اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  کتاب و ادبیات

خولی و شمر و حرمله جمع‌اند/ غزه امروز کربلا شده است

جمعی از شاعران کشورمان ضمن محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی در غزه همزمان با ماه مبارک رمضان، ابیاتی در این باره سروده‌اند.

خولی و شمر و حرمله جمع‌اند/ غزه امروز کربلا شده است

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، حدود دو هفته‌ای است که جنایتکاران صهیونیست از زمین و هوا، شب و روز غزه را به گلوله بسته‌اند و زنان و کودکان و مردمان بی دفاع این سرزمین را در ایام ماه مبارک رمضان آواره کرده‌اند؛ شاعران کشورمان در پی این جنایت دست بر قلم برده و اینگونه سروده‌اند؛

صحنه جنگ پابه پا شده لست

جنگ ایمان و ادعا شده است

خولی و شمر و حرمله  جمع اند

غزه امروز کربلا شده است

 

حق خوری، حق کشی گناه شماست

صلح با دوستی، نه راه شماست

گورتان را به دست خود بکنید

غزه، گودال قتلگاه شماست

 

ظلم برهربنی بشر  جرم است

بندگی پیش اهل شر  جرم است

قلبها، دستها،  زبانها، داد

هر سکوتی شریک در جرم است

 

کفر و دین، بی قرار می‌جنگد

یاعلی، ذوالفقار  می‌جنگد

جنگ بدر است و خندق است و حنین

غزه با افتخار می جنگد

«میثم امانی»

 

***

 

هر تیری که در غزه یا بلندی‌های جولان رها می‌شود

پشت من و بدخشان به درد می‌آید

و شاعران مالزیایی

اه می کشند

و عده‌ای فریاد شادی

جنگ یعنی این

«علی بهمنی»

***

 

بیروت سرخ نعره‌ی خونینی بر صخره‌ی بلند جهانت بود

مانند یال شعله‌ور خورشید، شولای شانه‌های جوانت بود

بیروت بوسه‌ای بر لبانت زد، از جنس آتشی که به جانت زد

بیروت منفجر شده‌ی ویران، انگار بغض هموطنانت بود

بر چشم خاک پای تو می‌چرخید، در بادها صدای تو می‌چرخید

پرسیدم از تو نام و نشانت را، اندوه و زخم نام و نشانت بود

می‌سوخت آتش غضبی در تو، خشم قبیله‌ی عربی در تو

بر سنگلاخ خون و جنون رفتی، با چفیه‌ای که در چمدانت بود

بیروت در مزارع زیتونش، بیروت بر سواحل پر خونش

با چشم‌های آبی محزونش، مانند مادر نگرانت بود

می‌خواندی ای طنین بلندآواز، بر شاخه‌های گمشده در طوفان

هر واژه در دهان تو شعری شد، شعری که سخت مرثیه‌خوانت بود

«حمیده رضایی»

***

 

دخترکم!

فکر کن باران است که مى بارد گلوله نیست

فکر کن که گنجشک بود اى بى سرزمین

فکر کن قشنگى‌هاى دنیا هنوز اتفاق نیفتاده است...

 

این سقف که آسمان را از تو دور کرده بود

این پنجره ى عبوس

این در که براى باز شدن باید تو را بشناسد

به جان هم افتاده اند...

 

آژیر قرمز این شهر

اشک‌هاى تو

پیشانى تو

شقیقه‌هاى تواند

دنیا که کور نیست

نقاشى تو را خواهت دید...

در ساحل مدیترانه جنگ بالا گرفته است

من از بس گریسته‌ام

آرایش خلیجى این شعر به هم خورده است...

«ارمغان بهداروند»

انتهای پیام/و

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید

اخبار مرتبط

نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول