به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، جشنواره ادبی شهید حبیب غنیپور به دوازدهمین دوره خود رسیده است و روز 14 اسفندماه در حوزه هنری برگزار خواهد شد.
این جشنواره در طول این سالیان نقاط قوت و ضعف زیادی را تجربه کرده است و با نگاهی به گذشته سعی بر برطرف کردن نقصانها و بهبود روند برگزاری جشنواره در سالیان آینده خواهد داشت. احمد شاکری از نویسندگان و منتقدان ادبی یادداشتی درباره جشنوارههای ادبی و به طور خاصتر جشنواره ادبی غنیپور نوشته است که به خبرگزاری فارس داده است که در ادامه میآید.
متن کامل این یادداشت به شرح ذیل است:
در دوره کنونی ادبیات داستانی، پرسشگری درباره ادبیات داستانی انقلاب اسلامی، مهمترین چالش رویاروی آن است. مراد از پرسشگری، شکلی خاص از بیان استفهامی یا توجه به فرضیهای ادبی در این حوزه نیست. همچنین مراد از پرسش، خصوص ساحت نظری مفاهیم مرتبط با ادبیات داستانی در مقابل گستره گرایشها در ساحت تولید و خلاقیت نیست. پرسش، مطلق طلب و اراده، استفهام و استنباط است. ادبیات داستانی زنده، ادبیاتی است که از خود و درباره خود پرسش دارد. ادبیاتی است که نیازهای واقعی را پاسخ میدهد و محرکهای درونی و بیرونیاش با پاسخهای مناسبی مواجه میشوند.
*ادبیات داستانی در مراتب پرسشگری با چالشی حقیقی مواجه است
در دوره کنونی ادبیات داستانی، مجرای پرسشگری، جهت پرسشگری و مراتب پرسشگری با چالشی حقیقی مواجه است. به نظر میرسد پرسشهای بنیادین و اصیل بر اهالی داستان- چه رسد به مخاطبان عام آن- مغفول مانده است. پرسش از جشنوارههای ادبی نیز از جمله این امور است.
دهه 80، دهه رشد هر ساله جشنوارههای ادبی، رقابتهای بین جشنوارهها و سیل برگزیدگان جشنوارهای است. دههای که باید گفت به واسطه توسعه اقتصادی، بهبود وضعیت نشر و توجه به ادبیات داستانی از سوی مخاطب و همچنین ظهور کارکردهای جدید برای ادبیات داستانی در حوزه عام روایت، سیاست جشنوارههای را به عنوان راهبرد عام خود در حوزه ادبیات داستانی انتخاب کرده است. تکثر پوشالی جشنوارههای ادبی در این دوره که منعکس کننده، تلفیق سیاستهای ناکارآمد در حوزه ادبیات داستانی و عدم مواجهه عالمانه و دور اندیشانه با ان است، با ضعف تئوریپردازی و مطالعات روشمند تحقیقی در حوزه ادبیات داستانی، سیاست جشنوارهای را به سیاستی سوخته تبدیل کرد.
*شرکت در جشنواره یک حرفه شده است
اگر در دهه آغازین انقلاب اسلامی، برگزیده شدن در جشنوارهای ادبی، موقعیتی ادبی برای نویسنده به بار میآورد، امروزه، با نسلی از نویسندگان مواجه هستیم که ویترینشان پر از تندیسها و لوحهای تقدیر است، اما این افتخارات نمیتوانند به ویترین کتابفروشیها راه پیدا کنند. این نسل جشنوارهای که مولود سیاست جشنوارهای هستند، شرکت در جشنواره را به عنوان یک حرفه و نه یک افتخار برگزیدهاند.
جشنوارهها در این دوره، عموما زاییده مفروضاتی چند هستند. نخست اینکه هر جشنوارهای مدعی ناکارامدی جشنوارههای پیش از خود، سیاسی کاری، سلیقه گرایی، عدم دقت علمی، باند بازی و عدم وجهه مردمی است. دوم آنکه جشنوارهها عموما مدعی کشف استعدادهای برتر و معرفی آنان به جامعه ادبیاند و بالاخره اینکه، عموم جشنوارهها، از مخاطبان عمومی و تاثیرشان در حوزه ادبیات داستانی و جریان سازی در این حوزه یاد میکنند. اما واقعیت چیزی غیر از این است.
واقعیت آن است که از میان دهها جشنواره موضوعی و غیر موضوعی، ملی و استانی، قالبی و غیر قالبی، غالب آنها جشنوارههایی محفلی با مخاطبان محدودند. جشنوارههایی که بر خلاف ادعایشان، عموما مکشوفات دیگر جشنوارهها را به عنوان یافته خود اعلام میکنند و نمیتوانند جریان ساز باشند.
نتیجه این امر آن است که مهمترین و پر مخاطبترین آثار حرفهای در حوزه ادبیات داستانی کشور، نه به واسطه برگزیده شدن در جشنوارهها بلکه به واسطه جذابیت یا اهمیت ادبیشان خوانده میشوند. این بدان معنی است که مخاطبان عام ادبیات داستانی سنجهای متفاوت از جشنوارهها برای انتخاب اثر مورد علاقهشان دارند. چنین نتیجهای، به معنای ناکارامد بودن جشنواره به عنوان برنامه و سیاست جشنوارهای به عنوان سیاست کلی در حوزه ادبیات داستانی است. از این رو باید گفت آنچه عموما جشنوارههای داستانی در اهداف خود مدعی ان هستند محقق نمیشود و انچه در عرصه بیرونی ادبیات محقق میشود نتیجه مستقیم جشنوارهها نیست.
*هنوز ارکان ادبیات را نشناختیم
این حقیقت گویای آن است که ارکان تاثیر گذار در حوزه ادبیات پیچیدهتر از آن هستند که با معرفی چند نویسنده و اثر و برگزاری اختتامیه و اهدای جوایز تغییر کنند. ادبیات داستانی در جوهره خود رابطه ارگانیک و بسیار پیچیدهای را بین اجزاء خود پدید میآورد و ادبیات داستانی انقلاب اسلامی تنها زمانی قادر خواهد بود، تغییراتی ریشه دار، بنیادین، فراگیر، مداوم و مکتب آفرین در حوزه ادبیات داستانی پدید آورد که تمامی ارکان ادبیات را به رسمیت بشناسد و برنامههای خود را برای این ارکان طراحی کند.
سیاست جشنوارهای بنابر دلایل متعددی در طول سه دهه گذشته در ادبیات داستانی انقلاب اسلامی توسعه یافته است. جشنوارهها برنامههایی مقطعی، زود بازده و با نمود بیرونی چشمگیر هستند. جشنوارهها به دلیل ساز و کار یک طرفهشان در معرفی آثار، محلی برای تلاقی اندیشه و نقد محسوب نمیشوند. حتی واکنش مخاطبان ادعایی یک جشنواره نیز عموما برای برگزار کنندگان آن چندان با اهمیت تلقی نمیشود.
*پوشش رسانهای تنها دلیل موفقیت جشنوارهها شده است!
جشنوارهها با مراسم اختتامیهشان پایان میپذیرند. به همین دلیل، عدم فروش و استقبال از کتابهای برگزیده یک جشنواره در طول یک دوره، هیچ جشنوارهای را از رویکرد خود منصرف نمیسازد. نقد جشنوارهها، بخصوص جشنوارههایی که ضرورتا به انتخاب اثر برگزیده میپردازند، دشوار است. زیرا معیارها در این مورد نسبی است و همواره بهترینهای یک دوره انتخاب میشوند. لذا نقد انتخاب جز با مطالعه همه آثار و بررسی تطبیقی آنها ممکن نخواهد بود. بنابراین جشنوارهها برنامههای عموما کم خطری برای برگزار کنندگان آن به حساب میآیند، میزان توفیق آنها تقریبا قطعی است. کافی است از پوشش رسانهای و مطبوعاتی برخوردار باشند و بتوانند جمعیتی را به سالن اختتامیه بیاورند. در این صورت، جشنوارهای موفق به حساب میآیند.
چنین ظهوری از جشنوارهها، نه معلول نفس برنامه جشنوارهای که معلول عدم توجه به بن مایهها و زیر ساختهای ادبی جشنواره است. جشنواره در جوهره خود نه برگزیده کننده یک یا چند اثر که معرفی کننده فکر ادبی و ژرف ساخت نگاه هنرمندانه داوران و برگزار کنندگان است. جشنوارهها عموما وجهه بیرونی وعمومی و ظاهری حوزه اندیشه و نظریه و نقد ادبی به شمار میآیند. فرایند اجرای جشنواره برای برگزار کنندگان فرایند تطبیق موازین و ملاکها و رویکردهای نقد بر آثار داستانی و نه مرحلهای برای تولید تئوری است. بستر تولید تئوری دانشگاهها، محافل نقد و نظریه ادبی و جلسات تئوریک، همایشها و سمینارهای ادبی است، مجلات نقد و کارگاههای فعال در زمینه نقد، میتوانند در بستر مناسب شکل گیری فکر و اندیشه، به تضارب آراء پرداخته، گستره نظری ادبیات داستانی انقلاب را توسعه دهند. درحالی که جشنواره تنها مرحلهای برای نمود این اندیشه است. مرحلهای که به مراتب کم اهمیتتر و سادهتر از مراحل گذشته است.
آنچه در آغاز این گفتار مبنی بر بحران پرسشگری در حوزه ادبیات، به واسطه عدم شناسایی جایگاه و کارکرد دقیق جشنوارهها آمد، دقیقا به همین امر باز میگردد. همزمان با رونق سیاست جشنوارهای این سئوال نیز طرح شد که جشنوارهها چرا بوجود میآیند و چه کارکردی دارند؟ ادعای مردمی بودن با تولد جشنوارههایی از سوی هر دو طیف متعهد به آرمانهای انقلاب و شبه روشنفکر به چالش کشیده شده است
از جمله اموری که در این باره مطرح میشود و عموما بین جشنوارههای طیف همسوی با انقلاب و غیر همسو با انقلاب مشترک است، غیر دولتی بودن جشنوارهها است. توضیح انکه، از انجا که دولتها در جمهوری اسلامی برخاسته از اراده مردمی و انتخاب مردم هستند، در نتیجه انتظار میرود جشنوارههایی که دولت در سطح ملی در حوزه ادبیات داستانی برگزار میکند نیز، برنامههای ملی و منعکس کننده خواست و اراده ملی باشند. بنابراین مهمترین جشنوارهها و به تعبیر دیگر مردمیترین جشنوارهها جشنوارههای دولتی خواهند بود. در حقیقت جشنواره برگزار شده توسط دولت نماینده فکری و جهت فرهنگیای است که عموم مردم به آن سو تمایل دارند. از این رو، جشنوارههای دیگر غیر دولتی در این امر نخواهند توانست با اراده ملی تجلی یافته در دولت رقابت کنند یا حداقل آنکه ادعای مردمی بودن داشته باشند. اما چنین فرضیهای با حضور و تولد جشنوارههایی از سوی هر دو طیف متعهد به آرمانهای انقلاب و شبه روشنفکر به چالش کشیده شد. این دو طیف، به صراحت ویژگیهای خود را غیر دولتی و مردمی و مستقل بودن میشمردند.
*در جشنوارههای شبه روشنفکری ادبیات غیردولتی به معنای ادبیات ضددولتی است
جشنوارههای شبه روشنفکری، از آنجا که ریشه در خاستگاه متکبرانه شبه روشنفکری داشته و مردم را در انقلاب اسلامی همراهی نکرده بودند و حتی ادبیات مردمی انقلاب اسلامی را بایکوت کرده بودند رفتاری قابل پیش بینی از خود بروز دادند. در بیان این طیف، ادبیات غیر دولتی به معنای ادبیات ضد دولتی است. ادبیاتی که با حاکمیت اسلام و مظاهر آن چون ولایت فقیه و ارزشهای فقهی آن سر سازگاری ندارد. اصطلاح جشنوارههای مردمی نیز از سوی این طیف تلاشی است برای مردمی نشان دادن خود و القای این امر که مردم با دولت همراه نیستند و انتخاب مردم چیزی غیر از انتخاب دولتها است. این طیف تلاش کردند تا برگزای جشنوارههای متعدد را نشانه مرزهای روشن خود با نگاه حاکمیت و نشانه از از حیات ادبی این طیف – بلکه نقش راهبردی آنها در ادبیات- بشمارند. گرچه خلاف ادعای استقلال مالی این مجموعهها در طول ادوار مختلف به اثبات رسید.
*جشنوارههای دولتی در برخی ادوار خود مغرضانه و ظالمانه رفتار کرده است
از سوی دیگر، برگزاری جشنوارههایی از سوی طیف متعهد به انقلاب اسلامی، با چنین شعاری همراه شد. استقلال در شعارهای این طیف جشنوارهها گویای خطاهایی راهبردی، موردی، روشی یا دورهای در جشنوارههای برگزار شده توسط دولت بود. مجموعهای از تحلیلها در این زمینه قابل احصاء است:
• برخی با استناد به دوره اصلاحات که به حق با بایکوت نویسندگان متعهد همراه بود، تاسیس جشنوارههای غیر دولتی را حرکتی در جهت ایجاد پشتوانه برای ادبیات داستانی متعهد دانستند.
• جشنوارههای دولتی از وحدت رویه برخوردار نیستند. با عوض شدن دولتها، رویکردها و بعضا اولویتها و سیاستها در جشنوارههای ادبی تغییر میکند. چنین فرایندی که دچار تشویش و ناهمگونی است نمیتواند جریانی در حوزه ادبیات داستانی ایجاد کند.
• جشنوارههای دولتی از شفافیت لازم برخوردار نیستند. عدم معرفی داوران در برخی دورهها ابهاماتی را پدید آورده است.
• جشنوارههای دولتی-بخصوص کتاب سال- در برخی ادوار خود در معرفی آثار برتر محتاطانه و حتی مغرضانه و ظالمانه رفتار کرده است و نویسندگان را از حق مسلم شان- برگزیده شدن بهترین کتاب سال- محروم ساخته است.
• جشنواره دولتی با نگاهی سیاسی به مقوله ادبیات ورود میکند. از این رو، مقوله ادبیات داستان فرع برخی ملاحظات سیاسی قرار میگیرد. لذا این جشنوارهها قادر به معرفی بهترینها نیستند.
• مخاطبان عام ادبیات داستانی، اقبال قابل توجهی به جشنوارههای دولتی نشان ندادهاند. این نشانه عدم توفیق این جشنوارهها است. لذا تاسیس جشنوارههای مردمی میتواند به عمق انتظارات مردمی از داستان نفوذ کند.
• فرایند اداری جشنوارههای داستانی دولتی موجب شده است برگزاری چنین جشنوارههایی عموما به برنامهای عادی و تکراری برای برگزار کنندگان آن که بعضا دغدغه یا علایق داستانی ندارند تبدیل شود. قرار گرفتن جشنواره در تقویم کاری یک مجموعه دولتی، آن را از نشاط و پویایی و تحرک لازم میاندازد.
برخی دلایل مورد اشاره از سوی برگزار کنندگان جشنوارههای به اصطلاح غیر دولتی از آسیبهای حقیقی در جشنوارههای دولتی حکایت میکرد. آسیبهایی که جشنوارههای غیر دولتی نیز به دام آن افتادند و با تکرار این اشتباهات زمینه را برای تاسیس جشنوارههای دیگر فراهم آوردند. این خط تسلسلی است که گرچه چندان اهمیت ندارد از کجا آغاز شده، اما همچنان ادامه دارد.
برخی دلایل نیز ناشی از تحلیلی ناقص از حوزه ادبیات داستانی است. شعار معرفی قطعی اثر برتر در هر دوره از جشنواره که با داعیه اعاده حق نویسندگان همراه شد، عملا منجر به ضعف جشنوارههای مدعی آن شد. زیرا اصرار بر معرفی اثر برتر –حتی اگر آثار منتشر شده در طول یک دوره ضعیف باشند- معیارهای ادبیات داستانی را دچار تزلزل و بلکه تردید ساخت. تا جایی که جشنوارهای چنین ناگزیر بود به حداقلها در یک دوره بسنده کند و به جای ترغیب جریان ادبی به پیشرفت به سکون ادبیات یا انحطاط آن جایزه دهد. چنین معیاری همچنین با معرفی آثار متوسط و ضعیف، عملا طراز ادبیات داستانی انقلاب اسلامی و هر جشنوارهای را زایل میسازد.
*هیچ جشنواره غیر مستقلی از عدم استقلال خود ضرر نخواهد کرد
بدیهی است آنچه استقلال جشنوارهای را تامین میکند، از جنس دستور مقام بالاتر یا وابستگی مادی جشنواره به منابع مالی نیست. بلکه استقلال گرچه شرط لازم یک جشنواره است اما شرط کافی برای آن به حساب نمیآید. آنچه بیش از هر چیز با اهمیت جلوه میکند برخورداری از تئوریای بر پایه جهان بینی و ایدئولوژی اسلامی است. با وجود چنین خصوصیتی، هیچ جشنواره غیر مستقلی از عدم استقلال خود ضرر نخواهد کرد و بدون چنین ویژگیای هیچ جشنواره مستقلی از استقلال خود طرفی نخواهد بست.
جشنوارههای ادبی یکی از ابعاد سه گانه ذیل را پوشش میدهند: امکان پذیری تئوری ادبی را در حوزه تولید خلاقه اثبات نمایند، دیگر آنکه، مخاطب هدفگذاری شده جشنواره را با خود همراه سازند و سوم آنکه، جریانی مستمر را در تولید ادبیات داستانی پدید آورند و هرسه این معیارها در پیوندی ناگسستنی، ریشه در تاملات نظری ادبیات داستانی دارند. چرا که ادبیات داستانی انقلاب اسلامی حتی برای پاسخ گویی به انتظارات مخاطب از حوزه ادبیات داستانی نمیتواند خود را به جریان مخاطب گرایی بیفکند. بلکه نیازمند مخاطبشناسی و تدوین تئوری در این زمینه است.
*تفاوت جشنواره ادبی حبیب غنیپور با دیگر جشنوارهها کدام است؟
جشنواره شهید غنیپور در دهه 70 و در چنین شرایطی که جشنوارههای ادبی رو به تزاید گذاشتند، متولد شد. این جشنواره نیز همانند دیگر جشنوارهها ضرورتا برای ادامه حیات خود نیازمند ترسیم هویتی مشخص از خود بود تا ثابت کند تکرار دیگر جشنوارهها نیست و جای خالیای را میان جشنوارهها پر میکند. چنانکه این امر در طول حیات هر جشنواره ادبی ضروری است. زیرا جشنوارهها تنها با حفظ هویت ادبی متعین (مستقل) خود میتواند پویاییشان را حفظ نمایند. اما تفاوت جشنواره ادبی حبیب غنیپور با دیگر جشنوارهها کدام است؟
جشنواره حبیب غنیپور به تاکید موسسان آن با نام حبیب غنیپور، یکی از افراد کانون نویسندگان مسجد جواد الائمه و به منظور ظهور بیرونی این کانون پدید آمد. جشنواره شهید غنیپور از این جهت جشنوارهای ممتاز در حوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی شمرده میشد. زیرا مراجعه به تاریخچه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی، گویای آن است که کانون نویسندگان مسجد جوادالائمه که پیش از انقلاب اسلامی فعالیت خود را در راه اندازی کتابخانه و برگزاری جلسات قصهخوانی آغاز کرده بود ریشه دارترین و شناخته شدهترین محفل به حساب میآمد. نویسندگانی که از این حلقه پدید آمدند یا مدتی با این حلقه همراهی کرده بودند، قابل توجه بودند. این حلقه ادبی که با هدایت امیرحسین فردی قوام یافته بود بعدها حضور و ظهوری قابل توجه در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی و تحریریه کیهان بچهها یافت. تمامی این امور، برخی لوازم طبیعی شکلگیری جشنوارهای ادبی را فراهم میساخت. جریانی خود جوش، زایا و مستمر که در نقطهای کانونی- نقطهای که واجد نویسندگان صاحب نام شده است- دست به تاسیس جشنواره میزند. این بدان معنی است که این مجموعه قوام یافته در خود قابلیت جریان سازی دیده است. اهرمهای این جریان نویسندگان آن خواهند بود و فکر جمعی این گروه در قالب برگزیدگان آن در جشنواره غنیپور نمود پیدا خواهد کرد.
* مجموعه نویسندگان مسجد جوادالائمه از رهبری تئوریک منسجمی برخوردار نبودند
همچنین خاستگاه مسجدی این مجموعه، رنگ و بوی ارزشی مضاعفی به آن بخشیده بود. چرا که انقلاب اسلامی از مساجد شکل گرفت و بعد معنوی و کارکرد انقلابی مسجد و البته جلوه آن در ادبیات، میتوانست نمودی بومی از یک جریان ادبی اسلامی ایرانی به نمایش بگذارد. با این وجود، جشنواره غنیپور از دوره اول برگزاری، از نواقصی رنج میبرد. نواقصی که کمابیش دیگر جشنوارههای ادبی را نیز تحت تاثیر خود قرار داده بود.
1- کانون نویسندگان مسجد جوادالائمه به عنوان یک مولود مبارک قابل توجه بود. اما مجموعه نویسندگان مسجد جوادالائمه از رهبری تئوریک منسجمی برخوردار نبودند. در حقیقت جناب آقای امیرحسین فردی به عنوان پدر معنوی این مجموعه توانست تعدادی از نویسندگان را گرد هم آورد و آنان را به داستان خوانی و داستان نویسی ترغیب کند. اما این جلسات به جلسات تدریس و آموزش تبدیل نشد. تنها بستری برای اظهار نظرات از سوی افراد مختلف فراهم امد. خلا تئوریک و راهبری تئوریک در این جلسات مشهود بود. این امر بعدها به ظهور رویکردهای معارض در مجموع نویسندگان این مسجد منجر شد.
*مسجد جوادالائمه در زمان شکوفایی از هم گسیخته شد
2- سطح جلسات و همچنین کارکرد جلسات برای بحثهای نظری طراحی نشده بود. در حقیقت به نظر میرسد زمانی که نویسندگان مسجد جوادالائمه اندک اندک پا به عرصه نویسندگی حرفهای میگذاشتند، این جلسات به تعطیلی گرایید. یعنی درست زمانی که تجربهها و یافتههای ادبی این مجموعه باید به محک نقد جدی تئوریک آزموده میشد و نقدی درونی گفتمانی سازنده را ایجاد میکرد، این مجموعه جلسات از هم گسیخته بود.
2- تولیدات کانون مسجد جوادالائمه از تنوع قابل توجهی برخوردارند. این تعارضهای فکری را هم میتوان از رویکردهای سیاسی و هم ساختارهای داستانی آنها به وضوح مشاهده کرد. جشنواره غنیپور در ادوار مختلف خود از ترکیبی از این افراد استفاده کرده است. این خود گویای ان است که جشنواره با انتخاب داوران از طیفهای مختلف فکری به آنها رسمیت داده است و در حقیقت هنوز نتوانسته است به مرزهای قطعی در حوزه ادبیات داستانی برسد.
*جشنواره غنیپور محلی برای آزمون و خطا در عرصه داوری نیست
4- با وجود نامگذاری جشنواره به نام شهید غنیپور، طیف گستردهای از داوران در این جشنواره از میان حلقه شناخته شده نویسندگان مسجد جوادالائمه نیستند. در حقیقت، جشنواره بیش از آن که نماینده اتاق فکری منسجم در حوزه ادبیات داستانی باشد که ادبیات را در طول یک سال رصد کرده و راهبردهای مشخصی برای آن دارد از خاطره مسجد جوادالائمه تنها در نام خود بهره برده است. استفاده از داوران گمنامی که آثار برجسته داستانی یا نقد نداشتهاند در طول ادوار به این جشنواره آسیب زده است. جشنواره غنیپور به عنوان یکی از جشنوارههای مهم جریان انقلاب اسلامی محلی برای معرفی چهرههای گمنام برای داوری و آزمون و خطا در عرصه داوری نیست. اعتبار جشنوارهها به فکر و اندیشه داوران است. بخصوص در شرایطی که ادبیات داستانی انقلاب اسلامی از پژوهشهای بنیادین در حوزه مطالعات مضاف داستان برخوردار نیست، سلیقه داوران که به واسطه سلامت نفس، تجربه خلاقه و اشنایی با داستان فراهم امده است، تنها سرمایه جشنواره است که نباید به هر دلیلی تضعیف شود.
5- جشنواره شهید غنیپور، همانند دیگر جشنوارههای ادبی، گرفتار سیاست جشنوارهای است. در حالی که انتظار میرفت، هم افزایی مجموعهای از نویسندگان انقلابی شناخته شده، ابعاد و زوایای مختلف ادبیات داستانی را پوشش دهد، تنها با ارائه ویترین جشنوارهای بسنده کرده است. این بدان معنی است که محوریت همه برنامههای جزیی بر برگزاری جشنواره متمرکز میشود. اما حلقه نویسندگان مسجد جوادالائمه، از ساختار و انسجام لازم جهت تئوریپردازی، نقد و آموزش داستان برخوردار نیست. نتیجه چنین امری ان است که ملاکهای جشنواره که پاسخ گوی دیدگاه فنی برگزار کنندگان آنست تبیین نمیشود. تعیین و تشخص جشنواره جز با ورود به مباحث جزیی و فنی داستان نویسی و نقد و تطبیق آن با ملاکهای جهان بینی اسلامی ممکن نیست. طبعا خلا فکری و تئوریک موجب خواهد شد، مجموعهای از کلیات غیر مشخص و فرضیههای مبهم دیگر جشنوارهها در این جشنواره هم تکرار شود.
6- جشنواره شهید غنیپور در ابتدا، به عنوان جشنوارهای موضوعی به حوزه ادبیات داستانی ورود کرد. اما اندک اندک بر شاخ و برگ آن افزود. چنین رشدی در طول چهارده سال، نتوانست به صورت متوازن با بخشهای تئوریک همراه شود. در حقیقت جشنوراه غنیپور همت خود را بر توسعه کمی (توسعه قالبهای داستانی و زندگی نامه و همچنین بالا بردن مبلغ جایزه) قرار داد و نتوانست پا به پای این توسعه، حوزه مطالعات نظری و تئوریک خود را در تمامی این شاخهها توسعه دهد. گسترده شده شاخههای جشنواره با پشتوانه پرورش نویسندگان در حوزههای موضوعی و قالبی از سوی جشنواره همراه نبود. این موجب شد جشنواره از صبغه تخصصی خود در حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس به حوزههایی ورود کندکه اولویت نخست ادبیات داستانی انقلاب اسلامی نبود.
* برخی نامها و آثار در برگزیدگان این جشنواره نشان از ضعف تحلیلی و خطای در داوری دارد
7- خلا تئوریک یاد شده، در برگزیدگان برخی دورهها ظاهر شد. گرچه جشنواره شهید غنیپور عموما توانسته است آثار همسو با ادبیات داستانی انقلاب اسلامی را معرفی نماید، اما برخی نامها و آثار در برگزیدگان این جشنواره نشان از ضعف تحلیلی و خطای در داوری دارد. واقعیت آن است که ادبیات داستانی پس از انقلاب ادوار متعددی را پشت سر گذارده است و ریزشها و رویشهای متعددی داشته است. در این سیر تاریخی، در هر دوره جدید، شناخت معیارهای ادبیات معیار انقلاب اسلامی و کشف و تحلیل مصادیق آن نیازمند به پاسخ گویی به سئوالات جدیدی بوده است. این بدان معنی است که مرکزیتی فکری باید مقتضیات علمی هر دوره ادبی را شناسایی نماید تا بتواند ادبیات معیار را از غیر آن تفکیک نماید.
8- جشنوارهها نمود گفتمان اصلی در حوزه ادبیاتاند. گفتمانی که بر اساس ان، ادبیات ناگزیر به انتخاب بین تسامح در نظر و تساهل در عمل است. یکی از دغدغههای جاری و عام در طول سه دهه گذشته نحوه طیف بندی درحوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بوده است. این امر تا آنجا اهمیت داشته است که به عنوان سیاست برخی از نهادهای متولی در طول یک یا دو دهه انتخاب شده است. جشنوارهها نیز از ان جهت که دست به انتخاب میزنند، خود به خود در طول دورههایی چند طیفی از نویسندگان را انتخاب و طیفی دیگر را از حوزه انتخاب خود خارج میسازند. یکی از معیارهای پنهان و نگرانیهای جاری مجموعههای متعهد به انقلاب اسلامی حفظ نویسندگان انقلاب اسلامی، توسعه دایره این نویسندگان و عدم انحصار گرایی است. زمینه چنین نگرانی بیش از هر چیز با چرخش رویکردهای اعتقادی و تحلیلی برخی نویسندگان نسل انقلاب رخ داد.
پس از این واقعه، این نگرانی توسط برخی از اهالی قلم متعهد احساس شد که با طرح معیارهای ناب انقلابی و خروج طیفی از اثار و نویسندگان از دایره داستان نویسان انقلاب، و با تنگ و تنگتر شدن این دایره با طرح معیارهای جدید، ادبیات انقلاب اسلامی تضعیف میشود و عملا بخشی از نویسندگان نسل انقلاب به طیف شبه روشنفکر ملحق خواهند شد. این امر موجب شد تا برخی با تساهل و تسامح، از طرح معیارهای اعتقادی و حقایق مبتنی بر جهان بینی اسلامی موقتا چشم پوشند به این امید که پیاده شدگان از قطار ادبیات داستانی انقلاب اسلامی بار دیگر به این قطار سوار شوند. اما این روند در طول بیش از ده سال نشان داد، نه تنها این خیل به قطار انقلاب اسلامی سوار نشدند، بلکه عملا و رسما از جبهه شبه روشنفکر جایزه گرفتند و آثار گذشته خود را مقطعی و احساسی دانستند. ماهیت چنین تدبیر نافرجامی، به خلط بین تسامح در فکر و تساهل در عمل باز میگردد. زیرا در حوزه نظر و اندیشه، نمیتوان با تسامح به مواجهه قطعیات و یقینیات نظری رفت. این امر نوعی تحجر قلمداد میشود. بلکه اگر هم در حوزه دین از تساهل گفته شده است مربوط به حوزه عمل و مراعات در عمل است. حفظ دین و حقایق دینی اولیتر از حفظ یک یا چند نویسنده است.
* ترمیم و بازسازی حلقه نویسندگان غنیپور ضروری است
در مجموع به نظر میرسد، جشنواره شهید غنیپور کارنامه قابل قبولی نسبت به بسیاری جشنوارههای دیگر بر جای گذاشته است. تجربه برگزاری جشنواره، در ادبیات داستانی معاصر همانند تجربه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی، تجربهای نو و بیپیشینه است. این گویای آن است که رسیدن به الگوی واقعی و کارکرد تام در برگزاری جشنواره نیازمند تجربههای مداوم و البته رو به جلو است. جشنواره شهید غنیپور اکنون بدون نام جناب آقای امیرحسین فردی شناخته شده نیست. امیرحسین فردی همانند زمانی که در کتابخانه مسجد جوادالائمه جمعی از جوانان علاقمند به داستان نویسی را گرد آورده بود، فعال و با انگیزه است و همانقدر علاقمند به تربیت و معرفی نسل نوی داستان نویسی. این به خودی خود یک فرصت و یک تهدید است. فرصتی که با بودن نویسندگان متعهدی چون امیرحسین فردی برای ادبیات انقلاب اسلامی فراهم امده است و تهدیدی که از فقدان این نویسندگان در سالهای دور آینده متوجه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی خواهد شد. آنچه در این مقطع ضروری است و ممکن است تکرار ناپذیر باشد، ترمیم و بازسازی حلقه نویسندگان غنیپور است. حلقهای که به نحو جدی پشتوانه نظری و تحلیلی جشنواره را فراهم کند و بتواند در ادبیات داستانی انقلاب اسلامی در افقهای دور تاثیر گذار باشد.
انتهای پیام/