به گزارش خبرگزاری فارس از قم از جنوب کشور و محل شهادت کسانی که رفتهاند تا ما وظیفهشناس باشیم برمیگشتم و با خستگی به دلیل طولانی بودن مسیر سفر در میدان 72 تن برای رفتن به خانه از اتوبوس در حال پیاده شدن بودم که خود را میان تقریبا 10 راننده دیدم که اجازه حرکت آسان را به دلیل نزدیکی بیش از حد به من گرفته بودند.
چون برای رفتن به منزل عجله داشتم تصمیم گرفتم تا استفاده از اتوبوس شهری که البته در آن میدان با تاخیر حرکت میکند و به دلیل ایستگاههای متعدد با فاصله زمانی بسیاری هم به مقصد میرسد را رها کرده و به سراغ تاکسی بروم و با بیاعتنایی از میان آن افراد به سمت تاکسیهایی که در کنار میدان ایستاده بودند و رانندههایشان مشغول صحبت با هم و یا مشغول استراحت در ماشین خود بودند، حرکت کردم.
همینطور که به سمت تاکسیها حرکت میکردم راننده چند تا از تاکسیها هم به سمت من آمدند و گفتند «آقا داخل شهری!» و من هم که میخواستم تا حرم بروم و از آنجا به سمت نقطه دیگری از شهر حرکت کنم، گفتم «بله حرم میرم».
پیش خود خوشحال بودم که شاید چون سر صبح است رانندهها تحویل میگیرند و در همین حین بود که یکی از رانندهها رفت و پشت فرمانش نشست و آمد و من هم خوشحال داخل تاکسی نشستم و دیدم راننده حرکت کرد.
دفعه اولی نبود که سوار تاکسی میشدم و متوجه شدم که قضیه از چه قرار است، به همین دلیل خطاب به راننده گفتم «آقا چرا خالی میری؟» و آنجا بود که دیگر تحویل گرفتن راننده تمام شد و جواب سئوال من شد چشمهای درشت و این پاسخ با حالتی عصبانی که «آقای محترم! همه اینجا دربست میروند مگر نمیدانی؟»، گفتم «ولی من دربست نخواستم» و او سریع ترمز زد و منتظر بود که پیاده شوم و یا از نظرم برگردم و بگویم مسئلهای نیست و دربستی بودن تاکسی را بپذیرم.
اما من که تقریبا از حقوق شهروندی خودم تا حدودی مطلع هستم به راننده اعتراض کردم که شما به همین راحتی نمیتوانید مرا پیاده کنید، اما راننده تاکسی گفت که باید موقع سوار شدن تاکسی دقت میکردم چرا که تمام ماشینهایی که در اطراف آن میدان ایستاده بودند دربستی بودند.
این نخستین باری نبود که میدیدم تاکسیها فقط میخواهند دربستی بروند. اخیراً حتی حوالی حرم هم بسیار دیده بودم که تاکسیها خالی تردد کرده و فقط منتظرند تا کسانی که کنار خیابان ایستادهاند بگویند دربست! و آن موقع بایستند و مسافر سوار کنند.
از تاکسی پیدا شدم و همانطور که چند دقیقهای را کنار خیابان منتظر تاکسی که دربستی کار نکند ایستاده بودم، با خودم فکر میکردم که این رانندهها در حال ارتکاب تخلف هستند و تاکسی دربستی معنایی ندارد که یک سواری شخصی با پلاک غیر قم جلوی پای من توقف کرد و گفت «حرم؟» من هم با ذوق و شوق سوار شدم. در طول مسیر متوجه شدم که آن فرد هم مسافر است و الا شاید او هم میایستاد تا اینکه مسافری دربستی سوار کند.
در طول مسیر در این اندیشه بودم که مسئولین تاکسیرانی شهر ما هر روز توان خود را برای جابجایی نه مسافران بلکه پایانهها خرج میکنند و چه بسیاری از مواقع که تاکسیرانان خطوط هم نمیدانند که پایانه خط آنها در کجا قرار دارد.
در میدان 72 تن که یکی از ورودیهای شهر قم و آبروی آن است طی دو سال یک روز پایانه را مقابل بوستان فدک دیدهام و روز دیگر پایانه و دفتر بازرسی تاکسیرانی را اصلا مشاهده نکردهام و شاید من انتظار بیهودهای دارم که همه رانندگان محترم تاکسیرانی و شهرمان بخواهند از وظیفه خود که همانا خدمت به مردم و رساندن آنها به مقصدشان است آگاهی داشته و آن را انجام دهند.
البته خالی از انصاف است که بگوییم تاکسیران وظیفهشناس دیده نمیشود و چه بسیاری از تاکسیرانان زحمتکش هم هستند که با دل و جان برای رضایت خداوند و مسافران خدمت میکنند و شاید مسئولین تاکسیرانی هم برای مبارزه با این تخلفات از نظر خودشان توجیهات قانع کنندهای داشته باشند، اما به هر حال مشاهده چندین صحنه که تاکسیهای شهری ما فقط دربستی مسافر سوار میکنند، برای یک زائر و مسافر غیر بومی که شاید برای نخستین بار به شهر قم مسافرت میکند کافی باشد تا در بازگشت به محل سکونت خود و در توصیف قم برای سایر همشهریانش تر و خشک را با هم بسوزاند و اگر چنین شود دیگر مسئولین تاکسیرانی نیاز نیست که در میان آرم تاکسیرانی قم گنبد حرم مطهر را درج کنند، زیرا در چنین شرایطی خدمترسانی ما در شهر مذهبی قم با یک شهر غیرمذهبی در نظر مردم هیچ تفاوتی ندارد.
تاکسی به حرم رسید و دوباره روز از نو بود و روزی از نو، چرا که برای رفتن به یکی از شهرکها غیر از تاکسی دربستی در اطراف حرم کسی برای من ترمز نمیزد...
==================
یادداشت: محمدرضا قربانزاده
==================
انتهای پیام/و10/د1000