اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  دین پژوهی

تحلیل مؤلّفه های معنایی «امام» درآیه 12 سوره مبارکة یس - بخش دوم و پایانی

جانشین های «امام» در آیة 12 سوره یس

واژه «امام»، از کلیدی ترین واژه های قرآن کریم، که بسامد رخداد آن 12 مرتبه است، یکی از کاربردهای آن در آیه 12 سوره مبارکه یس است.

جانشین های «امام» در آیة 12 سوره یس

 

2-2.جانشین های «امام» در آیة 12 سوره یس

در بخش قبل با بررسی هم نشین های «امام» در آیه مذکور برخی از مؤلّفه های معنایی آن به دست آمد. در این بخش با بررسی جانشین های «امام» بخشی دیگر از مؤلّفه های معنایی امام بررسی می شود. لازم به ذکر است به جهت دستیابی به جانشین های «امام» از معناشناسی متنی بر بافت زبانی و رویکرد ساختگرا در معناشناسی بهره گرفته شده است.

معناشناسی مبتنی بر بافت زبانی، معنا را برحسب روابط بینامتنی میان واحد های زبان بررسی می کند. مقصود از روابط بینامتنی روابطی است که از ارتباط یک واژه با سایر واژه ها پدید می آید و در سطح جمله و متن بررسی می شود، این روابط شامل روابط هم نشینی، جانشینی و سیاق است (حدادی ، 1389، ص72).

در رویکرد ساختگرا (رک: سلمان نژاد، 1391، صص15-16)، پس از انتخاب واژه مدّنظر و استخراج نمونه های کاربرد آن در قرآن کریم برای دستیابی به واژه جانشین، در گام اول هم نشین های -نحوی- «امام» احصا شده و از میان هم نشین ها، پربسامد ترین هم نشین نحوی -«جعل»- انتخاب شده و به احصای هم نشین های آن پرداخته شده است. دراین راستا دو مفهوم «خلیفه» و «آیه» شناسایی شد که می توانند در همه کاربرد های واژه «امام» در قرآن کریم جانشین در نظر گرفته شوند (رک: امینی، 1392، صص31-48).

2-2-1. خلیفه

خلیفه از ماده [خلف] است، اصل واحد در این ماده، مقابل «قدّام» [جلو] است و به معنای چیزی است که پس از چیز دیگر می آید. در کاربردهای قرآنی در سه صورت به کار رفته است: 1. مستخلف زمانی و وقوع شی بعد از شی دیگر (بقره: 66) ؛ 2. مستخلف مکانی (توبه: 87)؛ 3. مستخلف کیفی، وصفی و در خصوصیات (یونس: 14) که در جمیع نمونه ها وجه تأخیر و ظهور بعد از چیز دیگری لحاظ شده است.

«خلیفة» صفت خلف و بر وزن فعیله به معنای فاعل است؛ خلیفه یعنی جانشینِ سابق، نه کسی که ملحوق به دیگری است و پس از او بر جای وی می‏نشیند (جوادی آملی، 1389، ج3، ص27) و این جانشینی از لحاظ کیفی است و این معنی اشرف صفات روحانی و مقامات ربانی که مقامی فضیل تر از آن متصور نیست. «تاء» در «خلیفة» برای مبالغه است؛ یعنی آن موجود کاملی که می‏تواند در همه جوانب، آثار خدایی را (در مقام فعل) درجهان محقَّق کند (جوادی آملی، 1389، ص29) جانشینی خلافت از امام در آیه 12 سوره یس، خلافت در معنای سوم است.

خلافت در قرآن کریم به سه دسته تقسیم می شود: 1. خلافت به معنای جایگزینی (یونس: 14؛ فاطر: 39)؛ 2. خلافت به معنای وراثت از پیشینیان است که خداوند در آن منت می نهد و با دخالت حکیمانه خود، قومی که حجت را بر آنان تمام می کند؛ ولی آنان عناد می ورزند و خدا آنها را به هلاکت می رساند و قومی دیگر را وارث سرزمین آنان می گرداند (نور: 55؛ اعراف: 129)؛ 3. خلافت ویژه انبیاء و اوصیاء الهی است (بقره:30؛ ص:26). خداوند آنان را به طور خاص نماینده خود در زمین کرده و خلافت را برای آنان قرار داده است (شاه مرادی، 1390، ص4) و علت غایی این استخلاف نیز ظهور و بروز احکام و تدابیر الهی است، چون خلیفه باید از تمام شئون وجودی، آثار، احکام و تدابیر مستخلف عنه حکایت کند (طباطبایی، 1417، ج1، ص115).

منشاء و واسطه رسیدن به مقام خلافت اللهی علم و معرفت به «اسماء» است «وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئکَة إِنىّ‏ جَاعِلٌ فىِ الْأَرْضِ خَلِیفَة  ...وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الْأَسمْاءَ کلُّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلىَ الْمَلَئکَة فَقَالَ أَنبِونىِ بِأَسْمَاءِ هَؤُلَاءِ إِن کُنتُمْ صَادِقِینَ» (البقره: 30-31)، منظور از اسماء، همان حقایق غیبی عالم است که به لحاظ سِمه و نشانه خدا بودن، به «اسم» موسوم شده است، در قرآن کریم بیان مستقیم و حقیقت روشنی دربارۀ حقیقت «اسماء» وجود ندارد؛ اما با استفاده از قرائن و شواهد احتمال داده اند که منظور از «اسماء» همان عالم خزائن و غیب است «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ‏» (الانعام: 59) که اصل و ریشه همه اشیاء در آنجاست و اشیاء و موجودات عالم تنزّل یافته آن حقایق و خزینه ها هستند (طباطبایی، 1417، ج1، صص117-119، خمینی، 1380، ص144) و بر اثر عنداللهی بودن فنا نمی پذیرند (ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ‏)، (النحل: 96). مقصود از تعلیم اسماء پی بردن به حقایق اشیاء و معرفت حضوری به آنهاست که ملازم با قدرت بر تصرف تکوینی و برتری وجود آدم است (میریان، 1391، ص76). مؤید این مطلب ضمیر مذکر عاقل «عرضهم» و اسم اشاره مختص به عقلا «هؤلاء» است.

با نظر به مطالبی که ذکر شد و گزارشی که از امّ الکتاب ارائه شد، امّ الکتاب علم حق تعالی در مرتبه فعل است که خزائن غیبی عالم و مشیت الهی در آن محفوظ است. خزائنی که از آنها تعبیر به اسماء حسنای الهی نیز شده است، پس می توان گفت حق تعالی همان «امّ الکتاب» است که احاطه وجودی او به همه امور عالم است (صادقی ارزگانی، 1382، ص88)؛ چرا که «اُمّ» به معنای اصل هرچیزی است که همه چیز از آن وجود می یابد و به آن باز می گردد (طباطبایی، 1417، ج11، ص376).

علم غیب اصالتاً از آن خداست «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ‏» (الانعام: 59) و به تبعیت خدا دیگران هم می توانند به هر مقدار که خداوند سبحان اراده کند و تعلیم فرماید، بهره ای از علم غیب داشته باشند (بقره: 31)، (جن: 26-27)؛ ازاین رو نسخه ای از آنچه در مرتبه امّ الکتاب است در «امام مبین» که قلب عالم است، ایجاد می شود (صدرالمتالهین، 1380، ج8، ص252‏) و امام خلیفه الهی و نسخه ای جامع از اُمّ الکتاب است که از آن به «امام مبین» تعبیر شده است (صادقی ارزگانی، 1382، ص91).

2-2-2.آیه

«آیه» از ماده «أوى ، یأوى» بر وزن فعله به معنای علامت ظاهر و آشکار، نشانه و عبرت است. حقیقت معنى آیه براى امر ظاهرى است که ملازم امر دیگرى است که ظاهر نیست و آیه و علامت و اثرش آن را روشن و معیّن مى‏کند. پس وقتى درک کننده یا مدرکى، ظاهر یکى از آنها (ظاهر شی‏ء و لوازم آن شی‏ء) را دانست و درک کرد، ذات و امر دیگرى را که درک نکرده بود، با آن آیه و اثر درک مى‏کند؛ زیرا حکم هر دو مساوى است و این موضوع در محسوسات و معقولات به خوبى روشن است (راغب اصفهانی، 1412، ص102). به عبارتی می توان گفت توجه و قصد برای رسیدن به مقصود در جمیع کاربردهای این واژه نهفته است (مصطفوی، 1360، ج1، ص187).

خداوند برای برقراری ارتباط با نوع بشر «نشانه هایی» قرار می دهد. این نشانه ها یا طبیعی و تکوینی اند و یا تشریعی. تعدد معانی (وجوه) به شکل مفرد واژه «آیه» تعلق دارد و به ترتیب در معانی متعددی چون معجزه، نشانه، عبرت، پدیده (شگرف)، آیه (به معنای جملات قرآن کریم) و حکم و دلیل روشن به کار رفته است؛ اما شکل جمع این واژه اغلب به معنای نشانه ها و گاه به معنای آیات قرآن کریم آمده است (نجفیان، 1389، ص9). آیات تکوینی برای همه افراد بشر به طور مستقیم و بدون واسطه فرستاده می شود؛ اما آیات تشریعی صرفاً از طریق (پیامبر) به انسان می رسد(راهنما، 1390، صص31-32).

مدلول آیات تکوینی بیشتر توحید ربوبی، حقانیت پیامبر و معاد است و مدلول آیات تشریعی بیشتر تأکید بر وحی و کلام الهی است. خداوند از انسان انتظار دارد در مواجه به آیات نگاه طریقی داشته باشد و در آنها متوقف نشوند و این نگاه برای رسیدن از دال به مدلول همان معنای تعقل، تفکر، تفقه در قرآن است و نتیجه این درک صحیح ایمان به مدلول آیات و درک نکردن آن منجر به کفر خواهد شد. واژه «آیه» در قرآن در دو مفهوم متنی (آیه های قرآن کریم) و فرامتنی (جهان طبیعت، سرگذشت پیشینیان و نفس انسان) به کار رفته است. در بیشتر نمونه ها هنگامی که مفهوم متنی واژه «آیه» مدّنظر است، واژه به شکل جمع یعنی «آیات» و در مفهوم فرامتنی به شکل مفرد «آیه» آمده است (نجفیان، 1389، ص10).

اراده ربوبی برای گشودن راه ارتباط مستقیم میان خود و انسان به صورت فرستادن «آیه» تجلّی پیدا می کند. این آیه الهی است که سبب ساز ارتباط میان دو جهان گوناگون از معانی یعنی خداوند و انسان است.

با نظر به اینکه نظام هستی، نظام علل و اسباب است، همه اسمای فعلی خداوند مظهر می‏طلبد و اسباب و علل مأمورانی از مجموعه نظام هستند که کار می‏کنند و از آ‏نها با نام آیه، خلیفه و مانند آن یاد می‏شود (جوادی آملی، 1388، ج6 ، ص402 ).

امام «آیه» کبری الهی محصول ارتباط خداوند سبحان با انسان است، خداوند جهانی از معانی را با وجود «آیه» کبری خود به انسان منتقل کرده است، معانی که به نحوی با عالم غیب در ارتباط است. خداوند اراده کرده است، امام آیه اسمای حسنای فعلی او باشد و به اذن او در همه کائنات اثر ‏گذارد و به همه آنچه در جهان امکان و به نشئه ظهور و تعیّن رسیده است، آگاهی داشته باشد (جوادی آملی، 1389، ج3، ص148). شناخت امام که «آیه» الهی است تنها راه  رهنمون ساختن انسان به توحید و شناخت خداوند است. به عبارت دیگر وجود «آیه» شرط امکان ارتباط و کسب معرفت است.

انبیا و اولیای الهی آیات بی‏واسطه خداوند هستند؛ اما موجودات دیگر، آیات باواسطه خدایند؛ چون قدرت دریافت فیض خدا را به طور مستقیم ندارند؛ بنابراین فیض حق تعالی ابتدا به امام می‏رسد و از آنجا به دیگران سرایت می‏کند (جوادی آملی، 1385، ص40).

امام در تمام شئونِ افعال و اوصاف الهی «آیه کامل» باری تعالی است (جوادی آملی، 1388، ص35) و نشانه‏ای برتر از او نیست. امام علی7می فرماید: «ما لله عزوجل آیة أکبر منّى» در بیان دیگری از آن حضرت رسیده است: «أنا الآیة العظمی» (مجلسی، 1403، ج36، ص3؛ ج54، ص336).

مقام خلافت اللهی امام به این معناست که اگر ما خدا را نمی‏بینیم، با دیدن امام «آیه کبری» خدا را مشاهده می‏کنیم و مدلول این آیه عظیم چیزی جز رسیدن به توحید ربوبی نیست. خدای سبحان از راه امام ظهور تمام دارد؛ چون همه حقایق عندالله موجود است و موجود کاملی که عنداللهی باشد، شایسته است که از حقایق عالم باخبر باشد؛ ازاین رو ظهور خداوند در او بیش از ظهور خداوند در موجودهای دیگر است (جوادی آملی، 1389، ج6، ص162).

همان گونه که ذکر شد امام در آیه 12 سوره یس به معنای لوح محفوظ است و لوح محفوظ از آیات خداوند سبحان در عالم تکوین است که دسترسی مستقیم و شناخت لوح محفوظ به صورت مستقیم برای بندگان عادی میسر نیست، ارائه دال (آیه) و نشانه ای از آن می تواند ارتباط آنها را با لوح محفوظ هرچند به طور غیرمستقیم برقرار سازد (راهنما، 1390، ص43).

آیه و نشانه ای که قادر است این ارتباط را برقرار کند، وجود مقدس امام است؛ چراکه وجود مقدس امام ظرف اراده و مرتبه ای از علم الهی است، خداست «بل قلوبنا أوعیةلمشیّة الله» (مجلسی، 1403، ج25، ص337). به خاطر وجود امام و مرتبه ای از علم الهی که در وجودش جاریست، می توان به توحید ربوبی دست یافت، به عبارتی وجود امام متمّم توحید خداوند سبحان است.

2-2-3. کتاب

عبارت (إِمامٍ مُبینٍ) در آیه 12 سوره یس با عبارت (کِتابٍ مُبین) در آیات ذیل از قرآن کریم دارای هیئت ترکیبی مشابه است:

* «وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیْبِ لا یَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَة إِلاَّ یَعْلَمُها وَ لا حَبَّة فی‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا یابِسٍ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبین» (الانعام:59).

* «وَ ما تَکُونُ فی‏ شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّة فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ» (یونس:61).

* «وَ ما مِنْ دَابَّة فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ یَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها کُلٌّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ» (هود:6).

* «وَ ما مِنْ غائِبَة فِی السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ» (النمل:75).

* «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لا تَأْتینَا السَّاعَة قُلْ بَلى‏ وَ رَبِّی لَتَأْتِیَنَّکُمْ عالِمِ الْغَیْبِ لا یَعْزُبُ عَنْهُ مِثْقالُ ذَرَّة فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ وَ لا أَصْغَرُ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرُ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ» (سباء:3).

* «وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ کِتاباً» (النباء:29).

به شهادت آیات مذکور مراد از «کِتابٍ مُبینٍ» کتابی است که از آن به «لوح محفوظ» تعبیر شده که «کُلَّ شَیْ‏ءٍ» در آن ضبط شده است و از جانب حق تعالی بر آن احاطه وجود دارد (زمخشری، 1407، ج2، ص726، ج4، ص690؛ بیضاوی، 1418، ج3 ، ص284، ج5 ، ص280؛ طبرسی، 1377، ج10، ص644؛ طباطبایی، 1417، ج13، ص324؛ فخررازی، 1420، ج13، ص12؛ ابن عاشور، [بی تا]، ج6، ص138؛ طوسی، [بی تا]، ج4، ص156).

آیات ذکر شده دارای هیئت ترکیبی مشابه با آیه 12 سوره یس است؛ ازاین رو بر اساس روابط بینامتنی می توان نتیجه گرفت یکی از واژگانی که جانشین «امام» می شود، واژة «کتاب» در معنای لوح محفوظ است.

اصل «کتاب» در لغت به معنای به  نظم درآوردن کلمات است (راغب اصفهانی، 1412، ص699) که در مفهوم آن آشکار شدن و تثبیت نهفته است (مصطفوی، 1360، ج10، ص21).  کلمه را به سبب «اثرگذاری» و «گزارشگری» آن، کلمه گفته اند. پس کلمه آن است که نهان و ضمیر را آشکار سازد. ضمیر انسان که از دیگران غایب است، به  هنگام سخن گفتن، با کلمات ظاهر می شود (مصطفوی، 1360، ج10، ص107).

برهمین اساس از موجودات امکانی که آیات الهی و غیب نما هستند، به کلمات تعبیر شده است (ولو أنّ ما فی الأرض من شجرة أقلام والبحر یمدّه من‏بعده سبعة أبحر ما نفدت کلمات الله) (لقمان:27)؛ بنابراین «کلمه» معنای جامعی دارد که هم بر لفظ معنادار و هم برعین خارجی، اطلاق می شود (طباطبایی، 1417، ج1، ص269؛ جوادی آملی، 1389، ج6، ص418).

«کتاب مبین» پیونددهنده و جمع کننده کلمات الهی است، مانند تعبیری که فراهیدی ذیل ریشه «کتب» در العین ذکر کرده است «خرز الشی‏ء بسیر» (فراهیدی،1410، ج5، ص341)، «خَرَز» به معنای مهره های سوراخ داری است که برای درست کردن گردن بند یا تسبیح استفاده می شود و «سَیْر» به معنای رشته یا بند چرمی که مهره های گردن بند یا تسبیح را جمع می کند و نظم خاصی می دهد (آذرنوش، 1379، صص161و321)، به عبارتی می توان گفت کتاب مبین چون رشته ای است که کلمات الهی را که نشئتگرفته از فعل و مشیت الهی و مرتبه واقعی اشیاء و تحقق خارجی آنهاست، پس از بیرون شدن از خزائن الهی و قبل از رسیدن به عالم وجود و همچنین بعد از آن و بعد از طى شدن دورانشان در این عالم به هم پیوند می دهد و سبب انسجام آنها می شود.

مفهوم کتاب در همه آیات به صورت نکره ذکر شده است تا به عظمت آن از حیث سعه احاطه و دقتش اشاره کرده باشد (سامرائی، 1428، ص37) که هیچ کوچک و بزرگى نیست مگر آنکه آن را شمرده و بدان احاطه دارد.

2-2-3-1. ویژگی های کتاب

در بررسی هم نشین های کتاب در معنای لوح محفوظ در آیات قرآن علاوه بر ذکر صفت مبین برای کتاب که دربارۀ امام نیز ذکر شده است و به آن پرداخته شد، تعابیری چون محفوظ، حفیظ و مکنون به کار رفته است که بررسی آن مؤلّفه های معنایی کتاب در معنای لوح محفوظ را روشن تر می کند:

2-2-3-1-1. حفیظ

حفیظ از ماده [حفظ] به معنای نگهداری است و کاربرد آن در نمونه ها و موضوعات گوناگون متفاوت است (مصطفوی، 1360، ج2، ص253)، همچنین به معنای بازداشتن و مانع شدن از برخورد بلایا با چیزی است تا نابود نشود. حفیظ از اسمای حسنای الهی است که ضمن مبالغه آمیز بودن به معنای علیم و شهید نیز ذکر شده است(عسکری، 1418، صص205-206).

حق تعالی نسبت به مخلوقات خود خبیر، بصیر، محیط و علیم است و هیچ چیزی از علم ذات اقدس خداوندی غایب و نهان نیست، خواه در آسمان باشد یا در زمین، ذرّه باشد یا کمتر و همه در«کتاب مبین» ثبت است «وَ ما تَکُونُ فی‏ شَأْنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّة فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی‏ کِتابٍ مُبینٍ»، (یونس:61).

در آیاتی از قرآن علاوه براینکه به ثبت علم الهی در «کتاب» اشاره شده است به «حفیظ» (ق: 4) و «محفوظ» (بروج: 22) آن نیز اشاره شده است؛ به این معنا که افزون بر اینکه خداوند بر مخلوقات خود علم دارد، خود نیز ایشان را از دستبرد دیگران حفظ می کند و این معنا در آیه 4 سوره ق (قَدْ عَلِمْنا ما تَنْقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ وَ عِنْدَنا کِتابٌ حَفیظ) به صورت صیغه مبالغه ذکر شده است که نشان دهندۀ شدت حفظ از جانب حق تعالی است.

همچنین وصف «محفوظ» که در توصیف لوح در آیه 22 سوره بروج ذکر شده است (فىِ لَوْحٍ محَّفُوظِ) نشان دهندۀ این مطلب است که حقیقت قرآن کریم در لوحی محفوظ است، لوح در لغت به معنای مطلق آنچه در آن می نویسند است (فراهیدی، 1410، ج3، ص300؛ راغب اصفهانی، 1412، ص750) و محلی است که مشیت الهی در آن به ودیعه نهاده شده است (ابن منظور، 1414، ج2، ص585)؛ امّا کیفیت آن پوشیده است و اطلاعات رسیده در این زمینه منحصر به روایاتی است که از طریق معصومین به ما رسیده است و از لوح محفوظ تعبیر به کتاب شده است (مجلسی، 1403، ج54، ص358).

حافظ بودن یکی از شئون ربوبیت حق تعالی است (جوادی آملی، 1389، ج17، ص138) و از جمله افعال مستمر و با ثبوت الهی است (مصطفوی، 1360، ج2، ص253) و از کاربرد محفوظ به صورت اسم مفعول قصد ثبوت شده است و محفوظ به منزله صفت مشبّهه است که دلالت بر ثبوت و استمرار می کند (کشفی، 1385، ج1، ص262)، درنتیجه می توان گفت آنچه از علم الهی در کتاب ثبت می شود، به صورت پیوسته و مستمر در آن کتاب نگهداری و حفظ می شود و از گزند دیگران در امان است.

2-2-3-1-2.  مکنون

مکنون از ماده [کنن] به معنای پنهان کردن و پوشاندن است (مصطفوی، 1360، ج10، ص122). خداوند در قرآن کریم می فرماید: حقیقت قرآن کریم در کتاب مکنون که همان لوح محفوظ است، قرار دارد و مصون از هرگونه تبدیل و دگرگونی است «إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ کَرِیمٌ*فىِ کِتَابٍ مَّکْنُونٍ»(الواقعه:78-77) (طباطبایی، 1417، ج19، ص137؛ جوادی آملی، 1389، ج1، ص75). صفت مکنون در توصیف کتاب ذکر شده است (ابن عاشور، [بی تا]، ج‏27، ص304؛ بیضاوی، 1418، ج5، ص183).

 به عبارتی وصف کتاب به صفت مکنون نشان دهندۀ مصون ماندن و پوشیدگی این کتاب از گزند است و احدی به ساحت مقدسش دست نخواهد یافت، جز افرادی که از آنان تعبیر به پاکان شده است «لَّا یَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون‏» (الواقعه: 79). منظور از «مطهرون» کسانى است که خداى تعالى دل هایشان را از هر رجس و پلیدى و هرگونه تعلق به غیرخداى تعالى پاک کرده است «إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرا» (الاحزاب: 33) و منظور از مس کتاب، علم پیداکردن به حقایق آن کتاب است (طباطبایی، 1417، ج19، ص137؛ امین اصفهانی، 1361، ج12، ص104؛ صادقی تهرانی، 1365، ج28، ص105؛ خمینی،1380، ص107).

رسیدن به همه معارف قرآن، برای شخصی میسر است که اگر نشأه وجودی او مقدّم بر قرآن نباشد، لااقل باید همسان باشد تا بتواند جامع و حافظ همه مطالب آن باشد. امام که اولین ظهور حق با نام کتاب مبین است، به همه حقایق قرآن تکوینی احاطه دارد و بی‏شک به معارف قرآن تدوینی نیز احاطه دارد (جوادی آملی، 1388، ص377).

نتیجه گیری

با توجه به بررسی انجام شده مؤلّفه های معنایی واژه «امام» در آیه «إِنَّا نَحْنُ نُحْیِ الْمَوْتى‏ وَ نَکْتُبُ ما قَدَّمُوا وَ آثارَهُمْ وَ کُلَّ شَیْ‏ءٍ أَحْصَیْناهُ‏ فی‏ إِمامٍ مُبینٍ» (یس:12)، را می توان به دو دسته تقسیم کرد: دسته ای از مؤلّفه ها که از طریق مفاهیم هم نشین به دست آمد و دسته ای که از طریق مفاهیم جانشین که هریک تعین کننده مفهوم «امام» در آیه مزبورند.

 از مؤلّفه های معنایی واژه «امام» در آیه مزبور واژه احصاء است، هم نشین شدن آن با «امام» درواقع بیان کننده این حقیقت است که علم الهی در «امام مبین» ثبت و محفوظ است؛ اما نکته تأمل برانگیز این است که مراد مرتبه ای از علم است که در مرتبه فعل قرار دارد؛ چراکه علم ذاتی دست یافتنی نیست. در میان مراتب فعلی علم الهی مرتبه «امّ الکتاب» بالاترین مرتبه علم الهی است که همه چیز در عالم از آن وجود می یابد و هر که را خداوند اراده کند، می تواند از آن بهره ای داشته باشد (جن: 26-27).

همان گونه که ذکر شد خلیفه مؤلّفه معنایی واژه «امام» در محور جانشینی است و می توان گفت نسخه ای از آنچه در مرتبه امّ الکتاب است در «امام مبین» ثبت و محفوظ است. «امام» خلیفه الهی و نسخه ای جامع از اُمّ الکتاب است که از آن به «امام مبین» تعبیر شده است و برخی آن را لوح محفوظ می  دانند. لوح محفوظ از آیات خداوند سبحان در عالم تکوین است که دسترسی مستقیم و شناخت لوح محفوظ به صورت مستقیم برای بندگان عادی میسر نیست؛ بنابراین ارائه دال (آیه) و نشانه ای از آن می تواند ارتباط را با لوح محفوظ هرچند به طور غیرمستقیم برقرار سازد.

آیه و نشانه ای که قادر است این ارتباط را برقرار کند وجود مقدس امام است؛ چراکه وجود مقدس امام ظرف اراده و مرتبه ای از علم الهی خداست؛ وجودی که خود فی نفسه واضح و آشکار است (مبین) و واسطه میان حق تعالی و موجودات قرار گرفته و آشکار کننده علم الهی است. امام پیوند دهنده کلمات الهی و نظم دهنده امور است و نزد خداوند از هر گزندی محفوظ است.

مراجع

قرآن کریم. (1415ق)، ترجمه محمد مهدی فولادوند، تهران: دارالقرآن الکریم.
آزادی، پرویز (1390ش)، مؤّلفه های معنایی حق در قرآن کریم، تهران: دانشگاه امام صادق.
آذرنوش، آذرتاش (1379ش)، فرهنگ معاصر عربی- فارسی، تهران: نشر نی.
ابن عاشور، محمد ابن طاهر (بی تا)، التحریروالتنویر، بی جا، بی نا.
ابن فارس، احمد (1404ق)، مقاییس معجم مقاییس اللغه، تهران: انتشارات علوم اسلامی.
ابن منظور، محمد بن مکرم ‏(1414ق)، لسان العرب‏، بیروت: دار صادر.
اختیار، منصور (1348ش)، معناشناسی، تهران: دانشگاه تهران.
امین اصفهانی، سیده نصرت (1361ش)،‏ مخزن العرفان در تفسیر قرآن‏، تهران: نهضت زنان مسلمان.
ایزتسو، توشیهیکو (1361)، خدا و انسان در قرآن، ترجمه احمد آرام، تهران: شرکت سهامی انتشار.
باقری، مهری (1378ش)، مقدّمات زبان شناسی، تهران: نشر قطره.
بیضاوى، عبداللهبنعمر(1418ق)، أنوارالتنزیل وأسرار التأویل‏، بیروت: داراحیاء التراث العربى.
بییرویش، مانفرد (1374ش)، زبان شناسی جدید، ترجمه محمّد رضا باطنی، تهران: آگاه.
پالمر، فرانک (1378ش)، نگاهی تازه به معناشناسی، ترجمه کوروش صفوی، تهران: کتاب ماد.
جوادی آملی، عبدالله (1389ش)، تسنیم، قم: مرکز نشر اسراء.
--- (1388ش)، عصاره خلقت، قم: مرکز نشر اسراء.
--- (1385ش)، علی مظهر اسماء الحسنی، قم: مرکز نشر اسراء.
چندلر، دانیل (1386ش)، مبانی نشانه شناسی، ترجمه مهدی پارسا، تهران: سوره مهر.
حاتمی، لاله زار، «معناشناسی رحمت رحیمیه در قرآن»، دو فصلنامه علمی- پژوهشی تحقیقات علوم قرآن و حدیث، سال هفتم، شماره 2 .
حاجی خلیفه، مصطفی بن عبدالله (1943م)، کشف الظنون عن اسامی الکتب و الفنون، وکاله المعارف.
حدادی، آمنه (1389ش)، حس فرامتن در قرآن، کارشناسی ارشد، استاد راهنما: مهدی مطیع، دانشگاه تربیت معلّم.
خمینی، سید روح الله (1380ش)، شرح دعای سحر، تدوین: احمد فهری، بی جا: انتشارات فیض کاشانی.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد (1412ق)، المفردات فی غریب القرآن‏، بیروت:‏ دارالعلم الدارالشامیة.
راهنما، هادی (1390ش)، معناشناسی نام های معاد در قرآن، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق7.
سامرائی، فاضل صالح (1428ق)، معانی النحو، قاهره: شرکة العاتک لصناعة الکتاب.
سلمان نژاد، مرتضی (1391ش)، معناشناسی تدبّر در قرآن، کارشناسی ارشد، استاد راهنما: احمد پاکتچی، تهران: دانشگاه امام صادق7.
سوسور، فردینان دو (1380ش)، «مبانی ساخت گرایی و زبان شناسی»، ترجمه کوروش صفوی، در ساخت گرایی، پساساخت گرایی و مطالعات ادبی، به کوشش فرزان سجودی، تهران: حوزه هنری.
شاهمرادی، محمد مهدی، «تحلیل مقام خلافت اللهی امام مهدی (عج)» ، فصلنامه علمی- پژوهشی مشرق موعود، سال پنجم، شماره 20.
شعیری، حمیدرضا (1388ش)، مبانی معناشناسی نوین، تهران: سمت.
صادقی ارزگانی، محمد امین (1382ش)، انسان کامل از نگاه امام خمینی و عارفان مسلمان، قم: بوستان کتاب.
صادقى تهرانى، محمد (14119ق)، البلاغ فى تفسیر القرآن بالقرآن‏، قم: بی نا.
صدرالمتالهین، محمد بن ابراهیم ‏(1364ش)، المظاهر الالهیه، ترجمه و تعلیق محمد طبیبیان، تهران: امیرکبیر.
--- (1366ش)، تفسیرالقرآن الکریم‏، قم: انتشارات بیدار.
--- (1380ش)، اسرار الآیات، ترجمه محمد خواجوی، تهران: مولی.
--- (1981م)، الاسفار الاربعه، محمد ابن ابراهیم این قوامی، بیروت: داراحیاء التراث العربى.

صفوی، کوروش (1378ش)، درآمدی بر معناشناسی، تهران: سوره مهر .

طباطبائی، سید محمد حسین (1417ق)، المیزان فى تفسیر القرآن، قم: دفترانتشارات اسلامى جامعه ‏مدرسین حوزه علمیه قم.
طبرسی، فضل بن حسن (1373ش)، مجمع البیان فى تفسیرالقرآن‏، تهران‏: انتشارات ناصرخسرو.
طریحى، فخرالدین بن محمد بن على(1416ق)، مجمع البحرین، قم: مؤسسةالبعثه.
طوسی، محمد ابن حسن (بی تا)، التبیان فى تفسیرالقرآن‏، بیروت: داراحیاء التراث العربى.
عسکری، ابوهلال (1418ق)، الفروق اللغویه، قاهره: دارالعلم و الثقافه.
غرناظی، احمد ابن ابراهیم ابن زبیر (1403ش)، ملاک التأویل القاطع بذوی الاحاد و التعطیل فی توجیه المتشابه اللفظ من آی التنزیل، تحقیق: سعید الفلاح، بیروت: دارالغرب الاسلامی.
غزالی، ابوحامد محمد بین محمد (1429ق)، المقصد الاسنی فی شرح معانی اسماء الحسنی، قاهره: دارالسلام.
فراهیدى خلیل بن احمد (1410ق)، کتاب العین‏، قم: انتشارات هجرت.
قائمی نیا، علیرضا (1389ش)، بیولوژی نص، تهران: انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه.
قرشی، سید علی اکبر (1371ش)، قاموس قرآن‏، تهران: دارالکتب الإسلامیة.
کرمانی، سعید (1391ش)، معنی شناسی عقل در قرآن کریم، تهران: دانشگاه امام صادق.
لسانی فشارکی، محمد علی و طیبه اکبری راد،«کاربرد روش های معناشناسی در قرآن کریم»،صحیفه مبین، شماره 39.
لشکری، کبری، «علم الهی از دیدگاه ملاصدرا»، فصلنامه علمی-پژوهشی اندیشه نوین دینی، سال ششم، شماره 22.
مجلسی، محمد باقر (1403ق)، بحار الانوار لدرر اخبار الائمة الاطهار، بیروت: داراحیاء التراث العربى.
محمد العوّی، سلوی (1389ش)، بررسی زبان شناختی وجوه و نظائر در قرآن کریم، ترجمه حسین شهدی، چاپ دوم، مشهد: به نشر.
مصطفوى، حسن ‏(1360ش)، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏، تهران: بنگاه ترجمه و نشرکتاب.
مطیع، مهدی (1391ش)، معنای زیبایی در قرآن، تهران: انتشارات دانشگاه امام صادق7.
موحدی، نرگس، «ویژگی های انسان کامل از دیدگاه امام خمینی و ابن عربی»،فصلنامه علمی -پژوهشی طلوع، سال دهم، شماره 37.
میریان، سیداحمد، «بررسی معناشناسی و تفسیر آیه خلیفه اللهی»،فصلنامه علمی-پژوهشی مطالعات تفسیری، سال سوم، شماره11.
نجفیان، آرزو، نگاهی نشانه شناختی به واژه آیه در قرآن کریم، فصلنامه نقد ادبی، شماره 10.
یاکوبسون، رومان (1380ش)، «قطب های استعاره و مجاز»، ترجمه کوروش صفوی، در ساخت گرایی، پساساخت گرایی و مطالعات ادبی، به کوشش فرزان سجودی، تهران: حوزه هنری.

یزدی مطلق، محمود و جمعی از نویسندگان (1387ش)، امامت پژوهی، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی.

نویسندگان:

فتحیه فتاحی زاده: استادیارگروه علوم قرآن و حدیث دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایران

فریده امینی: دانشجوی ارشد گروه علوم قرآن و حدیث دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا (س)، تهران، ایران

فصلنامه پژوهشهای زبان شناختی قرآن بهار و تابستان 1396

انتهای متن/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول