به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، زمینههای شکلگیری شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع)، به اوائل دهه پنجاه بر میگردد. در آن سالها، هیئت امنای مسجد و نیز امامان جماعت، به این نتیجه رسیده بودند که باید در کنار شبستان مسجد، کتابخانه و صندوق قرضالحسنهای هم تأسیس کرد تا دامنه حضور مردم در مساجد، محدود به نماز و برنامههای منبر نشود. کتابخانههای مساجد، محل اعتماد مردم مسلمان ایران بود. آنها با رضایتمندی و اشتیاق، فرزندان خود را تشویق میکردند تا عضو کتابخانههای مساجد بشوند و در برنامههای آن شرکت کنند، چرا که فضای فرهنگی و کتابخانههای متعلق به نظام شاهنشاهی را مناسب نمیدانستند و به اهداف و برنامههای آنجاها اعتماد و اعتقاد نداشتند.
آنها علاقمند بودند به بهانه کتابخانه و برنامههای آن، پای فرزندانشان به مساجد باز بشود، به آنجا رفت و آمد بکنند، صدای اذان بشوند، در شبستان مساجد حاضر بشوند و همراه دیگران نماز جماعت بخوانند و پایههای ایمانشان به اسلام و قرآن قوی بشود. به همین دلیل جذب کودکان و نوجوانان، از این جهت، چندان مشکل نبود، مسأله مهم، محدودیت فضای کتابخانهها، عناوین کتابها و فقر مالی و سایر امکانات لازم بود.
مسجد جوادالائمه(ع) نیز که در منطقة نسبتاً محروم تهران- یعنی سی متری جی، سیزده متری حاجیان- واقع شده بود، از مساجد محروم محسوب میشد. با این حال، دو عامل بسیار مهم در آنجا دست به دست هم داد، تا این مسجد در این زمینه موفقیتهایی داشته باشد. این مسجد افراد بزرگی را در دل خود پرورش داد و زمینه ساز حرکات بزرگی در ابعاد مختلف هنری شد. پس از شهادت حبیب غنیپور یکی از جوانان کوشا و فعال این مسجد دوستان و همراهان با هم عهدی را بر سر مزارش بستند تا یادش را همواره گرامی دارند و بنای برگزاری جایزه ادبی شهید غنیپور را گذاشتند و امسال به دوازدهمین دوره خود رسید.
با محمد ناصری متولد سال 45 تهران، لیسانس زبان و ادبیات فارسی و فوق لیسانس مدیریت امور فرهنگی از اعضای فعال مسجد غنیپور که مدیر مسئول مجلات رشد است، هم صحبت شدیم تا یادی از گذشتهها و مسجد کنیم.
*از نحوه آشنایی و اولین ارتباطات خود با مسجد جواد الائمه میگویید؟
مسجد جوادالائمه از مساجد فعال جنوب غربی تهران است که یکی از دلایل مهم بودن این است که مرحوم حجتالاسلام غلامرضا مطلبی امام جماعت وارسته و بلند نظر از شاگردان حضرت امام خمینی (ره) بوده است و فضای مسجد فضایی بوده است که شرایط فرهنگی - سیاسی خاص خود را داشته است.
جوادالائمه همواره مسجد فعالی بوده است و از نظر فضای فرهنگی در پیش از انقلاب فعالیتهای زیادی داشت. سال 54 کتابخانهای در آن دایر شد که من خیلی کوچک بودم و فاصلهاش تا منزل ما زیاد بود. این کتابخانه با تعداد کم عضو و در فضای بسیار کوچکی کار خود را شروع میکند تا اینکه در فضایی خارج از مسجد مکانی به کتابخانه مسجد داده شد. من در سال 56 که سوم ابتدایی بودم با توجه به معروف بودن مسجد برای اولین بار به مسجد وارد شدم تا با کارهای این مسجد آشنا شوم. خانواده مذهبی دارم و با محیط مسجد بیگانه نبودم و تنها مسئله دوری منزل از مسجد بود ولی در بهار سال 56 که با شماره عضویت 1243 عضو کتابخانه شدم فعالیتهایم گستردهتر شد.
* کتابخانه سیاسی در پشتبام مسجد دایر بود
*مسجد جوادالائمه در حوزه ادبیات و هنر از همان زمان تشکیل کتابخانه گامهای زیادی بر میدارد، شما بعد از عضویت در کتابخانه با فعالیتهای ادبی همراه شدید؟
بنیانگذار کتابخانه حاجی علی اکبری بود و امیرحسین فردی از تاثیرگذارترین افراد در این بخش بود. در آن زمان افراد دیگری هم در بخشهای مختلف فعالیت میکردند که میتوان به فرجالله سلحشور، بهزاد بهزادپور و محمد تفرشیان اشاره کرد. فردی در مسجد قصهخوانی داشت. وی قصه را میخواند و از بچهها میخواست تا خلاصه و نتیجه داستان را بیان کنند و به بچهها جوایزی داده میشد. فردی از این طریق استعداد بچهها را شناسایی میکرد. یکی از کارهای دیگری که در مسجد انجام میشد این بود که فرصتی فراهم میشد تا خود بچهها مطالعه کنند و بچهها با کتاب پیوند بگیرند. بخش دیگری از این کتابخانه در پشت بام بود. کتابهای سیاسی، کتاب حضرت امام خمینی(ره)، دکتر علی شریعتی و مرتضی مطهری نگهداری میشد.
* کتاب «بچههای مسجد» اولین اثر نویسندگی ناصری
*خود شما چقدر جدی این فعالیتها را پیگیری میکردید، با توجه به اینکه فرمودید منزل شما تا مسجد هم دور بود.
از سال سوم دبستان که وارد کتابخانه شدم از افراد علاقهمند و جدی کتابخانه بودم. تا اینکه در گذر زمان به مدیریت کتابخانه مسجد شهید غنیپور رسیدم. در انواع و اقسام جلسات شرکت میکردم. این کتابخانه استعدادیابی میکرد و تعدادی از بچهها به سمت تئاتر رفتند عدهای به سمت ورزش رفتند. در سال 58 آقای فردی به جز جلسات قصهگویی، جلسات قصهنویسی هم تشکیل داد و شهید حبیبغنیپور، ناصر نادری، مجید قلیچخانی، نبیالله بابایی، حافظ رضایی، مهرداد غفارزاده، محمد شجاعی اولین افرادی بودند که در این جلسات شرکت کردند. اولین کار این گروه انتشار کتاب «بچههای مسجد» جلد اول بود که مقدمه این کتاب را خود فردی نوشت. همه ما در جلد اول قصه داشتیم . این کتاب قیمت 400 ریال چاپ شد و به فاصله سه ماه به اتمام رسید.
*این جلسات چه روزهایی برگزار میشد؟
روزهای دوشنبه این جلسات تشکیل میشد، بعدها که جدیتر شد آقایان احمد غلامی، علیرضا متولی، محمدرضا کاسب، مصطفی خرامان و چندین نفر دیگر به گروه ما افزوده شدند.
*کتاب بچههای مسجد در جلدهای دیگری هم به چاپ رسید؟
حوزه اندیشه و هنر اسلامی هم در کنار مسجد شکل گرفت که محمد تخت کشیان، بهزاد بهزاد پور، امیرحسین فردی هم در حوزه رفت و آمد میکردند. به همت فردی تا شماره 10 از کتاب بچههای مسجد تا سال 60 چاپ شد. تا اینکه فردی حوزه هنری را رها کرد و به کیهان بچهها رفت. و این افراد در کیهان بچهها هم مشارکت داشتند و قصههای کودکان و نوجوانان نوشتند و مسئولیت صفحهها به همین بچهها سپرده شد.
از طرف دیگر آقایانی مثل شهرام شفیعی، خسرو باباخانی، بیژن غفاری، علی اصغر جعفریان و ... از سوی کیهان بچهها وارد جلسات قصهنویسی مسجد شدند.
*این کتابخانه بیشتر چه منابعی داشت و این کتابها چطور جمعآوری میشدند؟
برخی از کتابها خریداری شد اما تعداد زیادی هم کتاب هدیه شد. در کلاس سوم راهنمایی آقای باقری دبیر علوم که چندین سال در کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان فعالیت میکرد از من پرسید که کتاب «بچههای مسجد» را کجا نوشتی؟ وقتی گفتم در مسجد جواد الائمه کار کردم، گفت ما تعدادی کتاب داستان و رمان داریم که می خواهیم آنها را خمیر کنیم. پس از من به همراه تعدادی از بچهها رفتیم آنها کتابها را بسته بندی کرده و به کتابخانه مسجد آوردیم.
مصطفی رحماندوست هم یک بار در جلسات شرکت کرد و آن زمان گفت تعدادی «پیک رشد» در آموزش و پرورش داریم که میخواهیم آنها را خمیر کنیم تا اینکه من و غنیپور رفتیم کتابها را آوردیم.
*این جلسات تا چه زمانی به صورت مستمر برگزار شد؟
تا سال 76 مستمر این جلسات برگزار شد.
*چرا تعطیل شد؟
هر کدام از اعضا در بخشی فعال شدند و در حوزه ادبیات شروع به فعالیت کردند و از سویی هم از نظر مکانی پراکنده شدند. بیشتر اعضا ازدواج هم کردند و با توجه به مشغلههای خود امکان برگزاری مستمر فراهم نشد. این گروه با محوریت امیرحسین فردی تشکیل شده بود و ایشان از همه ما حدود 20 سال بزرگتر بود که همه ما را حمایت میکرد و با اینکه ازدواج کرده بود و بچه هم داشت باز هم به صورت مستمر در جلسات شرکت میکرد و تا پاسی از شب همراه ما میماند.
دو دهه این حرکت ادامه داشت تا اینکه حبیب غنیپور شهید شد و آقای فردی پیشنهاد کرد برای زنده نگه داشتن یاد وی جایزه کتاب شهید غنیپور را بنا بگذاریم.
* حضور پررنگ بچههای مسجد جوادالائمه در کیهان بچهها
*خود شما از چه زمانی به طور جدی وارد ادبیات شدید؟
سال 61 مسئول صفحهای در کیهان بچهها شدم، صفحه هنر و ادبیات بود که معرفی کتاب هم داشتیم و از سال 64 وارد عرصه معلمی شدم. در همین زمان با اینکه دیپلم تجربی داشتم اما در دانشگاه تهران رشته ادبیات خواندم. سال 68 هم اولین کتاب مستقل من منتشر شد.
اولین کتابم که در قالب مسجد و به همراهی بچههای دیگر نوشته شد. پس از آن سال 70 کتاب «یک قطره، یک دریا»، سال 71 «بوی عطر نماز»، سال 72 «جای پای ابراهیم» را نوشتم و این روند ادامه پیدا کرد. سال 75 هم سردبیر مجله رشد جوان شدم و تا سال 80 سردبیر بودم تا اینکه معاون مجلات رشد شدم و الان هم مدیرمسئول مجله رشد هستم.
*پس شما به طور جدی وارد عرصه مدیریت فرهنگی شدید، این مسئله در روند نویسندگی شما تعلیق ایجاد نکرد؟
متاسفانه من بیشتر وارد شاخصه مدیریت فرهنگی شدم، البته کتاب هایی هم نوشتم که جوایزی هم برد. به طور نمونه کتاب «علامه جعفری» شامل گفتوگو با علامه جعفری را نوشتیم، سال 87 هم کتاب زندگینامه امام سجاد را با عنوان «بهترین پرهیزگاران» به رشته تحریر در آوردم که کتاب سال هم شد.
* مسجد جوادالائمه برای بچههای محل نبود
*جدا از قالب جلسات روزهای دوشنبه و کلاسهای قصهخوانی این همنشینیها و در کنار هم بودنها ادامه پیدا نکرد؟
دورههای همنشینی دوشنبههای ما تعطیل شد اما با همان گروه جایزه شهید غنیپور را حفظ کردیم. این جایزه از دل مسجد جوادالائمه شکل گرفت و هنوز جوایز آن را پدر شهدا اهدا میکنند. در دورههای اول مراسم اختتامیه هم در خود مسجد برگزار میشد اما مادر شهید غنیپور از ما خواست که در مسجد برگزار نشود چون این مسجد 80 شهید دیگر هم دارد.
در حال حاضر بیشتر ما از مسجد دور شدیم اما همچنان بچههای مسجد در روزهایی مثل روز عاشورا با هم جمع میشویم و این ارتباطات به بهانههای مختلف هنوز هست. من هرجا هم که مدیر فرهنگی بودم سعی کردم فضای مسجد را در آن جا حفظ کنم. به طور طبیعی در جاهایی که حضور داشتم بی ارتباط با فضای مسجدی نبود. به طور نمونه در مجلات رشد ناصر نادری معاون مجله رشد است. سردبیر رشد جوان محمدعلی قربانی است، سردبیر رشد نوجوان حبیب یوسفزاده است و شهرام شفیعی سردبیر رشد دانشآموز است. البته این به معنای باندی بودن نیست و منظور این تفکر است چون افراد دیگری هم حضور دارند.
مسجد جوادالائمه فقط برای بچههای آن محل نبودند و تفکری بود که افرادی که ارزشی و مسجدی فکر میکردند را دور هم جمع کرد و در حصار یک ناحیه جغرافیایی نیست و مهم آن فکر و ارتباطی بود که به دلیل اهداف مشترک شکل گرفت.
*شما چه زمانی مدیر کتابخانه شهید غنیپور شدید؟
سال 61 کتابنامه مسجد حدود 7 هزار عضو داشت که به شهید غنیپور، ناصر نادری و بنده سپرده شد. فعالیتهای مسجد فقط به کتابخوانی و قصهخوانی ختم نمیشد و جلسات قرآن، سرود، اردو، قصه و ... هم داشتیم و تا سالها این مسئولیت ادامه داشت تا اینکه به دوستان جوانتر سپرده شد و فعالیت فرهنگی من در مدرسه ادامه پیدا کرد.
* عهد بستیم یاد غنیپور را حفظ کنیم
*خاطراتی هم از دوران قصهخوانی در مسجد بیان میکنید؟
فعالیت محمدرضا کاتب بیشتر در عرصه طنز نوجوان بود که با موتور گازی از شرق تهران میآمد. وی هم تیپ جالبی داشت و هم به طرز جالبی قصه میخواند. همیشه بعد از خواندن اولین قصه خود و نقد آن که تا حدود ساعت 11 شب طول میکشد میگفت که «تو را خدا بگذارید من یک قصه دیگر بخوانم» و خاطرات شیرینی را برای ما رقم میزد.
ولی در کنار آن در ایام دفاع مقدس شهادت بچههای مسجد ایام غمانگیزی بود. تا اینکه سر مزار شهید غنیپور جلسات قصه خوانی برگزار کردیم که غفارزاده قصهای را خواند و سر مزار شهید غنیپور عهد بستیم که نامش را حفظ کنیم و از همان جا جایزه شهید غنیپور شکل گرفت که ایده اصلی را امیرحسین فردی مطرح کرد.
*و در پایان، برای جشنواره شهید غنیپور امسال برنامه جدیدی ندارید؟
یک فیلم را به سفارش حوزه هنری درباره شهید غنیپور ساخته شده است که در جشنواره به نمایش در خواهد آمد. امسال شاخه خاطره هم به جشنواره اضافه شد.
----------------------------------
گفتوگو از: پریسا چیذری
----------------------------------
انتهای پیام/و