اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  قرآن و فعالیت های دینی

گزارش فارس از دیدار جامعه قرآنی با خانواده شهید حمید‌رضا ثابتی

حضور در جبهه از ۱۴ سالگی/ ما از مردن نمی‌هراسیم، ما می‌ترسیم بعد از ما ایمانمان را سر ببرند

از کودکی به دنبال پدر در کار‌های مذهبی و قرآنی فعال بود، تنها ۱۴ سال داشت که به جبهه رفت و دیگر تاب ماندن در خانه را نداشت و در ۱۷ سالگی و در عملیات والفجر ۸ شهید شد.

حضور در جبهه از ۱۴ سالگی/ ما از مردن نمی‌هراسیم، ما می‌ترسیم بعد از ما ایمانمان را سر ببرند

به گزارش خبرنگار فعالیت‌های قرآنی خبرگزاری فارس، در ادامه دیدارهای جامعه قرآنی با خانواده‌های معظم شهدا، هیأتی از اهالی قرآن کشور به دیدار خانواده شهید حمیدرضا ثابتی رفتند.

مواجهه با محمود نوروزی قاری و حافظ بین‌المللی قرآن کریم در منزل شهید از نکات جالب این دیدار بود و گویا نوروزی از بستگان نزدیک شهید است که به همین مناسبت در ابتدای دیدار به تلاوت آیاتی از کلام‌الله مجید پرداخت.

عزم رفتن به میدان از 14 سالگی

در ادامه، مادر شهید ثابتی درباره فرزندش به حاضران گفت: خداوند به من 4 فرزند عنایت کرد که حمیدرضا فرزند اولم بود. او از دوران کودکی فعالیت در مسجد و بسیج را را آغاز کرد و از 14 سالگی عزم رفتن به جبهه را داشت، اما من و پدرش راضی نبودیم.

اولین اعزام از طریق مدرسه

یک روز از مدرسه به منزل آمد و نامه‌ای به ما داد تا امضا کنیم ما هم نامه را نخوانده امضا کردیم، بعد شروع به خوشحالی کرد و گفت: قرار است به جبهه بروم. ما هم مخالفت نکردیم و حمید در اولین اعزام از طرف مدرسه راهی منطقه شد.

حدود 40 روز در منطقه بود و با شروع ایام مدارس آنها را بازگرداندند. چند روز به مدرسه رفت و بعد از چند روز به ما گفت: من دیگر نمی‌توانم اینجا بمانم و باید به جبهه بروم. دوباره به هر قیمتی بود اعزام شد و پس از آن در چند نوبت به منطقه اعزام شد.

پیش از آخرین اعزام به و گفتم نرو، اگر شهید شوی چگونه این داغ را تحمل کنم و اگر جانباز شدی، چگونه از تو مراقبت کنم، گفت: برای جانبازی من نگران نباشید، مراکزی در کشور راه‌اندازی شده که از جانبازان نگهداری می‌کنند.

شهادت در جریان عملیات والفجر

درباره شهادت هم باید بگویم اگر یکی از همسایه‌ها به شما امانتی داد، آیا امانتش را بازنمی‌گردانید؟ گفتم: چرا. گفت: مادرجان! فرزند امانت الهی نزد پدر و مادر است و باید این امانت به بهترین شکل به صاحبش بازگردانده شود. دیگر با او مخالفتی نکردم و رفت و در تاریخ 27 بهمن 64 در جریان عملیات والفجر 8 در فاو شهید شد.

در ادامه،‌ محمدحسن سیف‌پور داماد خانواده ثابتی به بیان خصوصیاتی از این شهید عزیز پرداخت و گفت: هنگام شهادت شهید حمیدرضا من داماد خانواده ثابتی نبودم، اما از دوستان و اقوام شهید نکات بسیار جالبی درباره او شنیده‌ام که برای شما بازگو می‌کنم.

شهید ثابتی با وجود سن و سال کم، اما بسیار باتقوا و اهل رعایت مسائل شرعی بوده است. وی هنگامی که از منطقه به مرخصی می‌آمد، هیچ‌گاه برای استراحت از رختخواب استفاده نمی‌کرد و عقیده داشت تا زمانی که رزمندگان ما در کوه و بیابان استراحت می‌کنند، خوابیدن ما در رختخواب جایز نیست.

واکنش شهید به غیبت

با غیبت کردن به هیچ وجه کنار نمی‌آمد و هرگاه در مجلسی لب به غیبت می‌گشودند، جلسه را ترک می‌کرد. بسیار ساده‌زیست بود و به صله‌رحم و دیدار و احوالپرسی دوستان و آشنایان بسیار اهمیت می‌داد.

پدر شهید هم انسانی مؤمن و باتقوا بود و این شهید عزیز هم به دنبال پدر در فعالیت‌های مذهبی و قرآنی شرکت می‌کرد و حتی در امور خیریه هم بسیار فعال بود. شهید ثابتی هم در واقع دنباله‌روی راه پدر بود که خدا توفیق شهادت نصیبش کرد.

فراز‌هایی از وصیت‌نامه شهید

بار الها، معبودا، معشوقا، مولایم، پروردگارم ای کسی که از هر کسی به من نزدیکتری. ای کسی که هستی و نیستی و حیات و ممات در دست توست راز دلم را فقط به تو می‌گویم و بس، تو خودت می‌دانی که بزرگ‌ترین آرزوی من چیست. خدایان مرا ببخش، از گناهان من در گذر تو کریم و رحیم هستی.

خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر سر پیمان خویش هستیم و همچنان استوار می‌مانیم.

خداوندا بارالها، معبودا، تو خودت می‌دانی که من عاشق تو هستم و برای رسیدن به تو خیلی رنج کشیده‌ام. نمی‌دانم که آیا من لایق شهادت هستم یا لیاقت این کار را ندارم، تو خودت بهتر می‌دانی پس از خودت خواهش می‌کنم که هر چه از من میدانی و تقدیر من می‌باشد برایم ایجاب نمایی، خدایا می‌دانی که چه می‌کشم، پنداری‌ که چون شمع ذوب می‌شویم اما از مردن نمی‌هراسیم، ما می‌ترسیم بعد از ما ایمانمان را سر ببرند.

پدر و مادر عزیزم اگر من در راه خدا کشته شدم این افتخاری برای شما است برای اینکه تمام ما امانت‌هایی هستیم که خدا به شما می‌سپارد و چه بهتر که شما این امانتتان را مستقیماً به خدا بدهید. راهی که من می‌روم از مدتها پیش آن را شناخته و این راه همان راه سرورمان امام حسین(ع) مظلوم است و به خود نیز می‌بالم که چنین راهی را انتخاب کردم.

در شهادت من گریه نکنید و نگذارید که دل دشمن از شیون و زاری شما شاد شود. مرگ هر انسان با دیگری فرق دارد یکی برای خدا جانش را می‌دهد و یکی جانش را برای لهو و لعب می‌دهد.

چه می‌شد که امروز شهید و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. آری همه یاران سوی مرگ رفتند، در حالیکه نگران فردا بودند.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول