به گزارش خبرگزاری فارس، هدایت تحصیلی امروزه یکی از چالشهای آموزش و پرورش و خانوادهها برای دانشآموزان پایه نهم در ورود به پایه دهم است، جایی که باید دانشآموزان با خیالی آسوده و با اختیار نسبت به انتخاب رشته تحصیلی و در ادامه رشته دانشگاهی خود اقدام کنند، موجی از استرس و اضطراب خانوادهها را دربرگرفته و در مقابل نظام مشاورهای آموزش و پرورش بدون داشتن ساز و کاری مناسب فقط توان هدایت دانشآموزان، با معدل و تراز علمی بالا را دارد که آن هم به همت دانشآموزان و خانوادههاست.
امروزه سند تحول بنیادین آموزش و پرورش که نقشه راه این سازمان است، به خوبی لزوم آشنایی دانشآموزان با مشاغل و یادگیری حِرف را از دوران ابتدایی برشمرده که این مهم با توجه به جزیرهای فکر کردن مسؤولان تاکنون ابتر باقیمانده و باعث بهوجود آمدن مشکلات فزاینده در پایان دوره اول متوسطه شده است.
اهداف هدایت تحصیلی در شیوهنامه ابلاغی وزارت آموزش و پرورش به خوبی برشمرده شده است:
۱. هدایت دانشآموزان به مناسبترین شاخه یا رشته تحصیلی، بر اساس استعداد و علاقه وی و به تناسب امکانات و نیازهای کشور
۲. هدایت دقیق دانشآموزان به شاخه، گروه و یا رشته تحصیلی با توجه به استعداد و توانایی ذهنی در ابعاد روانی، اجتماعی و تحصیلی
۳. ایجاد شناخت دقیق رغبتها، نگرشها و علاقهمندی دانشآموزان نسبت به شاخه، گروه و یا رشته تحصیلی
اما رسیدن به این اهداف فرایندی است که در یک دوره کوتاهمدت نمیشود به آن رسید و لزوم آشنایی با این اهداف برای مدیران و معلمان دوره ابتدایی و متوسطه اول و در ادامه آشنایی خانوادهها در دوران ابتدایی با این فرایند بسیار مهم و قابل تأمل است که شوربختانه در دوره ابتدایی توجه چندانی به آن نمیشود.
میگویند در شوروی سابق برای اینکه علایق دانشآموزان رصد شود، آنها را به نمایشگاهی میبردند که دارای تنوع گوناگونی از رشتهها، مشاغل، صنایع و حرفهها بود و بهعنوان مثال اگر دانشآموزی به سمت نقشههای ساختمانی میرفت، علاقه او را به رشته معماری نشان میداد و قس علیهذا.
این مورد یکی از راههای شناخت علایق دانشآموزان در کوتاهزمان بود اما در کشور ما دانشآموزان با پر کردن فرمهایی با سؤالات تستی متنوع، رغبتها و علایقش شناسایی میشود که متأسفانه در سالهای اخیر بهدلیل علاقه کاذب به رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و ...، اولیا، افراد کاربلد و بعضاً مشاوران خصوصی، بهجای دانشآموزان فرمها را تکمیل میکنند که پیشاپیش نتایج آن مشخص است.
و نتیجه آن میشود که بعد از گذشت ۴ سال از شیوه جدید هدایت تحصیلی، شاهد آن هستیم که درصد بالایی از شرکتکنندگان کنکور سراسری در گروه آزمایشی علوم تجربی وارد میشوند و پس از پرداخت هزینههای سنگین مالی و عدم قبولی در رشته مورد علاقه، سرخورده شده و به یکی از رشتههای موجود رفته، بدون آن که علاقهای وجود داشته باشد و تأسفآورتر این که در ادامه در جایی مشغول بهکار میشوند که هیچ تناسبی با رشته تحصیلی آنها وجود ندارد که این خود مصیبت دیگری است.
اسکندر مقدونی بعد از اشغال ایران و آتش زدن تخت جمشید، کتابخانهها و غارت ایران، وقتی از او پرسیدند چگونه ایران را برای همیشه عقب نگهداریم، در جواب گفت: بگذارید هیچکس سر جای خود نباشد! و چقدر آشناست این جمله.
در برگههای هدایت تحصیلی در سال جاری مقرر شد، بهمنظور ایجاد تنوع بیشتر در رشتهها و انتخاب بیشتر برای دانشآموزان و بسترسازی لازم جهت تربیت نیروی متخصص و تکنسینهای فنی برای چرخش چرخهای کارخانجات و صنایع و همچنین گشایش در کار دانشآموزان، رشتههای ریاضی فیزیک، فنی و حرفهای و کاردانش با اولویت الف لحاظ شود که این مورد به رشته انسانی نیز تسری پیدا کرد که با توجه به تراز علمی پایین اغلب دانشآموزان، بهجای رفتن به شاخه فنی و حرفهای و کاردانش بهویژه در جنسیت دختران، به رشته علوم انسانی با تراز پایین گرایش پیدا کرده، آن هم نه از سر علاقه بلکه از باب نرفتن به رشتههای فنی، این اتفاق نامبارک رقم خورد و با توجه به کمبود دبیر متخصص در رشته علوم انسانی، مشکل دیگری نیز بهوجود آمد که در ادامه باعث افزایش تراکم کلاسها و بیکیفیت شدن آموزش در این رشته شده و در ادامه فارغالتحصیلانی وارد جامعه خواهند شد که اگر به دانشگاه راه پیدا نکنند، بدون آشنایی با مهارتی خاص، فاقد کیفیت لازم در زندگی خود خواهند بود.
با انتخاب آزادی که در رشته انسانی اتفاق افتاد و تمام دانشآموزان قوی و ضعیف امکان حضور در این رشته برایشان فراهم شد، شاهد نتایج ضعیف در این رشته در پایه دوازدهم خواهیم بود که آثار مخرب آن گریبانگیر جامعه میشود چرا که امروزه غالب مسؤولان ادارات و نهادهای دولتی و غیردولتی و بدنه کارشناسی آنها از فارغالتحصیلان رشتههای علوم انسانی مدارس و دانشگاهها هستند و سپردن مسؤولیت به ایشان برای اخذ تصمیمات خرد و کلان، آن میشود که در نظام اداری شاهد آنیم؛ و تو خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل.
مشکل دیگری که امروز با آن دست به گریبانیم، نبود امکانات و تجهیزات مناسب در هنرستانهاست، بهروز نبودن دستگاهها و کمبود مواد مصرفی از دیگر دلایل عدم جذب مناسب هنرجو در هنرستانهاست، بهعنوان نمونه در رشتههای سیمپیچی برق، دانشآموزان از نخ به جای سیم برای کار عملی خود استفاده میکنند و بسیاری از مشکلات دیگر.
تبلیغات گسترده کتب کمکآموزشی در رسانهها و مطبوعات برای رشتههای شاخه نظری (تجربی، انسانی و ریاضی) از دیگر دلایل عدم رغبت دانشآموزان به سایر رشتههاست و به فرض وجود امکانات و تجهیزات مناسب در هنرستانها، این تبلیغات تلویحاً خانوادهها را به سمت شاخه نظری بهویژه رشته تجربی بیش از سایر رشتهها سوق میدهد، چرا که مسیر را هموارتر و عینیتر میبینند.
به این موارد، تبلیغات پرطمطراق مؤسسات و کانونهای آزمونگیرنده در رشتههای نظری را نیز باید اضافه کرد.
تعداد زیاد مدارس خاص (شاهد، نمونهدولتی و تیزهوشان ) در جذب دانشآموزان در رشتههای نظری، ثبتنام خارج از عرف مدارس غیردولتی در جذب دانشآموزان فاقد صلاحیت برای رشتههای نظری، جذاب نبودن رشتههای فنی و حرفهای، عدم جذب فارغالتحصیلان هنرستانها در کارخانهها و شرکتها، عدم توجه کافی و وافی به کنکور فنی و حرفهای و کاردانش از طرف مسؤولان و ... از دیگر مشکلات عدم جذب دانشآموزان بر اساس برنامه توسعه و سیاستهای وزارت آموزش و پرورش در هنرستانهاست.
البته در یکی دو سال اخیر با کاهش محتوای آموزشی، بهویژه در دروس عمومی، سهساله شدن و تخصصی شدن هنرستانها، جذب دانشجو در دانشگاه تربیت دبیر برای هنرستانها، نرخ بالای بیکاری در رشتههای نظری، گسترش خدمات مشاورهای کارآمد، آموزش حداقل یک مهارت به دانشآموزان در دوره اول متوسطه (طرح ایران مهارت) بهمنظور آشنایی با مهارتها و مشاغل، گامهای اساسی برداشته شده که کافی نیست ولی جای امیدواری دارد.
در همین راستا پیشنهاد میشود:
۱. نظام هدایت تحصیلی و انتخاب رشته، همانند انتخاب رشته در دانشگاهها بهصورت متمرکز در اختیار ادارات کل استانها و ادارات آموزش و پرورش شهرستانها و مناطق قرار گیرد تا هر شهری بر اساس ظرفیتها و امکانات موجود نسبت به این موضوع اقدام کند.
۲. بانک اطلاعاتی از مشاغل موجود در کشور و جهان تشکیل و در اختیار دانشآموزان و مشاوران قرار گیرد.
۳. همکاری واحدهای آموزشی پژوهشی دانشگاهها با آموزش و پرورش بهمنظور توسعه رشتههای جدید بر اساس رشتههای موجود در هنرستانها صورت پذیرد.
۴. تجهیز هنرستانها و تمهید مقدمات لازم در دستور کار وزارت آموزش و پرورش قرار گیرد تا در ادامه توسعه رشتههای جدید و بهروز امکانپذیر شود.
۵. آموزش مهارتهای زندگی و در ادامه آشنایی با مشاغل از دوره ابتدایی انجام شود.
۶. تربیت نیروی انسانی متخصص بهعنوان مشاور در مدارس که با جریان هدایت تحصیلی کاملاً آشنا باشد.
در خاتمه باید گفت، نقش تغییر و دگرگونی بهعنوان زیربنای اصلی توسعه را نمیتوان انکار کرد و هر کشوری که میخواهد به مرحله توسعه برسد، باید پدیده تغییر را در همه اجزای خود وارد کند، از آنجا که تغییر در سیستم آموزش هر کشوری بر اساس علم روز میتواند دگرگونی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را از طریق دانشآموختگانش به بستر جامعه تزریق کند، فرایند توسعه جامعه در کشورهای جهان سوم پدیدهای بغرنج، پیچیده و در عین حال اساسی و استراتژیک است.
هسته مرکزی فرایند توسعه در این مرحله از تکامل اجتماعات بشری (اعم از جهان سوم و جهان پیشرفته) به میزان و سطح بهرهگیری از نتایج علوم و تکنولوژی در عرصههای مختلف فعالیت صنعتی، تولیدی و خدماتی بهطور مستقیم بستگی دارد.
با این اعتبار توانمندی و کمیت نظام آموزش ملی هر کشور (یعنی مجموعه آموزشهای رسمی و غیررسمی) در تکامل کیفی نیروی انسانی (در عرصه مدیریت نیروی انسانی ماهر و متخصص در همه زمینهها) از اهمیت ریشهای و اساسی برخوردار است.
بنابراین انعطافپذیری نظام آموزشی کشور در ارتباط با تغییرات اساسی بهوجود آمده امری حیاتی و اجتنابناپذیر است که توجه هر چه بیشتر مدیران ارشد نظام را میطلبد.
محسن جعفرزاده
انتهای پیام/۳۱۴۱/ح