به گزارش سرویس سیاسی خبرگزاری فارس، رهبر معظم انقلاب در بخش دیگری از بیانات خود در دیدار با کارگزاران نظام با اشاره به این نکته که واقع بینی و آرمان خواهی در تضاد با یکیدگر نیستند، به تشریح کامل این مساله پرداختند.
*ضرورت استفاده از ماه مبارک رمضان
بسماللّهالرّحمنالرّحیم
الحمد للّه ربّ العالمین و الصّلاة و السّلام على سیّدنا و نبیّنا ابىالقاسم المصطفى محمّد و على ءاله الأطیبین الأطهرین المنتجبین سیّما بقیّةاللّه فى الأرضین.
خوشامد عرض میکنیم به همهى برادران و خواهران عزیز، مسئولان مکرم و معزز دستگاههاى گوناگون کشور؛ تشکر میکنیم از آقاى رئیس جمهور محترم، به خاطر گزارش خوبى که در اختیار همهى ما قرار دادند.
آنچه که من در آغاز عرایضم عرض میکنم، تحریض و تحریض بر اغتنام فرصت این روزها و شبهاست. ما احتیاج داریم به این که از این ساعات، از این روزها و شبهاى پربرکت حداکثر بهره را ببریم؛ با تقویت رابطهى قلبى خودمان با عالم معنا، با عالم غیب، با ابتهال و تضرع و خشوع در مقابل ربالارباب، و با استحکام پیوند ولایت خودمان با اهل بیت (علیهمالسّلام) و این خاندان مکرم. این اساس همهى کارهاى نیکى است که میتواند از یک انسان مؤمن و کوشندهى در راه حق سر بزند.
اگر از این ساعات استفاده نکردیم، از این فرصت استفاده نکردیم، روزى براى ما مایهى حسرت خواهد شد؛ «و انذرهم یوم الحسرة اذ قضى الأمر و هم فى غفلة و هم لا یؤمنون».(1) در میانهى غفلت و ناباورى، این فرصتها از دست میرود و در آن روزى که هر ساعت ما، هر دقیقهى ما، هر حرکت ما، هر کلمهى حرف ما حسابى دارد و محاسبهاى پاى آن هست، این غفلت مایهى حسرت خواهد شد. آنگاه وقت هم دیگر گذشته است؛ «اذ قضى الأمر». کار از کار گذشته است؛ آن روزى که ما متوجه بشویم، ملتفت بشویم.
مرحوم آقاى میرزا جواد آقاى ملکى (رضوان اللّه علیه) در کتاب شریف «مراقبات»شان یک جملهاى به مناسبت ساعت لیلةالقدر دارند، که من یادداشت کردم. البته این مربوط به همیشه است، اما ایشان به این مناسبت فرمودهاند. «فاعلم یقینا انّک ان غفلت عن مثل هذه الکرامة و ضیّعتها باهمالک»،؛ اگر غفلت کنیم، این فرصتها را تضییع کنیم، از دست بدهیم، بعد: «و رأیت یوم القیامة ما نال منها المجتهدون». وقتى روز قیامت میشود و اعمال انسانها را حاضر میکنند و صورت ملکوتى اعمال ما در آنجا حضور مىیابد، شما نگاه میکنید، مىبینید همین عملى که میتوانستید انجام بدهید و ندادید، این کلمهى حرفى که میشد بزنید که در آن خیر مردمى بود و نزدید، این قدمى که میشد بردارید که کسان مستحقى از آن منتفع میشدند و برنداشتید، این کار کوچک، به وسیلهى کسانى انجام شده است؛ عدهاى تلاش کردند، جد و جهد کردند و چه ثواب عظیمى خداى متعال آن روز به آنها میدهد. ما در آن روز از آن ثواب محرومیم. وقتى انسان مشاهده میکند دیگرى که این عمل را انجام داد، این کار خیر را انجام داد، این قدم را برداشت، این عمل عبادى را انجام داد، به چه دستاورد عظیمى در آن روزى که همه محتاجند، دست پیدا کرده است، ایشان میفرمایند: «ابتلیت بحسرة یوم الحسرة»؛ اینجاست که انسان دچار حسرت میشود؛ چه حسرتى! که اى کاش این کار را من انجام داده بودم، این قدم را برمیداشتم، این حرف را زده بودم، این کار را یا این حرف را ترک میکردم. بعد ایشان میفرمایند که حسرتِ «یوم الحسرة» مثل حسرتهاى معمولى نیست. انسان در دنیا هم گاهى اگر یک کارى را بکند، دستاوردى خواهد داشت؛ نمیکند، بعد دچار حسرت و ندامت میشود. اما این کجا و آن کجا؟ ایشان میفرمایند: «الّتى تصغر عندها نار الجحیم و العذاب الألیم»؛ این حسرت آنقدر سخت است، آنقدر دردآور است که در مقابل آن، آتش جهنم کوچک است. به تعبیرى، حسرت مثل سرب گداخته در درون انسان سرازیر میشود. «فتنادى فى ذلک الیوم مع الخاسرین النّادمین یا حسرتى على ما فرّطت فى جنب اللّه»، بعد «و لا ینفعک النّدم»؛ آن روز دیگر پشیمانى هم فایدهاى ندارد.
امروز شما از نعمت زندگى برخوردارید، بسیارىتان از نعمت جوانى برخوردارید، بحمداللّه همهتان یا اغلبتان از نشاط و توانائى جسمى و فکرى برخوردارید، میتوانید کار کنید، میتوانید از این ساعات خوش بهره ببرید؛ از این شبها، این دعاها، این مناجاتها، این شبزندهدارىها، این نوافل. گاهى یک کار کوچک آنچنان اجر عظیمى دارد که انسان در این نشئه و در لابهلاى چهارچوبهاى مادى که قرار دارد، باورش نمىآید - «و هم لا یؤمنون»(2) - اما هست. خب، این یک فرصت، که فرصت ماه رمضان است؛ آن هم یک فرصت، که فرصت خدمت است. امروز شما مسئولیت دارید، فرصت خدمت دارید، مدیریت دارید، میتوانید کار کنید؛ از این فرصت حداکثر استفاده را باید کرد. از ساعات و آنات و امکانات گوناگون که در اختیار شماست، استفاده کنید. هر حرکتى در این نظام اسلامى، در این کشور اسلامى و الهى که خدمتى براى پیشرفت کشور باشد، از لحاظ معنوى، از لحاظ مادى، اجرهائى دارد که انسان اگر در روز قیامت ببیند که کسانى برخوردارند و او محروم است، دچار یک چنین حسرتى خواهد شد. این حالا عرض ما، که به نظر من بخش اصلى و مهم عرایض امروز ما هم همین است. من خودم بیش از شما احتیاج دارم به این که به این نصیحت و توصیه عمل کنم. انشاءاللّه خداوند متعال به همهى ما این توفیق را بدهد.
*توانایی حفظ انقلاب از اهمیت اصل انقلاب کمتر نیست
آنچه که من امروز آماده کردهام عرض بکنم، این است که توانائى و ظرفیت ملت ایران در حفظ انقلاب و پاسدارى انقلاب عظمت و اهمیتى دارد که شاید بشود گفت از اهمیت خود اصل انقلاب کمتر نیست. ملت ایران در طول این سىوسه سال توانست این دستاورد عظیم را با کیفیت بالا حفظ کند. شما به این انقلابهائى که در این یک سال و نیم اخیر در منطقه اتفاق افتاده است، نگاه کنید. شما که به طور مجموعى نگاه میکنید، میتوانید قضاوت کنید که این انقلابها در جهت درست حرکت میکند یا نمیکند. دشمنان، مستکبرین، به طور مشخص رژیم صهیونیستى، دولت آمریکا، دولتهاى غربى، دارند تلاشهائى میکنند براى اینکه بر این انقلابها سوار شوند و آنها را منحرف کنند. شما ببینید اینها دچار چه چالشهاى بزرگى هستند.
با توجه به این چالشها انسان میفهمد چه کار بزرگى در کشور ما انجام گرفته است که این انقلاب در جهت درست به سمت آرمانها راه خودش را حفظ کرده است؛ از ریل ارزشها و آرمانها بیرون نیفتاده است و حرکت خود را به جلو ادامه داده است. این در حالى است که چالشها و تهدیدها هم روند فزایندهاى داشته. از روز اول، تهدیدهائى که انقلاب و کشور با آنها مواجه بوده، دائماً پیچیدهتر شده؛ هم ترور بود، هم شورشهاى قومى بود، هم جنگ بود، هم تحریم بود، هم محاصره بود. هرچه جلوتر آمدیم، تهدیدها را پیچیدهتر کردند؛ دشمنان و مخالفین نظام، سردمدارى کردند. ماجراهاى تیر سال 78، ماجراهاى سال 88 ، همه انواع و اقسام تهدیدهائى است که این انقلاب و این کشور و این ملت با آنها مواجه بود. این ملت از همهى اینها عبور کرد و با استحکام در راه خودش دارد پیش میرود. اینها چیزهائى است که ما امروز و همیشه نیاز داریم که آنها را مورد نظر قرار بدهیم؛ ما را کمک خواهد کرد در پیمودن راههاى دشوار، گذشتن از پیچهاى تند و گردنههاى سخت.
*بزرگترین درس انقلاب ترکیب آرمانخواهى و آرمانگرائى با واقعبینى است
چیزى که در این حرکتِ سىوسه ساله انسان مشاهده میکند، درسى که انقلاب داد و امام بزرگوار باقى گذاشت، این است که در این حرکت سى و سه ساله، آرمانها و آرزوهاى عظیمى که اسلام آنها را به ما القاء میکند و تعلیم میدهد، از نظر دور نماند؛ در عین حال واقعیتهاى موجود جامعه و جهان هم مورد توجه قرار گرفت؛ این کمک کرد به این که این حرکت بتواند ادامه پیدا کند؛ یعنى ترکیب آرمانخواهى و آرمانگرائى با واقعبینى. یک حرفى را سر زبانها انداختند، دربارهاش نوشتند و گفتند؛ الان هم انسان در گوشه و کنار میشنود که ملاحظهى واقعیتهاى جامعه و جهان، با آرمانگرائى نمیسازد. آرمانگرائى را اشتباه کردند با رؤیاگرائى. آنچه که ما میخواهیم دنبال کنیم و اصرار بر آن داریم، این است که واقعبینى، مشاهدهى واقعیات جامعه و جهان، با آرمانگرائى و تعقیب آرمانها و آرزوهاى بزرگ ملت ایران هیچگونه تنافى و تعارضى ندارد. اگر ما توانستیم آرمانگرائى را با واقعبینى و واقعگرائى همراه کنیم، ترجمهى عملیاتىاش میشود اینکه ما تدبیر را با مجاهدت ترکیب کنیم؛ هم مجاهدت کنیم و مجاهدانه حرکت کنیم، هم این حرکت مجاهدانه در یک چهارچوب تدبیرشدهاى قرار بگیرد؛ که این، آگاهى عمومى، آگاهى دستاندرکاران، همراهى دلها و زبانها در همهى عرصهها را میطلبد.
*بسیاری از خواسته های مردم ما در جهت آرمان ها است
بعضى وانمود میکنند که آرمانگرائى با واقعبینى نمیسازد؛ این را ما بشدت رد میکنیم. بسیارى از آرمانهاى جامعهى ما و مطالبهى آنها جزو واقعیتهاى جامعه است. مردم مایلند عزت ملى داشته باشند، مردم مایلند زندگى ایمانمدار و دینمدار داشته باشند، مردم مایلند در امور ادارهى کشور و مدیریت کشور سهیم باشند - یعنى مردمسالارى - مردم مایلند پیشرفت داشته باشند، استقلال سیاسى و اقتصادى داشته باشند؛ اینها خواستههاى عمومى مردم است. این خواستهها، واقعیتهاى جامعه است؛ این واقعیتها دقیقاً در جهت آرمانخواهى است؛ اینها که مسائل تحلیلى و ذهنى نیست، اینها که موهومات نیست، اینها که ذهنیات نیست؛ اینها واقعیاتى است که در جامعه وجود دارد. یک جامعهى زنده و مؤمن دنبال این چیزهاست؛ میخواهد عزت ملى داشته باشد، میخواهد استقلال داشته باشد، میخواهد پیشرفت داشته باشد، میخواهد آبروى بینالمللى داشته باشد؛ اینها خواستههائى است که مردم دارند؛ اینها در جهت آرمانهاست؛ و این خواستن، جزو واقعیتهاى قطعى جامعه است. بنابراین واقعیات میتواند در خدمت و معطوف به آرمانها باشد. بله، ذکر آرمانها بدون توجه به واقعیتها و بدون ملاحظهى سازوکارهاى معقول و منطقىِ رسیدن به آرمانها، خیالپردازى است؛ آرمانها در حد شعار باقى خواهد ماند؛ لیکن وقتى که مسئولان کشور آرمانها را به صورت منطقى و متین دنبال کردند، مردم همراهى کردند، اینجا آنجائى است که واقعیتهاى جامعه با آرمانها هماهنگ میشود. خب، این یک امر اساسى و یک پایهى اساسى براى حرکت کشور است.
انتهای پیام/