به گزارش خبرنگار آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، بررسی مفاهیم استقلال و آزادی در پارادیم تفکری جمهوری اسلامی بنابر ضروریات امروزی یک نیاز اساسی است. برای مفاهیم کلیدی مثل استقلال و آزادی نظرات متفاوت است، اما جمهوری اسلامی تعریف این مفاهیم را از اندیشه امام گرفته است. امام خمینی درباره استقلال بر خودکفایی، خودباوری و عزتخواهی و تعامل با جهان تأکیدداشتند و اصلاً انزواطلبی را توصیه نکردند و درباره آزادی تمام جنبههای فردی و جمعی و نیازهای امروزی انسان را تا جایی که احکام اصلی اسلام زیر سؤال نرود جایز دانستهاند، نوع تفکر امام حد فاصل تفکرات جزمی و انزواطلبانه شرقی و افسار گسیختگی غربی در ابعاد مختلف مفاهیم استقلال و آزادی است. درباره اندیشه امام مقالات بسیاراست، اما مقاله «بررسی مفاهیم استقلال و آزادی در پارادایم تفکری جمهوری اسلامی از منظر امام خمینی(ره)» حاضر دنبال این است تا اندیشه امام را با شرایط جدید تطبیق دهد و بیان کند که اندیشه ایشان کاملتر از تفکرات شرقی و غربی است، تطبیق دائمی همراه با رفع معایب باعث تحقق اهداف امام و الگوشدن جمهوری اسلامی در منطقه و جهان خواهد شد، آنچه در ادامه میآید گزیدهای از نوشتار علیاکبر مطهر کارشناس سیاسی است که در ششمین کنفرانس الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت منتشر شده است.
-یکی از مفاهیم بنیادین تفکر لیبرالیسم و شاید بتوان گفت شالوده لیبرالیسم و نئولیبرالیسم مفهوم آزادی است. در جمهوری اسلامی ایران دو اصل اساسی که مبنای تشکیل این نظام سیاسی توسط امام خمینی و تایید مردم در سال 58 بر استقلال و آزادی تاکید فراوان شده است. استقلال و آزادی در تفکر غربی دارنده شرایط و پیش شرطهایی است و در تفکر بنیانگذار جمهوری اسلامی این دو مفهوم در بیانات ایشان تعریف شده است و اهمیت تبیین و بروزرسانی این دو مفهوم و تطبیق آن با شرایط فعلی جامعه و نظام سیاسی جمهوری اسلامی در مواجهه با غرب و براساس تبیین سیاست اقتصاد مقاومتی براساس منویات رهبری دارای اهمیت فراوان است.
-مفهوم آزادی به علت هجمهها و اتهام زنیهای فراوان غرب به جمهوری اسلامی مبنی بر نبود آزادی در ایران و پیشبرد سیاست ایرانهراسی در جهان لازم است، این دو مفهوم بر طبق شرایط امروز کشور برای نسل جوان و عموم مردم و در مواجهه با غرب تبیین و تطبیق با شرایط روز شود. قانون اساسی جمهوری اسلامی ظرفیتهای عظیمی برای تحقق استقلال و آزادی در کشور برای پیشبرد اهداف عالی نظام و توسعه همه جانبه مادی و معنوی کشور و به حداکثر رساندن منافع ملی در سطح سیاست خارجی و روابط بینالملل فراهم نموده است، اما هنوز این دو مفهوم بسیار کلیدی بین سیاستگذاران و تصمیمسازان و حتی نخبگان فکری تئوریزه نشده است.
-استقلال آزادی جمهوری اسلامی نه فقط یک شعار سیاسی بلکه یک پارادایم فکری است که منبعث از تفکر امام خمینی است که چراغ راهنمای کشور است. ضرورت طرح این مسأله از زاویه تطبیق مفهوم استقلال با اقتصاد مقاومتی و تطبیق موضوع آزادی در پاسخ به هجمه سیاسی رسانهای و حقوقی غرب در عدم وجود آزادی در ایران است که نیاز امروز کشور در مقابله با این حملات فکری و رسانهای است.
- از منظر حضرت امام نه تنها اسلام با تمدن مخالفتی ندارد، بلکه حکومت و نهاد سیاسی نیز تمام توان خود را در جهت تحقق تمدن تلاش خواهد کرد. به باور حضرت امام، تمدن کنونی غرب بر پایه فساد و بیبند و باری شکل گرفته است و مسلمانان نباید در فرهنگ غربی هضم شوند، هر چند ایشان پیشرفتهای مادی را قبول دارند و آنها را برای بشریت لازم میدانند.
-امام خمینی(ره): اکنون که پیشرفت آثار تمدن غرب و همچنین نفوذ تبلیغات کمونیستی بسیاری از مردم ایران و جوانان ما را به سوی فساد کشانیده، برای جلوگیری از این خطر بزرگ، چارهای جز تقویت امور معنوی در مردم نیست و کسانی که به نام تجدّد، روحانیت را ضعیف میکنند به توسعه فساد دامن میزنند. این چیزهایی که در ممالک دیگر شما خیال میکنید تمدن است، وقتی که درست تأمّل کنید تمدن نیست، بلکه به توحّش نزدیکتر است؛ برای اینکه تمام سلاحهای مدرنی که درست کردند همه برای کشتن همجنس خودشان و قتلعام کردن بشر است... تمدن صحیح در اسلام است؛ چنانچه حریت صحیح در اسلام است. در صورتی که این اشکال در کار نیست که آنها ترقّیات مادی زیادی کردند، ما این را درش اشکالی نداریم، لکن اشکال سر این است که ما آدابمان را هم از آنها میخواهیم بگیریم، قوانینمان را هم میخواهیم از آنها بگیریم... در صورتی که در تمدن مقدم نیستند، بلکه بسیار عقبافتادهاند. آنی که جلو هستند این است که آلاتی درست کردند آدمکش، دنیا را به آتش میزنند... اگر تمدن این است همه عالم باید از تمدن بیزار باشد... آنکه ضامن این است که یک کشوری درست بکند که متمدّن باشد، آزادیخواه ـ به معنای حقیقیاش ـ باشد، استقلال داشته باشد ـ به معنای حقیقیاش ـ آن مکتب انسانیت است.
- امام خمینی تمدن مادی غرب را قبول دارند، اما تمدن معنوی و انسانی غرب را مورد نقادی قرار میدهند. ایشان «استقلال» را مبنای رابطه با غرب میدانند و به هیچ وجه، قطع ارتباط با غرب را مطرح ننمودهاند. به طور کلی، میتوان گفت: نظریهپردازان غربی دو قسمند: برخی واقعگرایند که عمدتا جنگطلباند و مبنای آنها فلسفه هابز است که انسان را حیوان تشنه قدرت میدانند که تنها درمان او مرگ است و جامعه را محل تنازع بقا میشمارند و به نوعی داروینیزم اجتماعی اعتقاد دارند. اینها روحیه نظامیگری دارند و پیوسته به دنبال دشمن فرضی هستند. تعارض حضرت امام با غرب، در روابط با این گروه است.اما در غرب، گرایش دیگری هم به چشم میخورد که مبنای انسانشناختی آنها مثل هابز و ماکیاول نیست. آنها در مجموع، گرایش انسانیتری دارند و آرمانگرا هستند. اینان پیروان راسل هستند و به همزیستی و تعامل با جهان سوم و جهان اسلام تمایل دارند. این نحله فکری در کلیسا هم طرفدارانی دارد، امام خمینی به گفتوگو و مذاکره با اینان اعتقاد داشتند و شاهد آن پذیرفتن اسقف کاپوچی در جریان جنگ و گروگانگیری بود.
*سخنان تأکیدی امام درباب استقلال
-اگر بخواهیم مستقل باشیم، باید مهیا باشیم که با همه چیز مقابله بکنیم.
-عمده این است که ما باور کنیم که خودمان میتوانیم.
-مملکت، مملکت خودمان است، خودمان هم باید آبادش کنیم.
-بزرگترین فاجعه برای ملت ما این وابستگی فکری است که گمان میکنند همه چیز از غرب است و ما در همه ابعاد فقیر هستیم.
-یک مملکت اگر بخواهد خودش روی پای خودش بایستد، مستقل بشود در همه ابعاد، چاره ندارد جز تفکر اینکه ما باید از خارج چیز وارد بکنیم را از کلهاش بیرون کند.
-ما میخواهیم زندگی فقیرانه داشته باشیم ولی آزاد و مستقل باشیم.
-این را باید به خودمان اثبات کنیم که ما هم آدمیم، که ما هم هستیم در دنیا، که شرق هم یک جایی هست، همهاش غربی نیست.
- ما ارزش حیات را به آزادی و استقلال میدانیم.
-بزرگترین آرزوی من این است که مردم ایران از چنگال ظلم نجات پیدا کنند و صاحب کشوری باشند آزاد و مستقل، دارای نظامی اسلامی که در آن حقوق انسانها آنچنان که اسلام دستور داده است رعایت شود، و در راه پیشرفت و ترقی و سعادت انسانی سرمشق برای همه ملتها باشد.
-اگر ما از وابستگی فکری بیرون بیاییم همه وابستگیها تمام میشود.
-مبارک آن روزی است که دست اجانب از ممالک ما، از ممالک اسلامی کوتاه شود و مسلمین روی پای خودشان بایستند.
-یک ایران آزاد ما میخواهیم و یک ایران مستقل ما میخواهیم، یک ایران قدرتمند میخواهیم. یک ایرانی ما میخواهیم که خود ملت بایستد و خود ملت اداره کند مملکت را.
-وصیت من به وزرای خارجه در این زمان و زمانهای بعد، آن است که مسئولیت شما بسیار زیاد است، چه در اصلاح و تحول وزارتخانه و سفارتخانه ها، و چه در سیاست خارجی حفظ استقلال و منافع کشور و روابط حسنه با دولتهایی که قصد دخالت در امور کشور ما را ندارند. و از هر امری که شائبه وابستگی- با همه ابعادی که دارد و در آن هست به طور قاطع احتراز نمایید.
-امیدواریم که صلح جهانی بر پایه استقلال ملتها و عدم مداخله در امور یکدیگر و مراعات اصل حفظ تمامیت ارضی کشورهای منطقه، بنا گردد.
*ابعاد استقلال چیست؟
-امام خمینی(س) از آغاز مبارزات بر این حقیقت پای میفشردند که از خودبیگانگی و مرعوب شدن در برابر تبلیغات بیگانگان موجب نفی هویت جمعی میشود و مرعوب شدن در برابر فرهنگ وارداتی زمینه فقدان استقلال در موضوعات دیگر را نیز شامل میشود. از دیدگاه ایشان بزرگترین مؤلفهای که میتواند جامعهای بزرگ از انسانها را با هویتی واحد گردهم آورد و تمایزات موهوم میان آنان را شکسته و نابود سازد، مؤلفه باور و اعتقادات دینی است. امام میفرماید: «هیچ ملتى نمیتواند استقلال پیدا بکند الّا اینکه خودش، خودش را بفهمد. مادامى که ملتها خودشان را گم کردند و دیگران را به جاى خودشان نشاندند، استقلال نمیتوانند پیدا کنند. کمال تأسف است که کشور ما که حقوق اسلامى و قضاى اسلامى و فرهنگ اسلامى دارد، این فرهنگ را، این حقوق را نادیده گرفته است و دنبال غرب رفته است. همچو غرب در نظر یک قشرى از این ملت جلوه کرده است که گمان مىکنند غیر از غرب هیچ خبرى در هیچ جا نیست. و این وابستگى فکرى، وابستگى عقلى، وابستگى مغزى به خارج، منشأ اکثر بدبختیهاى ملتهاست و ملت ماست».
-از منظر امام خمینی(س) ایران و ملت ایران میبایست با تکیه بر منابع طبیعی کشور و با باور به تواناییهای خویش و یاری خدای بزرگ، خود را در تأمین نیازهای اساسی و ارزاق عمومی کشور به مرز خودکفایی برساند. از نگاه ایشان کشوری که در نیازهای اساسی و ارزاق عمومیاش وابسته به دیگران باشد خواسته یا ناخواسته به لحاظ سیاسی و فرهنگی نیز به اسارت آنها در خواهد آمد. امام خمینی: «اگر چنانچه ما احتیاج داشته باشیم در ارزاقمان به خارج، این وابستگى براى ما اسباب این میشود که در امور سیاسى هم وابسته باشیم و ما باید وابستگیمان را از اجانب و غرب و شرق قطع کنیم. اگر ما بخواهیم که مملکتمان یک مملکت مستقل آزاد مال خودمان باشد، باید در این امورى که مربوط به اقتصاد است، مربوط به فرهنگ است، مربوط به امور دیگرِ کشور است، خودمان فعالیت کنیم، و ننشینیم دیگران انجام بدهند».
*آزادی در اندیشه امام
-از نظر امام خمینی(ره) آزادی امر واضحی است که نیازی به تعریف ندارد، لذا ایشان فرمودند: «آزادى یک مسألهاى نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیدهشان آزاد است. کسى الزامشان نمىکند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسى الزام به شما نمىکند که حتماً باید این راه را بروید. کسى الزام به شما نمىکند که باید این را انتخاب کنى. کسى الزامتان نمىکند که در کجا مسکن داشته باشى، یا در آنجا چه شغلى را انتخاب کنى ، آزادی یک چیز واضحی است».
-بر اساس اندیشه امام خمینی(ره) آزادی عطیهای الهی است و اسلام آن را امری فطری میداند و در اوج شکلگیری نهضت اسلامی ایران بزرگترین جرم شاه را سلب آزادیهای اجتماعی دانسته و چنان شفاف و آزاداندیشانه از آن سخن میگویند: « این چه وضعى است که در ایران هست؟ این چه آزادى است که اعطا فرمودهاند آزادى را؟! مگر آزادى اعطا شدنى است؟! خود این کلمه جرم است. کلمه اینکه «اعطا کردیم آزادى را» این جرم است. آزادى مال مردم هست، قانون آزادى داده، خدا آزادى داده به مردم، اسلام آزادى داده، قانون اساسى آزادى داده به مردم. «اعطا کردیم» چه غلطى است؟ به تو چه که اعطا بکنى؟ تو چه کاره هستى اصلش؟ «اعطا کردیم آزادى را بر مردم»! آزادى اعطایى این است که مىبینید. آزادى اعطایى که آزادى- حقیقتاً- نیست، این است که مىبینید. براى این است که مردم را اغفال کنند».
-امام در مورد اخلاق و سنتهای انسانی در تشریح اوضاع آینده ایران، بر آزادیهای مقید به شئون جامعه تأکید دارند و میگویند: «ما موافق رژیم آزادیهاى کامل هستیم. باید حدود رژیم آینده ایران، همان گونه که براى کلیه دولتهاى متکى به مردم مطرح است، منافع مجموع جامعه را دربرگیرد و همچنین باید به شئون جامعه ایرانى مقید بوده باشد، زیرا عرضه یک جامعه غیر محدود، دستبرد به شرف مردان و زنان آن مىباشد».
-امام خمینی آزادی را در حدود قانون میداند و معتقد است: آزادی معنایش این نیست که بنشینید بر خلاف اسلام صحبت کنید، آزادی در حدود قانون است. دین کشور ما اسلام است، آزادی در حدود این است که به اسلام ضرر نخورد. قانون اساسی ما دین را اسلام میداند. هر مکتبی دیگاه خودش را نسبت به آزادی دارد و آزادی لیبرالی با آزادی در اندیشه اسلامی تفاوت دارد. آزادی یک تعریف کلی دارد که همه اختلافها از همین کلیت آن به وجود آمده است.
-امام خمینی(ره) درباره تعریف آزادی میگوید: «آزادی یک مسئلهای نیست که تعریف داشته باشد. مردم عقیدهاشان آزاد است. کسی الزامشان نمیکند که شما باید حتما این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمیکند که باید این را انتخاب کنی. الزامتان نمیکند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی. آزادی یک چیز واضحی است».
-امام بر فطری بودن آزادی باور دارند و میگویند: «یکی از بنیادهای اسلام، آزادی است. انسان واقعی ملت مسلمان، فطرتا یک انسان آزاد شده است. قرآن کریم آزادی و استقلال را توصیه کرده و ما همه تابع قرآن و موازین اسلام و قواعد اسلام هستیم. باید بدانید که با اسلام میتوانید مستقل و آزاد باشید. قرآن شما را آزاد قرار داده و استقلال شما را بیمه کرده است».
-در اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) باید آزادی در چارچوب حقوق و حدود، در همه وجوه آن فراهم شود تا جامعه مطلوب تحقق یابد؛ آزادی عقیده، آزادی اقلیتهای مذهبی، آزادی احزاب، آزادی مطبوعات، آزادی زنان وآزادی انتخابات و... از جمله وجوه مختلف آزادی است که امام خمینی(ره) در بیانات خود به مناسبتهای مختلف سخنانی را درباره آنها ایراد میفرمودند.
-امام بر این اعتقاد بودند که آزادی باید منطقی و بر طبق قانون باشد و می فرمودند: «گفته می شود که مردم آزادند، یعنی آزاد است انسان که بزند سر مردم را بشکند؟ ! آزاد است که قانون شکنی بکند؟ ! آزاد است که بر خلاف مسیر ملت عمل بکند؟ ! آزاد است که توطئه بکند بر ضد ملت؟ ! اینها آزادی نیست، در حدود قوانین در حدود کارهای عقلائی آزاد است».
-با پیروزی انقلاب، امام(ره) ضمن اعلام حمایت از آزادی های مشروع مردم، همیشه بر این نکته تاکید می کردند که آزادی غیر از توطئه است، لذا هیچ کس حق ندارد به بهانه آزادی به توطئه علیه نظام و جامعه اسلامی بپردازد و خطاب به توطئه گران فرمودند: «آزادی غیر توطئه است، آزادی بیان است و هر چه میخواهند بگویند، توطئه نکنند این آدمکشها و توطئهگرها را دفن خواهیم کرد»، چرا که اساسا هیچ نظامی حق توطئه بر ضد مصالح و امور خویش را به هیچ کس نمیدهد، در نظام اسلامی نیز مساله بدین نحو است و نمونه آن را می توان در برخورد رسول الله(ص) با یهودیان و مسیحیان مدینه جستجو کرد که ایشان حقوق و آزادیها و امتیازهای خاصی را برای آنها قائل شده بودند، اما هنگامی که یهودیان، با سوءاستفاده از آزادیهای اعطایی رسول اکرم (ص) مشغول توطئه بر ضد کیان اسلام شده و به همکاری کفار قریش پرداخته و مقدمات حمله علیه مسلمانان را فراهم نمودند، در اینجا بود که رسول الله(ص) با مطلع شدن این مسأله، دستور سرکوب آنها را صادر نمودند، چرا که دیگر اینجا مساله آزادی مطرح نبود، بلکه توطئه علیه امت و کیان اسلام بود .
-مهمترین هدف آزادی از منظر اسلام رشد و تعالی انسان و نیل او به کمال میباشد، این امر مسلماً با ترویج فساد در جامعه در تضاد است، زیرا اساساً فساد باعث رشد و تعالی بعد حیوانی انسان میشود و بر همین اساس بود که امام(ره) فرمودند: «ما آزادی فساد نمیدهیم و خطاب به کسانی که بیبندوباری را آزادی میپنداشتند فرمودند: «شما بیبندوباری را آزادی میدانید، شما فساد اخلاق را آزادی میدانید، شما فحشا را آزادی میدانید، . . . البته آزادی که منتهی میشود به فساد، آزادی که منتهی میشود به تباهی ملت، به تباهی کشور، آن را نمیتوانیم بدهیم».
-در بعد مسائل استقلال نظر امام بر خودکفایی اقتصادی فرهنگی و... ولی این خودکفایی به معنی خودبسندگی و انزواطلبی و عدم تعامل و ارتباط با دنیا و کشورهای بلوک شرق و غرب نمیشود. تنها دلیل و استثنا در روابط خارجی آن است که کشوری که قصد تعامل و ارتباط با آن را داریم، نباید قصد سلطه و استعمار بر ما را داشته باشد و تعامل باید بر اساس اصول عزت حکمت مصلحت باشد. نیازهای اساسی جامعه باید در داخل تولید شود. فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی بایدحفظ شود و استقلال هویتی و فرهنگی داشته باشیم ولی تعامل با دنیا به شرط احترام متقابل و عدم سلطهجویی و وابستگی بلااشکال است.
-در مسائل آزادی ایشان معتقد بودند که آزادی بر اساس تعالیم قرآن و اهل بیت فطری و نعمت الهی است نه چیزی که به کسی اعطا شود. امام معتقد بودند که مردم در تمام مسائل ازادند. در اظهارنظر ازادند. در امور فردی و جمعی خود ازادند. در انتخابات در مطبوعات در اجتماع آزادند و تنها قید امام برای آزادی این است که آزادی باید در چارچوب دین و قانون باشد. قوانینی که در کشور تصویب میشود باید در چارچوب دین و قانون اساسی باشد. آزادی نباید به جامعه آسیب برساند. کسی نباید از آزادی سوءاستفاده کند. انجام منکرات و مفاسدو جرایم به بهانه آزادی ممنوع است. از طرف دیگر امام در فرمان هشت مادهای خود به واسطه خطری که احساس کردند که عدهای به بهانه امنیت و برقراری نظم به حریم خصوصی مردم تجاوز کنند و آزادیهای اساسی مردم را نقض کنند آان فرمان را صادر کردند تا جلوی سوءاستفاده مسئولین امر گرفته شود و اجازه دخالت و جاسوسی و سرک کشیدن در زندگی مردم را ندهند. امام زمانی این فرمان را صادر نمود که کشور در شرایط جنگی بود، ولی ایشان همیشه در همه امور میانهرو و معتقد به اعتدال بود و هرگزهیچ کس در هیچ جایی از ایشان سخن تندورانه ندیده و نشنیده است و همیشه جوانب مختلف امور را در نظر داشتند.
انتهای پیام/