اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

هنر و رسانه  /  سینما و تئاتر

زندگی را از سینما حذف نکنیم/ فهیم: هنر ماهیتا در تضاد با سیاهی و بالطبع ناامیدی و یاس و بن بست است

اگر جریانی سینمایی تلخی را مترادف سیاهی بداند و آگاهانه پی‌جوی حذف تلخی از قصه‌های سینمایی باشد، یعنی دارد عملا و علنا زندگی را از سینما حذف می‌کند. دراین صورت جای این حذفیات را چی خواهد گرفت؟ هرچه باشد ربطی به زندگی مردم ندارد بلکه عملیاتی است که نتیجه‌اش اختگی سینما خواهد بود.

زندگی را از سینما حذف نکنیم/ فهیم: هنر ماهیتا در تضاد با سیاهی و بالطبع ناامیدی و یاس و بن بست است

به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری فارس، فیلسوف آلمانی هانس گئورک گادامر در کتاب اهمیت امر زیبا می‌نویسد: هنگام تجربه هنر باید بیاموزیم چگونه می‌توان بر اثر(هنری) به شکلی خاص تامل و توقف می‌کنیم، کسالت راهی در ما نخواهد یافت؛ زیرا که هرچه بیشتر بر آن باقی بمانیم، اثر هنری سویه‌های بیشتری از غنای متکثرش را بر ما آشکار خواهد کرد. ماهیت تجربه زمانمندی هنری در آموختن این نوع تعلل است. شاید که این تنها روزنه‌ای است که به ما موجودات فانی داده شده تا پیوندی با آنچه جاودانگی می‌خوانیم برقرار کنیم.

تنها یک روز به مهمترین رویداد هنری کشور یعنی چهل و یکمین جشنواره فیلم فجر باقی مانده است. فیلم‌ها معرفی شده‌اند و نشست خبری جشنواره هم دیروز برگزار شد. هر روز هم عکس و تصویری از بازیگران و فیلم‌های حاضر در جشنواره منتشر می‌شود. همه علاقه‌مندان منتظر هستند تا در پردیس سینما ملت به تماشای آثار این دوره از جشنواره بنشینند. بازار بحث و گفتگو و نوشتار هم درباره آثار حاضر در جشنواره گرم است. ایام جشنواره علاوه بر فیلم‌ها و بازیگران، روزهای پرکاری برای منتقدان سینما هم هست. چراکه آن‌ها بیشتر از هر زمان دیگری خوانده می‌شوند. منتقدان با متن‌ها و نقدهایی که تولید می‌کنند گویی خود در کار خلق اثر هنری هستند. آن ها با خلق مفاهیم جهان بینی ها تازه تولید می‌کنند و نگاه مخاطبان را وسعت می‌بخشند. درست همان کاری که از سینما و هنر انتظار می‌رود. 

یکی از این منتقدان که طی دهه‌های گذشته همواره قلمی تند و تیز، باهوش و آگاهی بخش داشته است محمدتقی فهیم است. قلم در دست فهیم همچون زلزله سنجی کوچکترین ارتعاشات ذهنی و روحی را ثبت می‌کند و نوری تازه بر ابعاد مختلف فیلم‌های سینمایی می‌تاباند. حالا  هم این منتقد سینما در دوشنبه نوشته‌های معروف‌اش با در انداختن بحثی نو به استقبال جشنواره رفته است. او با کشیدن خط تفکیک بین«تلخی» و «سیاهی» تلاش کرده است نکاتی را به جامعه سینما گوشزد کند که خواندش خالی از لطف نیست.

فهیم نوشت: پس فردا(این متن دیروز منتشر شده است) بزرگترین، جدی‌ترین و موثرترین رویداد سینمایی هنری کشور آغاز به‌کار می‌کند.  پس از خاتمه کار هیات انتخاب و مشخص شدن جدول نمایش فیلم‌ها، قاعدتا داوران جشنواره فیلم فجر نیز کارش را شروع کرده است. اشاره به نکته‌ای ظاهرا ساده و پیش پا‌افتاده اما کلیدی به منظور توجه داوران خالی از فایده نیست.

 طی چند روز گذشته، یعنی بعد از اعلام اسامی اعضای انتخاب آثار بخش مسابقه، موضوعی در فحوای کلام برخی از این هیات مطرح شد که بازتاب آن، منهای فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی، تیتر رسانه‌های واقعی و رسمی را نیز به خود اختصاص داد و آنهم مقوله‌ای محتوایی تحت عنوان «تلخی و سیاهی» در بطن و متن فیلم‌های جشنواره است. 

ابراز نظر برخی از اعضای هیات انتخاب جشنواره مبنی براینکه در جشنواره پیش‌رو دیگر شاهد فیلم ‌های تلخ و سیاه نخواهیم بود و انتشار گزارش این گرایش در قالب گفتگو توسط روابط عمومی جشنواره و ارسال آن برای رسانه‌ها، حکایت از تشتت و خلط در موضوع و فقدان نگاه استراتژیک سیاست‌گزاران و برگزارکنندگان این رویداد موثر دارد. این موضوعی بدیهی و روشن است که میان تلخی و سیاهی فاصله از زمین تا آسمان است. تلخی طعم و سیاهی رنگ است. طعم تلخ مانند هر طعم دیگری جزو لاینفک زندگی است. شوری، شیرینی، گس و ... شاید اغراق نباشد اگر بگوئیم بخش اصلی و اعم پروسه زندگی را طعم تلخ تشکیل می‌دهد.

در واقع این تلخی است که حلاوت شیرینی پس از چشیدن طعم تلخ را دوچندان می‌کند. اساسا مگر می‌توان زندگی را بدون تلخی متصور شد. تلخی و شیرینی دو روی سکه‌اند. آوردن نقل قولی از کتاب «پیامبر» نوشته «جبران خلیل جبران» برای درک این مفهوم بد نیست: «این دو با هم می‌آیند، و هرگاه که شما با یکی از آنها سر سفره می‌نشینید، به یاد داشته باشید که آن دیگری در بستر شما خفته است».

اما قضیه سیاهی کاملا فرق می‌کند. سیاهی رنگی است که میانه‌ای با طعم ندارد بلکه دقیقا و تحقیقا پی‌آمدی چون یاس و ناامیدی در پی دارد. گفته شده بالاتر از سیاهی رنگی نیست، لذا هنر ماهیتا در تضاد با سیاهی و بالطبع ناامیدی و یاس و بن بست است. مرز بین تلخی و سیاهی نیز کاملا مبرهن و شفاف است. بنابراین هم‌ردیف و هم‌وزن دانستن این دو مقوله انحراف در نظریه‌پردازی و درک این تمایز نیز اصلا هم سخت و غیر‌ممکن نیست، مشروط براینکه اول تفاوت این رویکردها را بدانیم و برتابیم.

مروری بر لیست فیلم‌های همه تاریخ سینما شاهدیم که وجه غالب این آثار را تلخی تشکیل می‌دهند، فیلم‌هایی که در همه اجزای موضوعی، محتوایی، ساخت و پرداخت، قهرمانانشان از مسیرهای پرپیچ و خم آکنده از تلخی‌ عبور و به روشنی و رجا رسیده‌اند. این چنین ماندگار شده‌اند، چون خود زندگی را باز تولید کرده‌اند، اتفاقی که برخلافش یعنی سیاهی پدیده‌ای مستلزم زندگی نیست که برعکس ضد زندگی است.

برای نمونه اشاره می‌کنم به فیلم‌هایی مانند «خوشه‌های خشم» یا «دره من چه سر سبز بود» و... آیا از خوشه‌های خشم تلخ‌تر هم داریم؟ دوسوم فیلم به شدت گزنده است، اما مردمانش می‌ستیزند تا در پایان با امید مسیر دیگری را شروع کنند.

بازنمایی تلخی زندگی در سینما تجربه‌ای را عینیت می‌بخشد که مخاطب در زندگی با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند. حالا اگر جریانی سینمایی تلخی را مترادف سیاهی بداند و آگاهانه پی‌جوی حذف تلخی از قصه‌های سینمایی باشد، یعنی دارد عملا و علنا زندگی را از سینما حذف می‌کند. دراین صورت جای این حذفیات را چی خواهد گرفت؟ هرچه باشد ربطی به زندگی مردم ندارد بلکه عملیاتی است که نتیجه‌اش اختگی سینما خواهد بود.

پایان پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول