اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

تعلیم و تربیت  /  پنجره تربیت

تبیین نقش ثمر بخش بودن فعالیتها در معنای زندگی (آخرت)- بخش سوم و پایانی

حقیقی ترین معنای زندگی در انجام عمل صالح توسط فرد و ایمان به خداوند و باور به معاد است. حمیدرضا آیت اللهی

تبیین نقش ثمر بخش بودن فعالیتها در معنای زندگی (آخرت)- بخش سوم و پایانی

حمیدرضا آیت اللهی

 دربخش اول دیدگاههای عمده معنای زندگی (همچون خدامحوری، روح محوری، طبیعت گرایی، ذهن گرایی و عینی گرایی) به همراه پشتوانه های استدلالی شان و همچنین نقدهایشان از دیدگاههای رقیب نشان داده شد. در بخش دوم، با ارزیابی نقاط قوت و ضعف دیدگاهها، نشان داده شد که یک نظریه فراگیر برای معنای زندگی چه ویژگی هایی را باید داشته باشد. در نهایت در این بخش، دیدگاه جامع و جدید نویسنده ارائه خواهد شد و دلایل ترجیح این دیدگاه بر دیدگاههای رقیب نشان داده خواهد شد.

نقش ثمر بخش بودن فعالیتها در معنای زندگی (آخرت)

یکی از اضطراب های زندگی بی نتیجه بودن فعالیتهای فرد است. درست است که گفتیم زندگی در فعالیت آگاهانه و از روی اختیارِ فرد برای تعالی یافتن می تواند معنا پیدا کند ولی به علت ارتباط تامی که انسان با عالَم و دیگر انسانها دارد این تعالی اغلب با اثر گذاری در جهان و دیگر انسانها محقق می شود.

یکی از اضطراب های زندگی بی نتیجه بودن فعالیتهای فرد است.

 

اما بسیاری از فعالیتهای انسان در معرض اضطرابِ بیفایده بودن یا تباه شدن و از بین رفتن است و همین باعث می شود که معنای بسیاری از فعالیتهای انسان محل تردید جدی باشد.

فرض کنید فردی از کودکی تمام تلاشش را می کند تا درس بخواند و به دانشگاه برود و پزشکی را بیاموزد و در آن خبره شود تا بتواند با دلسوزی هایش به مردم و محرومان ارزش عینی خدمت به مردم را محقق کند و در نتیجه معنایی از این عمل متعالی برای زندگی اش بسازد. ولی فرض کنید پس از 12 سال تحصیل در مدرسه و 7 سال آموختن در دانشگاه درست در زمانی که می خواهد خدمت به خلق را آغاز کند به علتی مثل تصادف، مرگ به سراغش بیاید و او ناکام از خدمت به مردم، دیگر از تعالی که از این بابت می خواست بدست آورد محروم شده است. در آن صورت یک احساسِ هدررفت و برباد شدن زندگی برای او باید در نظر گرفت که جایی برای امیدواری باقی نمی گذارد.

مرگ یکی از یقینی ترین حوادث آینده است که پرسش از معنای زندگی باید در هرگونه پاسخی که می خواهد بدهد این مساله را مورد توجه قرار دهد.

 

درست است که روال معمول زندگی چنین نیست اما همواره این مساله یکی از امکانهای زندگی هر فردی برای آینده است. پرسش از معنای زندگی همواره پرسش از امکانهای آینده را در خود دارد. مرگ یکی از یقینی ترین حوادث آینده است که پرسش از معنای زندگی باید در هرگونه پاسخی که می خواهد بدهد این مساله را مورد توجه قرار دهد.

حال برگردیم به مثالی که زده شد. مثال مطرح شده یقینا یکی از امکانهای آینده در کنار امکانهای دیگر برای هرفرد است که از آینده خبر ندارد. توجه و اندیشیدن به احتمال بی نتیجه بودن فعالیتها و فرو ریختن ساختمانی که با تلاشهای انسان یک یک آجرهایش روی هم قرار گرفته است اضطراب بی نتیجه بودن را برای هر فردی به ارمغان خواهد آورد. همین اضطراب در اثر مرگ-آگاهی همواره هرگونه معنایی برای زندگی را در معرض تردید جدی قرار می دهد.

ساختار وجودی انسان بگونه ای است که هرگونه عمل اختیاری او هویت او را می سازد.

 

ساختار وجودی انسان بگونه ای است که هرگونه عمل اختیاری او هویت او را می سازد. اما این هویت ساخته شده نمی تواند بگونه ای باشد که با مرگ به یکباره فرو ریزد. بلکه با مرگ کلیه امکانات انسان برای رشد و تعالی بیشتر از دست می رود. این هویت باید به نوعی متجلی گردد. آخرت روز متجلی شدن آن هویت برساخته شده است. بهشت و جهنم چیزی جز تجسم این هویت نیست که درصورت تعالی یافتن در قالب نعمتهای بهشتی تجسم می یابد و در صورت تخریب این هویت نقمت های جهنمی جلوه گر می شود. ساختار وجودی انسان که متشکل از جسم و روح است ناگزیر است که به این صورت ادامه یابد.

آخرت روز متجلی شدن آن هویت برساخته شده است.

 

اگر باور داشته باشیم که تک تک افعال ما بطور دقیق ثبت می شود و باور داشته باشیم تک تک آنها مورد ارزیابی قرار می گیرد که چقدر در جهت تعالی ما بوده است و چقدر ما را پست تر کرده است و باور داشته باشیم با مرگ هیچکدام از اعمال ما از بین نمی رود و باور داشته باشیم که نهایتا در زمانی تمامی اعمال ما عینا تجسم پیدا خواهند کرد و ثمره تلاشهای متعالی ما در یک زندگی بسیار حقیقی تر بگونه ای متجلی خواهد شد که در دراز مدت در قالب نعمتها و شادمانی ها همراه انسان خواهد بود و تلاشهای رذیلانه ما نیز عینا در قالب زندگی طولانی مدتِ رنج آور همواره همراه ما خواهد بود، در آن صورت دیگر جایی برای بی ثمر بودن تلاشها باقی نمی ماند و اضطرابِ برباد رفتن تلاشها با مرگ ازبین خواهد رفت و معنای زندگی برای فرد مضمحل نخواهد شد.

ما نیاز دازیم که خداوند ما را از این وضعیت انسانی مان آگاه کند که ای انسان بدان که توکه مختار هستی لازمه مختار بودنت ضرورتا تجسم هویت تو (در اعمال اختیاری ات) در شرایط دیگر است.

در قیامت این هویتهای برساخته از لحظه لحظه افعال اختیاری ما بازنموده می گردد و متناسب با ارزشهایش به صورت خوشی و یا رنج مجسم خواهد گردید.

 

اگر می گوییم خداوند پاداش و کیفر می دهد به این معناست که او بگونه ای ما را خلق کرده است که اعمال اختیاری ما که شخصیت ما را می سازد به صورت پاداش یا کیفر حتما متجلی خواهد شد. پس ساختار وجودی انسان برخلاف حیوانات بگونه ای است که به این تجلیِ هویت نهایتا منجر می شود. اگر می گوییم نامه اعمال ما تماما نوشته می شود همان درج تک تک لحظه ها در هویت انسانی ماست. در قیامت این هویتهای برساخته از لحظه لحظه افعال اختیاری ما بازنموده می گردد و متناسب با ارزشهایش به صورت خوشی و یا رنج مجسم خواهد گردید.

پس شرط کافی دیگر برای معناداری زندگی «اعتقاد به معاد» با ویژگی هایی است که گفته شد. برخی فیلسوفانِ معنای زندگی اعتقاد به روح را باعث معناداری زندگی دانسته اند و باور به امتداد زندگی باروح را عاملی درجهت معنای زندگی قلمداد کرده اند. درحالی که در اینجا اعتقاد به معاد و تجسم اعمال در عالم قیامت عامل مهم معنا در زندگی دانسته شد.

اعتقاد به داشتن روح همراه جسم و نقش بستن اعمال ما توسط جسممان در روح و رستاخیز آن معناداری را بیشتر تضمین می کند.

 

بقای روح و حتی زندگی برزخی با نظام برخورداری از جلوه های شیرین عمل های نیکمان و رنج از بدکرداری در عالم قیامت که معمولا به بهشت و جهنم تعبیر می شود (درحالی که سخن ما در اینجا پاداش و کیفر منفصل از عمل نیست) متفاوت است. اعتقاد به روح به تنهایی اضطراب بی نتیجه بودن اعمال را نمی تواند برطرف کند بلکه اعتقاد به داشتن روح همراه جسم و نقش بستن اعمال ما توسط جسممان در روح و رستاخیز آن معناداری را بیشتر تضمین می کند.

نتیجه آن که معنای حقیقی زندگی را از شش محور فوق می توان اینگونه بیان کرد:

معنای زندگی در تلاش های اختیاری و آگاهانه مداومِ فرد (عمل) در جهت تعالیِ مبتنی بر ارزشهای اخلاقی و معنوی (صالح) است که دو باور را مبنای تلاشهای خود قرار داده باشد: اول باور به خداوند به عنوان مالکِ مدبّرِ خود فرد (ایمان به خدا) و دوم باور به باقی ماندن تمام و کمال اعمال انسان پس از مرگ و تجسم یافتن ارزشهای آنها در عالم آخرت در دوصورت شادمانی و رنج (باور به معاد).

حقیقی ترین معنای زندگی در انجام عمل صالح توسط فرد و ایمان او به خداوند و باورش به معاد» است.

 

بطور مختصر می توان گفت «حقیقی ترین معنای زندگی در انجام عمل صالح توسط فرد و ایمان او به خداوند و باورش به معاد» است.

حال این پرسش پیش می آید که چه کارهایی می توانند باعث رشد و تعالی انسان بگردند و چه کارهایی باعث پست تر شدن او؟ پاسخ این است که خداوند انسان را بگونه ای آفریده است که خود او برخی از این نوع رفتارها را بخوبی می تواند تشخیص دهد که چه امری تعالی بخش است همانند دوستی و محبت به دیگران و خدمت به خلق. اما زندگی پویش مداومی است که انواع دیگری از تلاشها را هم بناچار باید درخود داشته باشد و انسان ناتوان از درک تمامی نحوه عملکرد امور تعالی بخش است.

برای داشتن زندگی معنادار و معنادارتر نیاز داریم خداوند ما را از این سردر گمی بیرون آورد.

 

یکی دیگر از راههای تشخیص اینگونه اعمال یاری خواستن از عقل دیگران است. اما در بسیاری از موارد دیدگاههای دیگران چنان متفاوت و مغایر هم است که بیشتر به سردر گمی انسان می انجامد. به همین جهت دوباره ما برای داشتن زندگی معنادار و معنادارتر نیاز داریم خداوند ما را از این سردر گمی بیرون آورد و نشان دهد چه نوع زندگی ارزشمندتر است و کدامیک پست تر. پس چون فعالیتِ تعالی بخش لازمه یک زندگی معنادار است لذا لازم است خداوند این نوع فعالیتها را تبیین کند تا بتوانیم به زندگی تعالی بخش تر دسترسی پیدا کنیم.

دستورات خداوند چیزی جز نشان دادن اعمال تعالی بخش انسان نیست و پاداش انجام عمل بر طبق فرامین او نیز چیزی جز تعالی یافتن انسان نخواهد بود بگونه ای که این تعالی در امتداد زندگی اش در عالمی دیگر در بهشت و جهنم متجلی می گردد.

دستورات خداوند چیزی جز نشان دادن اعمال تعالی بخش انسان نیست.

 

همانگونه که دیده می شود این نظریه نهایی درباره معنای زندگی، بسیاری از ویژگی های زندگی معنادار را که مورد نظر فوق طبیعت گرایان اعم از خدامحوری و نفس محوری و همچنین طبیعت گرایان اعم از عینی گرایان و ذهن گرایان بوده است و به نفع آن استدلال نموده اند مورد توجه قرار داده است.

این دیدگاهی که درباره معنای زندگی ارائه کردیم دیگر در معرض بسیاری از نقدهایی که به هریک از دیدگاههای دیگر می شده است قرار نمی گیرد. درست است که خداوند نقش مهمی در این نوع معناداری دارد ولی نه هدف او از خلقت و نه بینهایت بودن او و نه خالق بودن او مبنای معناداری قرار نگرفته است تا اشکال فراانسانی بودن آن و مجزای از انسان بودن را داشته باشد بلکه ربوبیت خداوند که تماما ارتباط عمیق انسان با خداوند و پاسخ کامل به دغدغه های فردی اوست مورد توجه قرار گرفته است. دیگر اشکال سارتر که اگر خدا ما را با هدفی که خود داشت خلق کرده باشد، آن وقت ارزش ما را چنان پایین می آورد که اصلا امکان تحقق آن غرض را زیر سوال می برد بی وجه خواهد شد چرا که هدف خداوند در این دیدگاه در تعالی خود فرد نهفته است نه در کل عالم (گرچه با آن هم همراه است).

پاداش و کیفر رستاخیز همان تجسم آن کارهایی خواهد بود که او در زندگی دنیایی اش انجام داده است.

 

در نظری که درباره معنای زندگی ارائه شد دیگر خود نفس و روح و بقای آن محور معناداری قرار نمی گیرد بلکه آخرت که نهایت زندگی پس از مرگ (البته با توجه به بقای روح) به این صورت مورد توجه است که پاداش و کیفر امری جدای از انسان نیست تا در نهایت به او تحمیل شود، بلکه رستاخیز همان تجسم آن کارهایی خواهد بود که او در زندگی دنیایی اش انجام داده است و لازم لاینفک وجود او گردیده است. این تعبیر نوعی انسان شناسی است و نه نوعی تحمیل کیفر و پاداش بیرونی. این دیدگاه با نظر تولستوی که باید اعمال انسان تغییر دائمی و جاودانه در جهان بوجود آورد متفاوت خواهد بود تا برخی اعمال مثبت بدون تغییر دائمی را بی توجه قرار دهد، بلکه هر لحظه از اعمال انسان در معرض تجسم خواهد بود که تجسم عمل او نوع زندگی جاودانه او را رقم خواهد زد.

همچنین محور اعتقاد به معاد در نظریه مطرح شده در این نوشتار، برقراری عدالت نیست گرچه عملا نیز عدالت نیز محقق خواهد شد، بلکه محور آن توجه به نفس و روح از حیث تحقق وجودی رفتارهای ما در آخرت است که مبنایی متفاوت است. البته نظریه مختار ما، هم راستا با کسانی است که معتقدند بدون اعتقاد به روح و نفس (و یا معاد) یا جاودانگی نیز می توان معنایی داشت، اما با زندگی جاودانه معنای بسیار بزرگ‌تری امکان‌پذیر است. با اینکه انیشتین، ماندلا و پیکاسو علیرغم اینکه از مرگ بدن خود جان سالم به در نبرده اند، بازهم تا حدودی زندگی معناداری داشته اند. (Trisel 2004; Wolf 2015, 89–140; Landau 2017 qtd. In Metz, 2022.). معنای زندگی را بگونه ای بیان کردیم که اگر کسی به خداوند و معاد نیز اعتقاد نداشته باشد ولی تلاش مداوم در جهت تعالِی مثبت در زندگی اش داشته باشد بتواند بهره ای از معناداری را داشته باشد.

همچنین نظریه مختار در این مقاله هم دغدغه های فردی ذهن گرایان را پاسخ می دهد و هم معیارهای عام عینی گرایان. چون عینی گرایی از آن حیث مطرح شده است که نسبتش با فرد در آن نقش اساسی داشته باشد لذا مهم بودن آن برای فرد و پاسخ داشتن آن به دغدغه های فردی علی رغم ارزشهای عام عینی نیز لحاظ شده است. از طرف دیگر اشکال نسبی گرایی و گزافه بینی معنای زندگی که ذهن گرایان با آن درگیر بودند به نظریه مختار وارد نخواهد بود. (Taylor 1989, 1992; Wolf 2010, 2015, 89–140 qtd. In Metz, 2022.).

عینی گرایان با مشکل تنوع معیارهای عینی که هنوز بر آن توافقی فراگیر صورت نگرفته است مواجه بوده اند، همان که باعث تردید ذهن گرایان در موجه بودن عینی گرایی گردیده است (Trisel 2002, 73, 79, 2004, 378–79; Frankfurt 2004, 47–48, 55–57; Wong 2008, 138–39; Evers 2017, 32, 36; Svensson 2017, 54 qtd. In Metz, 2022.).  در نظریه ای که در اینجا مطرح شد و مفهوم عام تعالی مثبت به عنوان ارزش عینی پیشنهاد شد چرا که در بردارنده انواع دیگر ملاکهای عینی نیز هست، گرچه ظاهرا دوباره می تواند به عنوان نظریه بدیلی در کنار انواع نظریه های دیگر باشد و در نتیجه بازهم در ارائه عینیتی نهایی و مسلم و قابل فراگیر دچار مشکل گردد. اما اگر این امر عینی مبتنی بر ساختار وجودی انسان باشد که خداوند با علم جامعش بطور دقیق به آن اشراف دارد در آن صورت هرگونه امر عینی که خداوند برای زندگی معنادار به ما ابلاغ کند می تواند به عنوان فراگیرترین امر عینی در معنای زندگی باشد. ما نه تنها تلاش برای تعالی را از آموزه های الهی گرفته ایم بلکه برای تبیین کامل این امر ظاهرا مبهم (تعالی) به آنچه خداوند در این زمینه تصریح نهایی کرده است می توان به امر عینی نهایی که بتواند مقبولیت همگانی داشته باشد دست پیدا کنیم. خداوند این امر نهایی را در «انجام عمل صالح همراه با ایمان به او و ابستگی انسان به او و باور به معاد» به ما آموخته است. و تفصیل آن را در انواع دستورالعملهای زندگی مبتنی بر آن در اختیار ما قرار داده است. پس تشتت معیار عینی گرایی در معیار بر آمده از آموزه های خداوند به یک امر واحد می رسد.  

نتیجه گیری:

چند نتیجه می توان از مجموع این مطالب گرفت:

بهشت و جهنم نمی تواند به عنوان هدف زندگی باشد و باعث معنادار کردن زندگی بشود. بلکه پاداش و جزا پس آیندِ یک زندگی دارای هدف پویاست و این دو، زندگی را معنادار نمی کنند بلکه معنای زندگی از تحقق تعالی در زندگی انسان است که نتیجه منطقی اینگونه زندگی معنادار تجسم آن در عالم آخرت درقالب بهشت و جهنم است.

معنای زندگی از تحقق تعالی در زندگی انسان است نتیجه منطقی زندگی معنادار تجسم آن در عالم آخرت درقالب بهشت و جهنم است.

 

نه خود خداوند و نه اعتقاد به وجود خداوند نمی تواند هدف زندگی باشد یا باعث معنادار شدن زندگی بگردد. یعنی اینگونه ابژکتیویسم در یافتن معنای زندگی، چندان زندگیِ فردِ انسانی و دغدغه وجودی او را جواب نمی دهد. اما درک نسبت خود انسانی با خداوند یکی از لوازم اصلی زندگی معنادار است. توجه به ربوبیت خداوند نسبت به خود انسان و دیگر انسانها این بخش از معیار زندگی معنادار را تشکیل می دهد. حتی اگر اینگونه تعبیر را نوعی ابژکتیویسم بدانیم ابژه آن نه خود خداوند بلکه رابطه خود انسانی با خداوند و لوازم آن خواهد بود.

توجه به ربوبیت خداوند نسبت به خود انسان و دیگر انسانها معیار زندگی معنادار را تشکیل می دهد.

 

با امور جعلی و براساس خواست شخصی ما نمی توان معنای درستی برای زندگی داشت چرا که امور جعلی یا سابژکتیو و خودساخته انسانی اگر با ساختار اصلی انسان مغایر باشد حتی اگر به احساس موقتی معناداری زندگی بینجامد ولی نهایتا به مضمحل شدن انسان و در نتیجه بی معنایی عمیق تر منجر خواهد شد. درست همانگونه که هرگونه تحرک یا ورزشِ خودخواسته نمی تواند در رشد بدنی مناسب ما مفید باشد بلکه برخی موارد به ازهم پاشیده شدن ساختار بدنی ما می انجامد. پس معنای زندگی به صورت سوبژکتیویستی نمی تواند در معناداری کمک اساسی برای انسان داشته باشد. گرچه دغدغه های سوبژکتیویست ها در معنای زندگی که برای فرد بودن است همچنان مهم است.

با امور جعلی و براساس خواست شخصی ما نمی توان معنای درستی برای زندگی داشت.

 

همانگونه  که خداوند خود به تنهایی تمام شرایط معنای زندگی انسان را تامین نمی کند پس به طریق اولی هرنوع دیگر از  فوق طبیعت گرایی مثل نفس و یا روح نیز قابل هدف شدن نیست. البته آنگونه فوق طبیعت گرایی که به نوعی تقرب عرفانی به معنویات بیشتر باشد می تواند در معنابخشی به زندگی موثر باشد ولی از آنجا که جهت گیری این نوع معنویت ها به امری محقق و وجودی همچون خداوند نیست و تشتت آراء در حرکت به سوی معنویت وجود دارد؛ لذا چندان نمی توان به این نوع زندگی معنوی به عنوان زندگی معنادار امیدوار بود.

خداوند خود به تنهایی تمام شرایط معنای زندگی انسان را تامین نمی کند.

 

از آن گذشته، معناداری زندگی در پرتو داشتن حالات معنوی، اغلب مردم را که به علت درگیری با مشغله های زندگی، از این نوع ممارستهای معنوی محروم هستند از دایره معناداری برای زندگی شان بیرون می اندازد. درحالی که معناداری باید برای هرکس و در هر موقعیتی قابل وصول باشد.

معناداری باید برای هرکس و در هر موقعیتی قابل وصول باشد.

 

دیدگاه طبیعت گرایان درباره معنای زندگی با مشکلات متعددی روبروست. اولا، دیدگاه آن ها فقط می تواند درحد معنای یک زندگی سالم از جهت قوای بدنی و روانی را مورد توجه قرار دهد و بسیاری نیازهای غیر جسمانی انسان را که اغلب مردم به آن اذعان دارند نادیده می گیرد.

دیدگاه طبیعت گرایان درباره معنای زندگی با مشکلات متعددی روبروست.

 

این بی توجهیِ طبیعت گرایان، برای جوینده معنای زندگی که معناهای دیگری غیر از برآورده شدن نیازهای جسمانی می یابد و می طلبد باعث می شود پاسخ طبیعت گرایان ناقص و نیمه گردد و نمی تواند برای او ارضا کننده باشد. ثانیا، چون زندگی انسانی را دارای امتداد وجودی پس از مرگ نمی داند پس دلهره مرگ یا نیستی، معنای زندگی را مقطعی و آغشته به نگرانی می کند و چون معنای زندگی تلاشهای مداوم انسان را که ماهیت خود زندگی است دربردارد (زنده یعنی چیزی که همواره تلاش دارد و می فهمد) و تلاش هم صرفا درجهت رسیدن به هدفی است هرگونه نگرانی از مرگ، نگرانی از بی ثمر بودن تلاشهاست که دیگر جایی برای نگهداشتن معنا برای زندگی نمی گذارد و به تجربه دیده می شود که اطمینان، امید به آینده، نشاط زندگی، رضایت و مقاومت دربرابر سختیها در آنها شکننده است.

References:

Evers, D., 2017, “Meaning in Life and the Metaphysics of Value”, De Ethica, 4: 27–44. qtd. In Metz, 2022.

Frankfurt, H., 1988, The Importance of What We Care About, New York: Cambridge University Press. qtd. In Metz, 2022.

Frankfurt, H., 2004, The Reasons of Love, Princeton: Princeton University Press. qtd. In Metz, 2022.

Landau, I., 2017, Finding Meaning in an Imperfect World, New York: Oxford University Press. qtd. In Metz, 2022.

Metz, Thaddeus, (2022) "The Meaning of Life", The Stanford Encyclopedia of Philosophy (Winter 2022 Edition), Edward N. Zalta & Uri Nodelman (eds.), URL = .

Swinburne, R., 2016, “How God Makes Life a Lot More Meaningful”, in God and Meaning, J. Seachris and S. Goetz (eds.), New York: Bloomsbury Academic: 151–63. qtd. In Metz, 2022.

Svensson, F., 2017, “A Subjectivist Account of Meaning in Life”, De Ethica, 4: 45–66. qtd. In Metz, 2022.

Trisel, B. A., 2002, “Futility and the Meaning of Life Debate”, Sorites, 14: 70–84. qtd. In Metz, 2022.

Wolf, S., 2010, Meaning in Life and Why It Matters, Princeton: Princeton University Press. qtd. In Metz, 2022.

Wong, W., 2008, “Meaningfulness and Identities”, Ethical Theory and Moral Practice, 11: 123–48. qtd. In Metz, 2022.

این مقاله با عنوان «تبیین دیدگاههای عمده درباره معنای زندگی از نظر تدئوس متز و ارزیابی آنها و ارائه نظریه ای جدید درباره زندگی معنادار»، خرداد 1401 در فصلنامه جستارهای فلسفه دین منتشر شده است.

انتهای پیام/

از شما صاحبنظر گرامی در حوزه تعلیم و تربیت هم دعوت می کنیم، از نویسندگان، ممیزان و اعضای هیئت تحریریه پنجره تربیت باشید. برای ارسال مطالب و عضویت در هیئت تحریریه، از طریق ایمیل FarsPanjarehTarbiat@gmail.com مکاتبه فرمائید.

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول