی در مورد پیغام صلح یا دادن پول در کشور مطرح بود، ولی ما که مسئول بودیم، میدانستیم این شایعات دروغ است.» [2]
محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه نیز میگوید که «اینکه گفته میشود بعد از آزادی خرمشهر چرا صلح نکردید، باید بگوییم که هیچ پیشنهاد صلحی تا چهار سال بعد از آزادی خرمشهر به ایران نشد و فقط چند طرح آتشبس ارائه شد که اگر قبول میکردیم، جنگ 50 سال به درازا میکشید.» [3]
دکتر ولایتی، وزیر خارجه وقت هم میگوید که «نفر اول آقای حبیب شاطی، دبیرکل کنفرانس اسلامی بود که برای مذاکره آمد، یک رقمی را ایشان گفت و ما هم یک رقمی را مطرح کردیم، قرار شد تا ایشان جواب بیاورند، ولی دیگر خبری نشد. نفر دوم، معاون وزیر خارجه هند بود که تلاش زیادی کرد و با ایشان هم روی رقم بحث کردیم، ولی رفت و خبری نشد.» [4]
بنابراین پس از فتح خرمشهر پیشنهاد صلحی نشد و فقط پیشنهاد آتشبس مطرح شد که آن هم در حد یک پیشنهاد بود و اگر ایران آن را میپذیرفت، نه تنها جنگ خاتمه نمییافت بلکه سالهای متمادی به طول میانجامید و ایران نیز به اهداف خویش دست نمییافت.
* عقبنشینی کامل عراق از مناطق اشغالی صورت نگرفت
درست است که با فتح خرمشهر، این شهر از اشغال حزب بعث عراق آزاد شد اما به علت حضور دشمن در شلمچه، این شهر همچنان مورد تهدید بود.
به علاوه اینکه نقاطی مانند شلمچه، طلائیه، فکّه، قصرشیرین، سومار، نفتشهر و مهران یا در تیر رس مستقیم دشمن یا عملاً در اشغال آنها بود و امکان آزادسازی این نقاط از راه مذکور ـ آتشبس و مذاکره ـ غیر معقول و ناممکن به نظر میرسید.
بنابراین با فتح خرمشهر از نظر موقعیت هنوز، اوضاع به وضع اولیه قبل از تجاوز نیز باز نگشته بود.
«زیرا عراق در 5 هزار کیلومترمربع از خاک ایران حضور داشت، تهدید عراق برای ایران همچنان وجود داشت و ایران متحمل خسارات زیادی "بیش از 200 میلیارد دلار" شده بود.» [5]
بدیهی در چنین وضعیتی توقف جنگ و قبول آتشبس به ضرر ایران تمام میشد و صلحی ناپایدار را در پی داشت.
* هر گونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیر اصولی بود
در تاریخ بیستم خردادماه سال 1361 جلسهای در حضور امام خمینی(ره) در جماران تشکیل و موضوع به شور گذاشته شد.
از نظر نظامیان شرکت کننده در آن جلسه، امکان پدافند با توقف روی خط مرزی وجود نداشت، زیرا در اغلب نقاط مرزی هیچ گونه مانع طبیعی وجود نداشت و ایجاد استحکامات جدید نیز علاوه بر هزینههای سنگین، مدت زمان مدیدی به طول میانجامید و طی این مدت احتمال حمله مجدد عراق جدی بود.
مهمتر اینکه با تکیه بر اصل متعارف نظامی «تعقیب دشمن» هر گونه توقف پس از فتح خرمشهر یک حرکت غیر اصولی بود و به همین دلیل، امام(ره) پس از تردید اولیه در مورد تداوم جنگ در خاک عراق، پس از استماع دلایل نظامیان و فرماندهان عالیرتبه جنگ و ناامیدی از پذیرش شرایط ایران توسط دولت عراق، با ادامه جنگ و ورود نیروهای ایران به خاک عراق موافقت کردند. [6]
* محکومیت صدام به عنوان متجاوز انجام نشد
یکی دیگر از دلایل ادامه جنگ، عدم محکومیت صدام به عنوان متجاوز بود، هیچ یک از مجامع بینالمللی حاضر نشدند تا صدام و حزب بعث را محکوم و آنان را به عنوان متجاوز معرفی کنند، از این جهت ایران حق خود میدانست با تعقیب دشمن در خاک وی به تنبیه متجاوز بپردازد.
امام بر این نظر بودند که «امروز ما قدرت داریم اگر مجرم را رها کنیم، این به معنای آتشبس و صلح نیست، ضمن اینکه منطق حکم میکند، دشمن عقب رانده شده را باید به نحوی مجازات کرد که برای سالهای سال خیال تهاجم مجدد را از سر بیرون کند.» [7]
پس از فتح خرمشهر عراق به صراحت به شکست خود اعتراف نکرد و حتی مدعی بود که گوشمالی لازم را به انقلاب اسلامی ایران داده است و در نتیجه چون ضرورتی احساس نمیکرد که نیروهایش در خرمشهر بمانند، آنها را بار دیگر قدری به عقب کشیده است». [8]
بنابراین اگر صدام و ارتش بعثی عراق تنبیه نمیشدند، هیچ تضمینی وجود نداشت که عراق حمله مجدد نکند.
* غرامتی از سوی عراق به ایران پرداخت نشد
در پیشنهادهای آتشبس پس از فتح خرمشهر و نیز در قطعنامههای شورای امنیت هیچ راهکاری برای پرداخت غرامت و جبران خسارات جنگ پیشبینی نشده بود و این به خاطر این بود که آنان بر این نظر بودند که «اولاً مبلغ مورد پرداخت به نحوی نباشد که ایران در مرحله بازسازی به یک موقعیت جدیدی دست یابد و کشور را همچنان با بار سنگین هزینههای جنگ، نظام و انقلاب را درگیر ساخته و ضعیف نگاه دارد و ثانیاً بازسازی عراق به عنوان قدرت متعادل کننده ایران مورد توجه قرار گیرد.» [9]
برای این منظور کشورهای شورای همکاری بر تشکیل یک صندوق مشترک تأکید داشتند که پول آن را کشورهای مختلف تأمین میکردند و به نسبت میان ایران و عراق تقسیم میشد.
البته توجه دارید که پرداخت غرامت به این شکل از لحاظ حقوقی بر این فرض مبتنی بود که ایران و عراق هر دو در آغاز جنگ مقصر هستند، حال آنکه عراق متجاوز بود، بنابراین ادامه جنگ امری منطقی به نظر میرسید.
* سخن آخر . . .
بنابراین با توجه به آنچه بیان شد و دلایل دیگری که در کتابها موجود است، به این نتیجه میرسیم که تداوم جنگ پس از فتح خرمشهر و نیز تعقیب و تنبیه متجاوز نه تنها امری ناپسند نبود، بلکه امری لازم و اجتنابناپذیر بود.
تلاشهای کشورهای همسایه و حتی مجامع بینالمللی برای جلوگیری از تداوم جنگ توسط ایران، صرفاً برای خروج عراق از بنبست پیش آمده بود، زیرا هیچ گونه مکانیزم حقوقی مطمئنی را برای دستیابی به صلح همهجانبه ارائه ندادند.
قطعنامه 514 شورای امنیت نیز به گونهای طراحی شده بود که خواستههای مشروع ایران را دربر نداشت و به عبارت دیگر شورای امنیت نشان داد که درصدد مدیریت بحران است و نه حل آن.
ولی در پایان جنگ مجامع بینالمللی با مشاهده قدرت اعجازآمیز رزمندگان اسلام در گرفتن دژ تسخیرناپذیر «فاو» تصمیم قطعی گرفتند تا جنگ را به هر شکل ممکن خاتمه دهند.
از اینرو، قطعنامه 598 را به نحوی تدوین کردند که دربر گیرنده برخی از خواستههای مشروع ایران بود و ایران اسلامی نیز با در نظر گرفتن اوضاع و شرایط منافع کشور، قطعنامه را پذیرفت و به جنگ خاتمه بخشید.
منابع:
[1] . علیاکبر ولایتی، تاریخ سیاسی جنگ تحمیلی عراق علیه جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1376، ص 141.
[2] . محمد درودیان، پرسشهای اساسی جنگ، مؤسسه مطالعات سیاسی فرهنگی اندیشه ناب، تهران،1380، ص 209.
[3] . همان، ص 210.
[4] . همان، ص 210.
[5] . همان، ص 208.
[6] . ر.ک: مجله پرسمان، شماره 21 خرداد 83.
[7] . محمد درودیان، پیشین، ص 213.
[8] . علیاکبر ولایتی، پیشین، ص 104.
[9] . محمد درودیان، پیشین، ص 211.
=========
تهیه و تنظیم:
علی عامری
=========
انتهای پیام/ع10/ط4000