اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  کردستان

نامه‌ تاریخی شهید جلالی‌زاده به امام/روایت مبارزات انقلابی یک روحانی اهل سنت

یک روحانی شهید اهل سنت اوایل انقلاب درنامه‌ای به امام خمینی(ره) نوشت اینجانب علی جلالی‌زاده پیش نماز مسجد «گلین» ژاوه‌رود پشتیبانی خود و از طرف 3 هزار نفر مستضعف آبادی اعلام نموده و در ضمن اهالی آبادی‌ و 80 آبادی دیگر ژاوه‌رود که بالغ بر 100 هزار نفر کُرد شافعی‌مذهب که با جان و روح برای پشتیبانی امام اعظم خود و جمهوری اسلامی و برای هرگونه اوامر حاضر است...

نامه‌ تاریخی شهید جلالی‌زاده به امام/روایت مبارزات انقلابی یک روحانی اهل سنت

به گزارش خبرگزاری فارس از سنندج، نوشتن و گفتن از شهدا یک دل صاف و پاک می‌خواهد، مثل آئینه، تا حرف‌هایی که از این دل بر می‌آید بر دل مخاطب بنشیند، در دنیایی که ارزش‌ها رو به فراموشی است، ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و زنده ‌نگه‌داشتن یاد و خاطر شهدا بهترین راه ممانعت از انحراف جامعه و اضمحلال معنویت‌ها است.

ملاعلی جلالی‌زاده پنجم آذرماه 1302 در روستای گلین سنندج به دنیا آمد. پدرش ملا جلال‌الدین امام جماعت گلین بود، ولی او نتوانست از علم و دانش پدرش بهره‌ای ببرد زیرا در همان روزهای کودکی سایه یتیمی بر سرش نشست و از نعمت وجود پدر بی‌بهره شد.

تلاوت قرآن را نزد مادرش آموخت. بعد از آن به مکتب‌خانه روستا رفت و علوم مقدماتی و کتاب‌های رایج مکتب‌خانه مثل بوستان و گلستان را نزد ملاعباس آموخت. از 15 سالگی برای کسب علوم دینی به نقاط مختلف سفر می‌کرد و با حضور در روستای هویه در همان روزهای جوانی از محضر مرحوم ملا سیدعنایت‌الله هویه برخوردار شد.

سپس نزد ملااسعد پایگلانی در روستای پایگلان رفت و پس از آن به عراق سفر نمود و در محضر ملاعبدالکریم مدرس و دیگر استادانی همچون ملاحسن خلیفی، شیخ‌قسیم مردوخی، ملاعارف و شهید ملاحیدر فهیم کسب فیض نمود.

وقتی ملاعلی به وطن بازگشت اجازه فتوا در مذهب امام شافعی را از مفتی وقت کردستان، ملاخالد مفتی دریافت کرد و امام جمعه و جماعت روستای گلین شد و به ارشاد و هدایت مردم پرداخت.

ملاعلی علاوه بر ارشاد مذهبی مردم، آنان را از اوضاع سیاسی آگاه می‌کرد و نسبت به ستم خائنین و حکام محلی به اعتراض تشویق می‌کرد.

سال‌های 1339 و 1340 معلمی می‌کرد، ولی نیمه سال 1340 به دلیل فعالیت‌های سیاسی ضد رژیم طاغوت از کار برکنار شد، پس از آن به دامنه فعالیت‌هایش افزود که همین دلیل دستگیری‌اش شد.

ملاعلی هفت ماه در سنندج و کرمانشاه در زندان‌ سخت‌ترین شکنجه‌ها را تحمل کرد و پس از آزادی به روستای گلین بازگشت و به مبارزاتش ادامه داد تا انقلاب اسلامی به پیروزی رسید.

پس از پیروزی انقلاب اسلامی به حفظ و حراست از آن پرداخت و در مقابل فتنه‌های منافقین به روشنگری پرداخت و هویت ضد دینی و ضدمردمی آنان را بدون هیچ ترس و واهمه‌ای آشکار می‌کرد.

وی با صبر و حوصله به ارشاد مردم پرداخت و تلاش کرد تا ایمان و معرفت را تکمیل بخشد. مشکلات شرعی مردم را رفع می‌کرد و به جوانان قرآن می‌آموخت. شهید جلالی‌زاده ضمن ارشاد مذهبی مردم آنان را از اوضاع سیاسی آگاه می‌ساخت.

در مقابل جابران و ظالمان گردن فرازی می‌کرد و نسبت به آنان سرفرود نمی‌آورد. نسبت به مظلومان بسیار فروتن بود و همواره خود را در غم و اندوه آنان شریک می‌دانست و برای رفع حاجت و نیازهای آنان تلاش می‌کرد.

علاقه زیادی به تعلیم نوآموزان داشت، به همین دلیل علاوه بر تعلیم و قرآن به نوجوانان و جوانان به شغل معلمی در مدرسه روی آورد هر چند به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش او را از ادامه آن کار باز داشتند، اما همواره در پی آن بود که دانسته‌های خود را به دیگران بیاموزد.

سال 1320 تا 1322 سال‌های آشوب و هرج و مرج بود، بیگانگان از هر سویی به ایران روی نهاده بودند و کشور عملاً در دست متفقین بود. ملاعلی در آن زمان به مبارزه با نیروهای اشغالگر پرداخت و مردم را به دفاع از خود در مقابل بیگانگان تشویق می‌کرد.

وقتی اربابان و حکام محلی از دسترنج ضعیفان و تهیدستان استفاده می‌کردند بر ثروت خویش می‌افزودند و هر روز به سختی و فلاکت کشاورزان و فقرا افزوده می‌شد، مشاهده این وضع برای شهید جلالی‌زاده بسیار سخت و ناگوار بود به همین دلیل با قاطعیت و بدون هیچ ترسی به دفاع از حقوق مستضعف می‌پرداخت و مستضعفان را به مطالبه حقوق خود تشویق می‌کرد.

در بخشی از مبارزات سیاسی خود در دهه 20 به افشای هویت موسسان و اهداف شوم دو حزب «سعادت و عدالت» پرداخت و آنان را فرمایش و غیرواقعی خواند.

سال 1322 به صورت پنهانی علیه کودتای آمریکا 28 مرداد تبلیغ کرد و مردم را از حقیقت ماجرا آگاه نمود، به خاطر روحیه مبارزه‌طلبیش رژیم نتوانست وی را در کسوت معلمی تحمل کند از این رو در سال 40 از شغل معلمی برکنار شد و این در حالی بود که تنها دو سال از خدمتش در این عرصه می‌گذشت و نیاز به وجود افرادی همچون وی در بدنه تعلیم و تربیت به دلیل کمبود نیرو زیاد بود.

شهید از هر فرصتی که پیدا می‌کرد علیه رژیم به مبارزه می‌پرداخت و در سخنرانی‌های خود پیوسته رژیم سلطنتی را ضددین و ضد مردم معرفی می‌نمود و به دلیل همین افشاگری‌هایش بود که هفت ماه به زندان افتاد اما همچنان به مبارزات خود ادامه می‌داد تا انقلاب اسلامی ایران به پیروزی رسید.

بعد از پیروزی انقلاب نیز به دفاع از دستاوردهای آن پرداخت و در مقابل مزدوران و منافقان ایستادگی کرد و نگذاشت مردم را از انقلاب ناامید کنند.

ابتدا در روستای گلین و پس از آن در شهر سنندج به افشای هویت گروهک‌ها و منافقین پرداخت و شعارهای آنان را واهی و پوچ خواند و اعلان کرد؛ پول و سلاح گروهک‌ها را دولت‌های بیگانه برای نابودی اسلام و مسلمانان تامین می‌کنند و نباید فریب آنها را خورد. وقتی افراد ضدانقلاب میزان نفوذ شهید را در میان مردم مشاهده کردند خواستند وی را به سوی خود بکشانند تا از نفوذ کلامش استفاده کنند.

اما این روحانی متقی در بین جماعت‌های مختلف بدون هیچ واهمه‌ای با صدای بلند فریاد می‌زد و می‌گفت: مسلمان و کافر هیچ وقت باهم سازش نمی‌کنند.

ضد انقلاب زمانی که از وی ناامید شدند شهید را دستگیر نموده و می‌خواستند به زور وی را وادار به صحبت کردن به نفع آنان بکنند، از او خواسته بودند تا درباره کشتگان منافق فتوا بدهد که آنان شهید هستند، اما شهید جلالی‌زاده فریاد زده بود؛ کدام شهید؛ شهید کسی است که در مقابله با کفار و برای اسلام کشته شود کسانی که علیه اسلام و مصداق بارز آن انقلاب اسلامی می‌جنگند نه تنها شهید نیستند، بلکه کافرانی هستند که به جهنم خواهند رفت چراکه شهید دوست خداست لیکن این منافقان با خدا محاربه می‌کنند پس دشمن خدا هستند.

قلبی مهربان داشت، نسبت به خطاهای اطرافیانش گذشت می‌کرد، هر چند که ظالمان از وجودش به ستوه آمدند و وی را به شهادت رساندند، اما هیچگاه هیچ مسلمانی را از خود آزرده نساخت.

شهید عشق و علاقه ویژه‌ای به امام راحل داشت و به همین دلیل اوایل پیروزی انقلاب اسلامی نامه‌ای به امام نوشت.

نامه‌ای به امام خمینی(ره)

«اینجانب علی جلالی‌زاده پیش نماز مسجد گلین ژاوه‌رود پشتیبانی خود و از طرف 3 هزار نفر مستضعف آبادی اعلام نموده و در ضمن اهالی آبادی‌ و 80 آبادی دیگر ژاوه‌رود که بالغ بر 100 هزار نفر کرد شافعی‌مذهب که با جان و روح برای پشتیبانی امام اعظم خود و جمهوری اسلامی و برای هرگونه اوامر حاضر است. خواهان بذل توجه پدرانه قائد اعظم هستیم و چون در زمان طاغوت از هرگونه مزایا محروم و تحت شکنجه قرار گرفته، تقاضای عطوفت و خشنودی اهالی را به پاسخ‌نامه به وسیله رادیو نمود».

«ان الله لا یضیع اجرالحسنین».

از بدو تاسیس مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور به عضویت مرکز در آمد و به صورت گسترده با آن همکاری می‌نمود. سال 59 به دلیل ستم و فشار گروهک‌ها مدتی متواری شد تا آنکه از روستای گلین به شهر سنندج مهاجرت کرد و در محله قطارچیان ساکن شد.

به دعوت مردم، امامت جماعت مسجد محله قطارچیان را بر عهده گرفت و در پاکسازی شهر سنندج از لوث وجود منافقین تلاش بسیار نمود.

افراد ضدانقلاب برای خاموش کردن صدای حق‌طلبی ملاعلی روش‌های مختلفی همچون تهدید و آزار و اذیت و توهین را امتحان کردند، اما کاری از پیش نبردند و این روحانی مبارز همچنان به راه خود محکم و استوارتر ادامه می‌داد.

ضدانقلاب برای خلاصی از وی وقاحت را به نهایت رساند و در شب نوزدهم تیرماه سال 60 در حالی که به همراه فرزندش مسلم بعد از اقامه نماز عشا از مسجد به سمت خانه برمی‌گشتند جلوی درب حیاط منزلشان به رگبار گلوله بسته و به شهادت رساندند.

پیکر پاک پدر و فرزند شهید در میان آه و سوز خانواده و مردم بعد از تشییع در قطعه شهدای بهشت محمدی سنندج به خاک سپرده شد.

انتهای پیام/2330/79/م

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول