اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

تعلیم و تربیت  /  پنجره تربیت

تبیینی در تلاقی علم و دین؛ الزامات یک نظریه علم دینی؛ بخش دوم

درباره علم دینی نظریات متعددی ارائه شده است. در بخش قبلی نمونه هائی الزامات یک نظریه دینی موفق بیان شد. در این بخش، نمونه های دیگری از الزامات نظیر داشتن پاسخ مناسب برای تعارض های مفروض بین علم و دین در آن علم، معین ساختن سطح دینی آن علم دینی، تمایز یافتن علم دینی در ادیان و مذاهب مختلف، داشتن انسجام درونی و کفایت تجربی، همخوانی با مجموعه باورهای منسجم دین، مزیت یافتن علم با دینی بودن، تحول پذیر بودن، بیان می شود. حمیدرضا آیت اللهی.

تبیینی در تلاقی علم و دین؛ الزامات یک نظریه علم دینی؛ بخش دوم

 

دکتر حمیدرضا آیت اللهی

استاد گروه فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی

چکیده

درباره علم دینی نظریات متعددی ارائه شده است که هر یک سعی کرده اند نقشه راهی برای آن ارائه دهند. اما آیا این نظریه ها موفق بوده اند؟ آیا توانسته اند تاثیرگذاری اجتماعی در میان فرهیختگان و دانشجویان داشته باشند؟ در این مقاله در نظر است با بررسی عوامل عدم توفیق بسیاری از آنها، الزامات یک نظریه علم دینی موثر و موفق را مطرح کنیم. این الزامات در این عناوین یازده گانه تحلیل می شود: ارائه نمونه های محقَّق از یک نظریه علم دینی، ارائه راهکار عملیاتی برای محقق شدن آن، فراهم آوردن مقبولیت لازم، داشتن پاسخ مناسب برای تعارض های مفروض بین علم و دین در آن علم، معین ساختن سطح دینی آن علم دینی، تمایز یافتن علم دینی در ادیان و مذاهب مختلف، داشتن انسجام درونی و کفایت تجربی، عدم ابطال یک علم دینی با نسخ برخی مطالب علمی، همخوانی با مجموعه باورهای منسجم دین، مزیت یافتن علم با دینی بودن، تحول پذیر بودن. با توجه به الزامات فوق نظریه مختار نویسنده درباره علم دینی که بتواند موفق و موثر باشد ارائه خواهد شد و ارزیابی خواهد شد که چگونه الزامات مذکور در آن لحاظ شده است.

در بخش قبلی نمونه هائی الزامات یک نظریه دینی موفق بیان شد. نمونه های دیگری از الزامات را در بخش دوم مقاله می‌خوانیم.

ادامه:

4- بتواند تبیینی برای تعارض های ظاهری علم و دین ارائه کند.

در مقابلِ کسانی که به ضرورت علم دینی اعتقاد دارند و در اثبات آن تلاش می کنند برخی افراد تعارض جدی بین آموزه های دینی و یافته های علوم می بینند. نظریه پرداز علم دینی نمی تواند نسبت به موارد تعارض علم و دین تغافل کند و بدون توجه به آن موارد، فقط به بیان ویژگی های علم دینی بپردازد. وقتی بستر بحث برای علم دینی آماده می شود که قبلا موضعی معنادار در قبال تعارض های علم و دین داشت (فتحعلیخانی، 1377). لذا تاکید می گردد. نظریه پرداز علم دینی باید قبلا بتواند در  قبال مسائلی مثل تقابل آموزه های دینی و نظریات بسط یابنده فرگشت، موضع خود را مشخص کرده باشد. نظریه علم دینیِ دکتر گلشنی معادلی در غرب بنام نظریه علم دینی پلتنتنگا دارد بگونه ای که از این نظریه به نظریه گلشنی- پلنتینگا تعبیر می شود. اما مزیت پلنتنگا این است که موضع خود را در قبال تعارض ظاهری تکامل و آموزه های دینی در مقالات متعددی روشن ساخته است (Plantinga, 1991, 7-10)و نشان داده است که این تعارض ظاهری است و منافاتی بین آموزه های دینی و آن نظریه نیست بلکه استنباطهای غیر علمی و متافیزیک ماده باورانة بی وجه که ربطی به نظریه تکامل ندارد این تعارضِ ناموجه را باعث شده است (احمدی و آیت اللهی، 1392، ص11). نظریه علم دینی باید بتواند موضع مشخصی همانند ننسی مورفی درباره تقلیل گرایی فیزیکالیستی که جامعه شناسی را به روانشناسی، و روانشناسی را به زیست شناسی، و زیست شناسی را به شیمی، و شیمی را به فیزیک و آن را به 4 نیروی اساسی طبیعت تقلیل می دهد اتخاذ کند (Murphy& Ellis, 1996, 20 به نقل از نصیری، 1383، 81) کسی که درباره روانشناسی اسلامی می نویسد باید نظریه علم اسلامی خود را بگونه ای تنظیم کند که از دیدگاه ضد دینی فروید ضزبه پذیر نباشد یا اندیشه های ضددینیِ به ظاهر علمیِ اگوست کنت نظریه جامعه شناسی اسلامی او را از میدان بدر نکند. نظریه علم دینی دکتر باقری با سه منطقه ای کردن آموزه های دینی این تعارض ها را به منطقه سوم می برد که لطمه ای به دینی بودن علم در منطقه اول نمی زند و نشان می دهد که در گفتگوی علم و آموزه های دینی در منطقه سوم می توان بخوبی تعارض زدایی کرد. (باقری، 1382،ص160)

نظریه پرداز علم دینی باید قبلا بتواند در  قبال مسائلی مثل تقابل آموزه های دینی و نظریات بسط یابنده فرگشت، موضع خود را مشخص کرده باشد.

 

 

5- از آنجا که می توان از دین در  سطوح مختلف سخن گفت، باید روشن شود منظور از دینی بودن یک علم کدام سطح از دین است. برخی از نظریه های علم دینی فقط خود را منحصر کرده اند به آن علمی که فاعلیت خداوند در تبیین پدیده های علمی را مورد توجه قراردهد. اما آیا در سطح آموزه های تشریعی دینی که مثلا در دستورات فقهی متمثل است نیز دینی بودن علم مورد توجه است؟ یعنی آیا علم دینی باید سازگاری بین یافته های علمی را با دستورات شرعی هم نشان دهد؟ این موضوع بیشتر در علوم انسانی و در شاخه هایی مثل اقتصاد بخوبی خود را نشان می دهد. این نوع دینی بودن بیشتر دغدغه ای اسلامی (یا یهودی) است تا مسیحی؛ زیرا شریعت یکی از پایه های اصلی اسلام و یهودیت است در حالی که مسیحیت شریعت چندانی ندارد بلکه به آموزه های اخلاقی توجه دارد.

علم دینی باید بتواند تلائم خود را با دستورات تشریعی دین نیز نشان دهد. 

 

در این سطح، علم دینی باید بتواند تلائم خود را با دستورات تشریعی دین نیز نشان دهد. این مساله در اقتصاد اسلامی بخوبی خود را نشان می دهد. اقتصاد اسلامی اقتصادی است که مثلا ربای ممنوع شده در شرع را در خود نداشته باشد. آنچه از نظریه علم دینی دکتر گلشنی بر می آید آن است که این نظریه متعرض این سطح از دین نیست و فقط فاعلیت و حضور الهی را در تبیین پدیده های علمی ضروری می داند. گونه ای از نظریه علم دینی که به آیت الله جوادی آملی نسبت داده شده است نیز همانند دیدگاه دکتر گلشنی فقط در آن محدوده است. اصحاب فرهنگستان ادعا می کند که نظریه علم دینی آنها در تمام سطوح دین می تواند علمی برسازد که در طول دین باشد ولی این ادعا همانگونه که گفته شد نتوانسته است پیاده سازی شود. نظریه دکتر نصر درباره علم دینی اگرچه در سطوحی فراتر از حضور الهی در تبیین های علمی به دینی بودن می اندیشد ولی بیشتر ناظر به حضور ارزشهای دینی در ساختار علم توجه دارد. با توجه به مشرب فکری دکتر نصر او درصدد نیست خود شریعت اسلامی را به معنای دستورات فقهی در علم دینی خود مورد توجه قرار دهد. نظریه علم دینی دکتر خسرو باقری سعی نموده است تکلیف علم را باسطوح مختلف آموزه های دینی مشخص سازد ( باقری،1382، 163-160) و از این جهت مزیت قابل توجهی نسبت به سایر نظریه های رقیب دارد.

علم دینی باید بتواند تلائم خود را با دستورات تشریعی دین نیز نشان دهد.

 

آموزه های بنیادین دین فقط در اعتقاد به خداوند منحصر نمی شود بلکه آموزه هایی درباره انسان و خلقت او و نقش او در عالم و آینده او نیز از آموزه های اصلی دین است. در اسلام آموزه هایی مثل عدل، نبوت، معاد و امامت نیز از اعتقادات بنیادین مسلمانان است درحالی که در مسیحیت آموزه هایی مثل گناه اولیه، هبوط، عشق الهی ، تجسد مسیح، و رنج او و مرگ فدیه وار او بر صلیب نیز چهارچوب اعتقادی یک مسیحی را می سازد. حال علم دینی باید روشن سازد که این علم تا چه حد از آموزه های دینی را می

آموزه های بنیادین دین فقط در اعتقاد به خداوند منحصر نمی شود بلکه آموزه هایی درباره انسان و خلقت او و نقش او در عالم و آینده او نیز از آموزه های اصلی دین است.

 

خواهد در یک نظام منسجم از علم و آموزه های دینی ارائه کند. عنوان کتاب مایکل روس یعنی آیا یک داروینی می تواند مسیحی باشد؟(Ruse, 2000) بر همین معنا اشاره دارد. خلقت گرایان علمی در مسیحیت بدنبال آن بودند که بسیاری از آموزه های مسیحی را با علم تلفیق کنند. به همین جهت و بر اساس این برداشت از علم دینی بوده است که برداشت اغلب اندیشمندان غربی از علم دینی، نگرشهایی مثل دیدگاه خلقت گرایان علمی متبادر می شده است و این نگاه نیز غیر معقول به حساب می آمده است.

بحث علم دینی در غرب در سطح علمی که در آن فاعلیت خداوند در عالم، بخشی از آن باشد بیشتر مورد توجه بوده است. این همانی است که پلنتینگا ارائه می کرده است. پلنتینگا در ارائه این نظریه اش متعرض آموزه های دیگر مسیحی نشده است (جوادی، 1387، ص26). به همین جهت بحث علم دینی در علم مسیحی فقط در این سطح مانده است. در سطوح دیگر علم دینی به علمی گفته می شود که با آموزه های اصلی مسیحی که کلیسا مشخص می کند تعارض نداشته باشد.

6- تفاوت یافتن نگرشها در دیدگاههای دینی مختلف: دینی بودن علم با تفاوتهای بسیاری که بین ادیان مختلف وجود دارد باید انواع گوناگونی داشته باشد. واضح است اصطلاح عام دینی و آموزه های آن وقتی بخواهد عملا در یک علم متجلی بشود باید در ادیان مختلف نتایج و جلوه های گوناگونی داشته باشد. با این تعبیر علم اسلامی و علم مسیحی، علی رغم مشابهت ها، باید با هم تفاوتهایی داشته باشند. لذا همانگونه که جامعه شناسی فرانسوی با جامعه شناسی آمریکایی متفاوت است علم اسلامی و مسیحی نیز باید تفاوتهایی داشته باشند. با این فرض، در هنگام ارائه یک نظریه علم دینی باید مشخص سازیم این علم اگر اسلامی باشد و یا مسیحی چه تمایزهایی نسبت به هم خواهند داشت، بگونه ای که چه بسا ادعاهایی در علم اسلامی بشود که اندیشمندان مسیحی آن را درباره دینی بودن علم در مسیحیت نپذیرند و مغایر آن بدانند. این تفاوتها در مدلهای مختلف علم اسلامی هم می تواند مطرح شود. علم شیعی با علم سنی متفاوت خواهد بود. به همین جهت در  میان اهل سنت کسانی که اهل حدیث هستند تمامی سعیشان را می کنند تا نشان دهند یافته های علمی با بسیاری از آیات قرآن و احادیث نبوی سازگاری دارند و می توان از طریق این دو، علمی اسلامی برساخت. در فرآیند اسلامی سازی دانش و تولید علم دینی باید کوشید تا حقایق منطوی در آیات و روایات را کشف کرد و از آنها برای فهم مسائل و موضوعات مرتبط با علوم مختلف استفاده کرد (جمال الدین عطیه 1385ب؛ العلوانی، ؛379، علیپور و حسنی، 1389،ص 73 به نقل از موحد ابطحی، 1395، ص116). تعبیر دینی از علم که توسط هارون یحیی تدوین و تبلیغ می شود از چنین خصوصیتی برخوردار است. در حالی که علم شیعی اجتهادی تر است و مدخلیت عقل  در استنباط مفاهیم اسلامی برای آن اهمیت بسیاری دارد.

در فرآیند اسلامی سازی دانش و تولید علم دینی باید کوشید تا حقایق منطوی در آیات و روایات را کشف کرد و از آنها برای فهم مسائل و موضوعات مرتبط با علوم مختلف استفاده کرد.

 

 

در نتیجه، صرف ارائه کلی نظریه ای در علم دینی کفایت نمی کند بلکه باید مشخص شود که این دینی بودن در دیدگاههای مهم دینی چه تفاوتهایی را خواهند داشت. بله علم دینی در حد علمی که فاعلیت خداوند را در مناسبات علمی نشان دهد می تواند علمی متناسب با کلیه ادیان توحیدی (اسلام، مسیحیت و یهودیت) باشد. ولی اگر بخواهد در لایه های دیگر دین نیز علم را متصف به دینی کند باید تمایز های خود را در ادیان گوناگون نشان دهد.

7- علم دینی می تواند در مدلهای متفاوتی بروز پیدا کند ولی هر یک باید کفایت تجربی و انسجام درونی داشته باشد.

با توجه به مطالب بند پیشین، انحصارگرایی در علم دینی خودزنی در آن است. جامعه علمی باید اجازه دهد که صورتهای متفاوتی از علم اسلامی امکان بروز و حضور پیدا کند که در جریان دست به دست شدن در میان دانشمندان، آنکه بتواند مقبولیت بیشتری پیدا کند از میان آنها بالنده گردد؛ درنتیجه بالاخره در زمینه مورد بحث، یک علم اسلامی مقبول بتواند به حیات خود ادامه دهد و بتواند در دراز مدت به عنوان یک نظریه استاندارد مورد توجه قرار گیرد. دیگرانی که مدلهای دیگری از علم اسلامی را ارائه کرده اند نیز نباید از این تنازع بقای علمی دل نگران شوند و از قبل خود را برای چنین وضعیتی آماده سازند، چرا که در کل باعث تکامل علم دینی خواهد بود.

اما آنچه که درباره مدلهای مختلف یک دیدگاه علمی اسلامی باید توجه داشت آن است که آن دیدگاه بدیع باید سازگاری درونی داشته و از انسجام لازم برخوردار باشد. همچنین باید کفایت تجربی را در حد قابل قبولی بدست آورد. کلیه دیدگاههای علم اسلامی که حداقل بتوانند این ویژگی ها را داشته باشند می توانند امکان حضور در جامعه علمی را پیدا کنند. 

یک دیدگاه علمی اسلامی باید سازگاری درونی داشته و از انسجام لازم برخوردار باشد.

 

8-  تغییر نظریه های علمی به آن لطمه وارد نکند بگونه ای که دینی بودن آن ابطال گردد.

یکی از خصوصیات علوم این است که هیچ نظریه علمی توقع ندارد که برای همیشه اعتبار حداکثری را داشته باشد. دانشمندان همواره منتظرند تا نظریه های علمی جدیدشان در معرض نقد قرار گرفته و بعد از یک دوران نظریه ای دیگر بر صدر نشیند. با کنار رفتن یک نظریه علمی، کل آن علم از بین نمی رود بلکه بالنده تر می شود. حال اگر نظریه ای علمی که داعیه علم اسلامی دارد بگونه ای اسلامیت را به آن علم پیوند بزند که با ابطال آن نظریه علمی، دیدگاه اسلامیِ آن نیز در معرض اضمحلال قرار گیرد این نوع اسلامی ساختن یک علم می تواند زمینه از بین رفتن اسلامیت هم بشود. یک مثال ابتدائی ازتاریخِ سازگار ساختن علم و دین مربوط به دهها سال پیش است که در آن مزایای علمی برخی احکام شرعی را نشان داده می شد. مثلا گفته می شد اسلام گوشت خوک را حرام کرده است، چون دانشمندان غربی فهمیده اند در گوشت خوک کرم تریشین وجود دارد. اما پس از مدتی دانشمندان توانستند تریشین را از گوشت خوک حذف کنند، آیا این اقدام باعث حلّیت گوشت خوک می گردد؟ اگر نظریه اسلامی را به تریشین وصل کنیم با حذف تریشین نظریه اسلامی نیز مشکل دار می گردد. این یک مثال ساده و ابتدائی است که می تواند در سایر دیدگاههای علم اسلامی هم پیچیده تر اتفاق بیفتد.

اگر نظریه ای علمی که داعیه علم اسلامی دارد بگونه ای اسلامیت را به آن علم پیوند بزند که با ابطال آن نظریه علمی، دیدگاه اسلامیِ آن نیز در معرض اضمحلال قرار گیرد این نوع اسلامی ساختن یک علم می تواند زمینه از بین رفتن اسلامیت هم بشود.

 

یک نظریه علم اسلامی باید بگونه ای باشد که در جریان تحول دیالکتیکی علم و افت و خیز نظریات علمی، آموزه های اسلامی آن در معرض ابطال قرار نگیرد.

نظریه علم دینی باید بتواند نشان دهد چگونه می تواند در جریان تحولات دیالکتیکی علم، همچنان پابرجا باقی بماند.

لذا نظریه علم دینی موفق باید بتواند نشان دهد که امکان پویایی دارد و بتواند با شرایط مکانی و زمانی مختلف تکامل یابد.

علم دینی باید بتواند در معرض نقد قرار گیرد و نقد ها باید بتواند در جهت ارتقاء نظریه یاری گر باشد. پیشرفت علم بیشتر بصورت دیالکتیکی است. یعنی هر نظریه علمی با مورد انتقاد واقع شدن در معرض ضد خود قرار می گیرد و از تضاد بین نظریه و آنتی تز آن، نظریه متکامل تری به عنوان سنتز سربر می آورد. این منطقِ اصلیِ پیشرفت طبیعی علم است. اگر علمی راه نقد را برخود ببندد دیگر امکان رشد را برای خود فراهم نمی کند و در نتیجه رفته رفته از گردونه پویا طلبی جامعه علمی بیرون می افتد. نظریه علم دینی باید نشان دهد که به همین صورت می تواند پویا باشد و از ایستایی و در قالب ثابت ماندن بدور است. یک نظریه علم دینی باید بتواند نشان دهد که با تغییر شرایط مکانی و زمانی می تواند متناسب با آنها تغییرات لازم را بپذیرد.

نظریه علم دینی موفق باید بتواند نشان دهد که امکان پویایی دارد و بتواند با شرایط مکانی و زمانی مختلف تکامل یابد.

 

9- ناهمخوانی با مجموعه منسجم باورهای یک دین نداشته باشد.

برخی بخاطر دغدغه های دینی که دارند سعی می کنند نظریه علمی را که نظریه ای دینی را هم در خود داشته باشد ارائه کنند، اما این آموزه دینی فقط بخشی از آموزه های دینی است که تاکید بر آن باعث غافل شدن از سایر آموزه ای دینی می گردد و یا با آنها معارض خواهد بود. اینگونه علم دینی نمی تواند مقبولیت دینی را کسب کند. مثلا نظریه ای در علم اسلامی ارائه می شود که فقط حضور اجتماعی دین را مورد توجه قرار داده است اما برای بسط این دیدگاه از آن بگونه ای سخن گفته می شود که برخی ابعاد عبادی دین مورد غفلت واقع می شود و حتی با آن معارض می گردد. مثلا در جامعه شناسی نظریه ای ارائه شود که وجوهی اجتماعی از دین را در خود داشته باشد ولی برخی احکام شرعی را مثل روابط محرم و نامحرم کنار بگذارد. اینگونه نظریات علم دینی در معرض مخالفت جامعه دینی خواهد بود و از اساس دینی بودن آن زیر سوال می رود. لذا نظریه علم دینی نمی تواند از جهتی ملاحظات دینی را رعایت کرده باشد اما با مجموعه منسجم آموزه های دینی در برخی قسمتها مغایرت داشته باشد.

10- دینی بودن بتواند برای آن مزیتی ایجاد نماید. برخی نظریات علم دینی بگونه ای طراحی شده اند و یا بگونه ای عمل می کنند که دینی بودن در آنها مزیتی را نسبت به علوم سکولار پیدا نمی کند. برخی تقریرهایی که از دیدگاه آیت الله جوادی آملی درباره علم دینی می شود بگونه ای ارائه می شود که گویا هر آنچه علم یا علمی است دینی هم خواهد بود (موحد ابطحی، 1391، ص23). در این تقریرها گفته می شود از آنجا که یکی از شاخصه های دینی بودن تلائم آن با عقل است و عقل یکی از وجوه دین است لذا اگر علمی در مسیر عقل باشد و عقل هم بر آن صحه بگذارد پس می تواند علمی دینی باشد (جوادی آملی، 1386 ب، ص117). با این تقریر اگر کسی بتواند نشان دهد که علوم مرسوم غربی اگر علم باشد و نه وهم و فرضیه نمی تواند اسلامی نباشد (جوادی آملی، 1386 الف، ص144) آن هم علم دینی خواهد بود. با این تعبیر، دینی بودن تغییر چندانی را در یک علم ایجاد نمی کند و مزیتی را نسبت به علوم سکولار نشان نمی دهد.

در ابتدا که علم دینی جنبه شعاری پیدا کرده بود و افرادی بدون شناخت ابعاد علم دینی علاقمند بودند علوم متداول دانشگاهی را شتابزده اسلامی کنند، دست به دامان آیات و روایات می شدند و در میان آنها می گشتند و آیات و روایاتی که با بحثهای علمی تناسب داشت پیدا می کردند و پس از بحث علوم متداول آیات و روایاتی را در آن زمینه مطرح می کردند. «به عقیده این گروه، تنها معرفت معتبر، علمی است که ازطریق وحی و با واسطه فهم آیات و روایات بدست می آید» (سوزنچی، 1389، ص 197).

این تلاش اخباریگرایانه آنها نمی توانست نشان دهد که با این اضافاتی که آنها به علم سکولار کرده اند چه تغییر معنادار و موثری در نظریه ای علمی نموده اند.

مشکل بزرگ دیگر آن بود که چون آموزه های مبتنی بر آیات و روایات نزد مومنان قداست خاصی دارد با افزودن آنها به ابتدا یا انتهای نظریات علمی متداول باعث می شدند که به علوم سکولار قداست ببخشند و این استفاده گمراه کننده ای از آیات و روایات بود. اینگونه نظریات علم دینی نه تنها مشکلی را حل نمی کنند بلکه بر مشکلات موجود نیز می افزایند.

11- نظریه علم دینی موفق باید بتواند نسبتش را با جریان تحول یک علم نشان دهد یعنی به ویژگی انباشتی علم توجه داشته باشد.

یکی از ویژگی های علوم آن است که هر دیدگاه علمی همواره مبتنی بر دستاوردهای علمی است که طی سالیان متمادی یکی پس از دیگری پیکره آن پیشینه علمی را ساخته اند. به همین جهت وقتی یک نظریه، بدیع به حساب می آید که بتواند نسبتش را با پیشینه آن بحث بخوبی نشان دهد. این خصوصیت انباشتی علم است که یافته های علمی همواره بر یافته های قبلی می افزاید. یعنی خاصیت انباشتی دارد و اینگونه نیست که به یکباره یک نظریه بدون آن که تحقیقات تا آن زمان به نحوی در آن مورد توجه باشد به یکباره سربرآورد. نظریه علم دینی باید نسبتش را با این خصوصیت علوم تجربی حتی به صورت نقد نظریات گذشته مشخص سازد.

وقتی یک نظریه، بدیع به حساب می آید که بتواند نسبتش را با پیشینه آن بحث بخوبی نشان دهد.

 

 

ادامه دارد..... در بخش بعدی، نظریه علمی دینی مختار نویسنده را می خوانیم.

 

این مقاله در مجله پژوهش های علم و دین، سال 12 شماره 1، پیاپی 23، بهار 1400 منتشر شده است.

انتهای پیام/

 

از شما صاحبنظر گرامی در حوزه تعلیم و تربیت هم دعوت می کنیم، از نویسندگان، ممیزان و اعضای هیئت تحریریه پنجره تربیت باشید. برای ارسال مطالب و عضویت در هیئت تحریریه، از طریق ایمیل FarsPanjarehTarbiat@gmail.com مکاتبه فرمائید.

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول